اگر چندین روز هر تلاشی کنم اینجا بنویسم مقدور نشود ممکن است احتمال دهید حرفی برای گفتن نداشته ام؟
امکان ندارد من حرفی نداشته باشم
خب اینجا امکان خوب نوشتن را به من میدهد ولی مواقعی پیش می آید که در صورت عدم موفقیت سخت نومید و غمگین می شوم.
نامه ای برایم ارسال شده که در آن از من خواسته شده نظرم را راجع به آیه قرآن زنان مزرعه مردانند بنویسم.و از من توضیح خواسته شده که چگونه این اهانت را بر می تابی که خدواند قدر و قیمت تو را در برابر مرد به اندازه مزرعه میدانند که او حق دارد در تو تغییراتی ایجاد کند و از خود خشنود باشد که توانست هر آنچه میخواهد با تو بکند و تو مفعول بی دست و پایی هستی که حق هیچگونه فعلی را نداری.در جواب این مقاله اول بگویم که فقط خندیدم.حالا چرا؟
سال پنجاه و هشت بود و من دانشجوی پرستاری ترم سوم.در کلاس درس همکلاسم مرا مورد خطاب خویش قرار داد و گفت اهانتی ازین بزرگتر را سراغ داری که قرآن بگوید زنان مزرعه مردانند؟استاد مشغول تدریس لانه گزینی تخم لقاح یافته بود و بدینجا رسیده بود که تخم لقاح یافته چنانچه به دلایل چندی که بر خواهم شمرد نتواند در رحم لانه گزینی کند محکوم به دفع شدن است و زنانی میتوانند مادر شوند که بتوانند تخم لقاح یافته را در فوندوس رحم(بهترین جا)جای داده و حمایت کنند و تا نه ماه ارتباط خونی با آن را حفظ کنند.اشاره به دوستم کردم که خب چی میگی؟بازم معتقدی به زن اهانت شده؟تو مایه سرشکستگی مادرت هستی که مادرت توانست در رحم خویش پرورشت دهد ؟بهتر آن بود که بهنگام بارو شدن تخمک دفع می شدی؟چگونه است که الطاف پروردگارت را .......آن روز گذشت و من همچنان می اندیشیدم اگر زمین خدا از پذیرفتن دانه ها سر باز زند به خیال اینکه اهانتی به او شده بشر ناسپاس چگونه تغذیه خواهد شد تا زبان درازی کند؟چرا باید همواره از انفعال فراری باشیم و انفعال را نشانه ضعف بدانیم؟مگر نه آنکه هر فعل از فاعلی سر می زنی و بر مفعولی حادث می شود؟خداوند ما را از حکمت خویشمستفیض فرماید.همچنان ما باید ناظر این گفت و شنود ها باشیم