نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق


هر که هستید و هر کجا زندگی می‌کنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید
و آن را در ذهن خود جایگزین سازید.
اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد.
بخاطر داشته باشید، برای رسیدن به این وضعیت ، لازم است برخی قابلیتهای ویژه را در خود پرورش دهید
و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایحاد نمایید.
رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می‌کند و در این مسیر گام بردارید.
ادامه مطلب ...

کارت عقد عروس و داماد سفارش داده شد شنبه تحویل مان میگردد و به مدت یک هفته توزیع می کنیم .داماد جوان چهار روز بعد از جشن عقد خود عازم سفر عمره می شود.بعد که بازگردد باید یکماه فرصت دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد خود را دارد .می بینید چگونه همه برنامه هاش تو هم افتاده؟اینه که من سر گیجه گرفته ام .

من به دعاهای شما دوستان اینترنتی اعتقاد راسخی دارم .عجیبه هر وقت از شما طلب یاری کرده ام زودتر به مقصود رسیده ام.نمی دانم در سینه هایپاک شما قلب ها از چه جنس است که چنین کمک رسانی نیروهای فرامادی را می رساند .ملتمسانه از شما میخواهم دعایش کنید پسرکی را که خود را بی نیاز از مادرش می بیند.

برای تان از او بگویم که از کلاس اول یعنی مهر هفتاد گفته لطفا تو کار من دخالت نکن(البته با لحن کودکانه اش)و من از سال هفتاد تا به امروز مو دماغش نشده ام و هر چه عشق داشته ام از راه دور نثارش کرده ام اشک ریخته ام و اعلام کرده ام خدیا نگرانشم یاریش کن نمی گذارد کمکش کنم.

از سال هفتاد و شش بیشتر نهیب م زده که گفتم کنار بایست بذار رد بشم و از آغاز دبیرستان یک مرحله دیگر نهیبم زده مرا به حال خود بگذار و حالا این روزا که داره ازدواج میکنه معتقده که خودش می فهمه داره چیکار میکنه.

اجازه نمی دهد کنترلش کنم.و من از اون مادرایی که فکر میکنند خوشبختی و بدبختی بچه را خودشان باید رقم بزنند.

داماد بیست و چهار ساله ما داره دست عروس بیست ساله اش را می گیرد تا در جایگاه جشن بنشاندش.

من دورا دور نگاهش می کنم مثل مادرانی که مرده اند و روحشان ناظر ازدواج فرزندشان است.

خدا مرا ببخشد که این روزا باهاش تندی کرده ام که چرا چنین خودسرانه؟

و او گفته مادر سرم شلوغه آزار نده خواهش می کنم

امروز او را به شما می سپارم تا از تیر رس من پناهش دهید  به کمکش بشتابید و برای سلامت و سعادتش دعا کنید

آخرین حرفی که ...

هر چند سخت  مشغولم  به خرید لباس و وسایل خنچه عقد

ولی خب به اینجا هم سری می زنم

 و از شما دوستان خوب هم ممنونم.

سر درد ناشی از فکر های بی فایده بد خلقی به بار آورد

چرا باید دیگران مرا تحمل کنند؟

فرزندم را گوهری یک دانه می پنداشتم که باید از دستبرد محافظت کنم

تو روز های گذشته خیلی هم سنجیده عمل نکردم

خدا را سپاس که در امور موثر نبودم تا اثر بدی به جا بماند

تجارب گذشته را جالب نمی دانستم

این بود که مذبوحانه تلاش می کردم

اصولا کنار آمدنم خوب نیست

سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت ....

آخر این هفته ما عازم سفر یم

کجا؟

 خزر آباد  ساری

بدون داماد

 و تا یک هفته ممکن است فرصت نکنم بیام اینجا .

روز هایتان شاد باد .

 

زلف بر باد دادن و

راهکارهای مثبت اندیشی
باید به خود وفرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیتها و کامیابی های بزرگی دست یابیم.
۱- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.
۲- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راههای تقویت انها رابیابیم و تجربه کنیم.
۳- لیستی از افکار منفی خود درطی روزتهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.
۴- سعی کنیم در گفتار وبرخورد های روزانه از کلمات وجملات مثبت استفاده کنیم،مثلا در ملاقات با دیگران به جای استفاده از کلمه« خسته نباشید » که دارای بار منفی والقای حس خستگی است، بگوییم «خداقوت»،«شاد باشید» و یا «پرانرژی باشید». بدهد.

 


«اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگیمان متحول می شود.»

ادامه مطلب ...

خبر خبر

هیشکی از فردا ی خودش خبر نداره شاید در آستین روزگار خبرای خوبی باشه اما نوع دید ما باعث میشه نوع تعبیرهامون خاص باشه.

تفال به حافظ می زنم وقتی میخونم:

 

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد

غرق شادی و نشاط می شوم و به خودم امید میدهم که ....

 

دیشب نوبت داماد بود که نو نوار بشه خانواده عروس خانم برای داماد آینده شون به سلیقه پدر و مادر داماد کت و شلوار و کفش و پیراهن و...و...و....خریداری کردند

به ذهنم می رسه بچگیهامو و بازی هایی را که با دخترای مدرسه میکردیم

ما میاییم از برای جنگ از برای جنگ

چی میخواین از برای جنگ برای جنگ؟

دختر شاهو میخوایم تنگ طلا را میخواهیم

دختر شاهو نمیدیم تنگ طلا را نمی دیم

باید بدین باید بدین

و خلاصه یه دختر از جمع این چند تا دختر این طرفی را می کشیدند تو جمع مقابل و این بازی ادامه داشت

واقعا خرید کردن برای عروس توسط ما و بعد خرید برای داماد توسط اونا بازیه

و گذران وقت از نظر اونا به بازی لذت بخشه

من هم نگاه میکنم و میخندم

چه بازی پر هزینه ایی

تو را خدا این مردم و این رسم و رسوم را ببینید

پسری که وقت نداشت با من بیاد واسه شروع مدرسه اش کفش و لباس بخره چند روزه دنبال یه جمع تو بازار مشغول خرید کردنه

من ندید بدید از اینکه او حالا دیگه خودش را از جمع جدا نمیکنه شادم

از طرفی آینده ایی که دیگه وقت نداره بیاد منو ببینه باعث دل نگرانیم میشه

آگه دوستانی را که تا به حال برای خودم اینجا پیدا کردم نیایند کمک روانی کنند پس چرا این همه وقت اینجا نوشتم؟

آیا اجرای این رسوم لقمه را دور دهان گردانیدن نیست؟

اگر نسل قبل از ما چنین کرده اند نسل ما که نکرده

حتما تناوب در روزگار(...)باعث چنین رفتار هاست