نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

روز دوازدهم اردیبهشت روز معلم بر من تبریکمعلم ها میخوان بچه ها را آموزش بدن.بچه هایی را که در خانواده هایی با ارزش های متفاوت دارند بزرگ میشن.میخوان برای اجتماعی شدن آماده شون کنند.سعی میکنند اونا را با درس ها آشنا کنند در ضمن قوای ذهنی اونا را هم پرورش بدن.ولی چقدر موفق اند؟و چرا نیستند؟میتونند گوهر انسانی بچه ها را در پس غبار هایی که معتقدند روشون هست ببینند یا نه؟با پدر و مادرا میتونند تفاهم کنند و اونا را بر انگیزند همکاری خوب کنند یا نه؟اگر آری چرا اگر نه چرا؟معلم ها تو ایران موفق بوده اند خوب عمل کرده اند یا نه؟میتونند در عین حفظ نشاط و شادابی بچه ها اونا را بپرورند یا نه؟شما چی دیدید؟خدا را شکر می کنم که توانستم طی سالهایی که بر فرزندانم گذشت به عنوان بازویی از آموزش به بچه ها با معلم ها تفاهم کنم و یاریم را بپذیرند

زندگی نرم نرمک داره تو خونه ما جاری میشه.پسر دانشجوی من یه گیاه تو گلدون اتاقش کاشته و باهاش زمزمه های عاشقانه داره.بهش آب میده رشدش را زیر نظر گرفته و وقتی یه شب خونه نمیاد سفارش میکنه فراموشش نکنم.
باباش هم یه قلمه از محل کارش آورده و تو گلدون گذاشته و روز به روز رشدش را بر رسی میکنه.
پسر کوچولوم میگه : مامان دوست دارم وقتی مشق می نویسم و تلویزیون می بینم تو را در کنار خودم ببینم.
خوبه.دارم امیدوار میشم که مردا هم احساس دارند.ولی چقدر کند و دیر!
گرچه مدتهای مدید بود که آرزو داشتم شکوفایی احساس را در اونا ببینم به نحوی که چشمم سفید شد
ولی عاقبت نمردم و دیدم.بازم جای شکرش باقیه

چند روز پیش یکی از همکاران دانشکده یه متن نوشته بود راجع به محدود نمودن رفتار های نمایشی دانشجویان در صحن دانشگاه.
امروز همه
( اون کسانی که به آزادی دانشجویان برای هر جور لباسی را پوشیدن معترض بوده اند و امضاء کرده اند)به جلسه بحث و گفتگو با معاونت دانشجویی دانشکده ، دعوت شده اند.
خیلی مایلم بدونم در این جلسه چه حرفا رد و بدل میشه.امروزبا ضبط صوت میرم جلسه.و عین خبر نگارا همه صحبت ها را یاد داشت می کنم تا تجزیه و تحلیل اونو با دوستان وبلاگ ها انجام بدیم

اومدی وبلاگ زدی .حرفاتو بزنی .گرچه میتونستی تو دفترچه یاد داشت های روزانه ات هم بنویسی .
میدونی ارتباط برقرار کردن یعنی با جمع زیستن.چرا؟آخه شنیدی بز گر ، از گله به در، خوراک گرگه . و انسانیت تو نیز تو جمع معنای خودشو.......
برای برقراری ارتباط با دیگران میدونی باید متواضع بود.چرا که شنیدی (افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.).
می دانید باید در اندرون سینه تان با خودتان عهدی را زمزمه کنید.(من قصد ندارم به او اثبات کنم برتر م.در عین حال باید حد خود را تعیین کنم.اجازه ندارم از او استفاده کنم برای ارضای نیاز خود به ......او وسیله ای نیست برای......)(پله ترقی من نیست).
اگه با خود ت فکر کنی او شخصیتی است پیچیده.من او را نمی شناسم.تاثیر خود را بر او نمیدانم.حدس هایی میزنم. ولی اینکه تا چه حد درست باشد باید منتظر اثبات فرضیات خود بمانم.شاید کمتر سر خورده بشی.
گاهی با کسی بر خورد میکنی که پرخاشگر است و با جسارت خواسته های خود را مطرح می کند ممکنه با خود بیاندیشی چه احساسی نسبت به او دارم ؟ و چرا ؟
ممکن است با فردی بر خورد کنید که از شما دوری گزینی می کند .دمش را روی کول خود می گذارد و باریک می شود و دور میشودو میرود .ممکن است با خود بیاندیشی چرا؟مگر چگونه به نظر می رسم؟چرا دوری کرد؟حدس هایی در باره چرایی این نوع بر خورد. می زنی .خب احتمالاتی وجود دارد که مسبب رفتار های دیگران نسبت به ما می شود (علت یا در ماست یا در او).افراد دوری گزین (شخصیت های اسکیزوئید) آهسته میان آهسته میرن که گربه شاخ شون نزنه.پس باید مراقب باشیم به خود نگیریم.
چه آیه قشنگی داره قرآن.ان یرید الاصلاح یوفق الله =اگر اراده اصلاح داشته باشید خدا شما را موفق میگرداند.
با رفتارهای غیر کلامی خود که به مراتب موثر تر از کلام است در ارتباط وارد می شوید.(خانم جوانی که مشمئز می شود بیمار روانی را ببیند از ورای رفتار خود به او تفهیم میکند .البته که مشمئز شدن دست خودش نیست ولی کنترل رفتار هایش تا لو ندهند چه احساسی دارد وظیفه اش هست.)
روی باز ،لبخند ملیح، سری که به علامت تایید پایین آورد ه میشه و نگاهی که منتظر باز شدن لب گوینده است و گوش هایی که سعی می کنند بشنوند و حالت بدن(روبروی گوینده بدون تکان دادن دست و پا)سراپا گوش بودن/(جمله اعضا چشم باید بود و گوش)-باعث میشود گوینده ترغیب شود بگوید.
این مشکل من و شما نیست که مردم مارگزیده اند و از ریسمان سیاه و سفید می ترسند(تاثیر تجارب قبلی شون باعث میشه محتاطانه با ما بر خورد کنند).
این مشکل ما نیست که افراد بی اعتماد شده اند و بیگدار به آب نمی زنند.(ضرب المثل هایی مث عاقل دو بار از یک سوراخ گزیده نمی شود)
این مشکل ما نیست که دیگران از موضع بالغ با ما بر خورد نمی کنند(و دنبال کسی هستند که والدش باشند یا کودک فرض شان کند)
؛(نظریه دیوید برنز اینست که انسان ها از سه موضع با هم در ارتباطند یا بالغ / بالغ ـ. ـ یا والد /کودک (من کودکم تو والدم باش-من والدم یالله کودکی کن)-والدها هم (والدی که پرورش دهنده است یا والد ی که مواخذه کننده است. اما در گفتگو با دیگران بایست تکنیک هایی را به کمک بطلبیم.
تکنیک سکوت (مکث)به اندازه کافی.عجله نداشتن برای شنیدن سخنان طرف و یا شکستن سکوت با وارد عمل شدن به طور وسیع(وراجی)
تکنیک بیان مشاهدات.آنچه را می بینید بیان کنید./می بینم رو پیراهنت آرم....زدی به این تیم علاقه مندی؟ می بینم تو فکری میشه بگی به چی فکر می کنی؟می بینم موها را ......ارایش دادی معتقدی با موی .......میشه عقایدت را......
گرچه خطر کردن است ولی بزرگی به کام شیر در است/شو خطر کن ز کام شیر بجوی
تکنیک ایجاد شک و تردید در گوینده برای ایجاد احساس امنیت در او ارتباط را تسهیل میکند
مثال :
.؛: شنیده ای هواپیمای ساها دارای نقص فنی بوده ولی از مبدا کیش به سمت اصفهان و بعد تهران پرواز کرده؟
: بعیده.مگه اجازه پرواز میدن؟خیلی بعید به نظر می رسد).

جالبه که نویسندگان وبلاگ ها در اکثریت موارد به موانع موفقیت در ارتباط واقفند.از نصیحت کردن خود داری می کنند.از تغییر دادن موضوع اجتناب می کنند. قضاوت کننده نیستند .به جای راهنمایی از آدم سوآل میکنند تا خودش فکر کند راه حل چیه .از بکار گیری کلمات پر هیجان خود داری می کنند. پیشنهادتی کلیشه ای نمی دهند

دوست دارید بنویسید؟خوبه.من هم.دوست دارید بخوانید؟ من نیز هم.ولی اگر فقط بخوانیم و یا فقط بنویسیم که نمی شود.نیست؟باید تغییر کنیم.گفته اند زکات علم نشر آن است.برایمان معنی اش میکنند هشت تا بدان آن وقت یک هشتم آن را نشر بده.گاهی فکر می کنم دلم میخواهد فقط بدانم.اونوقت فقط میخونم و سیر نمیشم.شرمنده میشم که بعضی ها چقدر خوب تجزیه و تحلیل می کنند و من.........گاهی احساس میکنم به شکلی خاص تجزیه و تحلیل مسائل را می کنم خوبست از منظر دید خودم هم.....