نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

گزارش ویزیت پزشک معالج

دکتر میگه هنوز هم میتونی امیدوار باشی .به نظر ما بدتر از این ها را می شود درمان کرد به شرطی که شما روحیه خود را حفظ کنید.اشتباه من این بود که به طرف مطب دکتر گام بر نمی داشتم.نمی دانم چون خودم پرستار بودم؟یا چون فکر میکردم از پزشکان کاری ساخته نیست؟یا اینکه طبیعی است اینگونه بودن.حالا که خانم دکتر اطمینانم بخشیده بهتر شده ام.میدان را خالی کردن زود جا زدن نومید شدن شایسته چون منی نبود.ولی به احتمال قوی باید به فکر ترمیم افکار خود باید باشم.خانم دکتری که میگفتند پولساز شده و فقط به زیر میزی فکر می کند مرا باز شناخت احترام گذاشت.دلداری داد اطمینان بخشید و وعده داد در یکشنبه آینده سر فرصت با یک عمل جراحی کوچک امیدوارم خواهد کرد.حالا نمی دانم تا یکشنبه آینده استراحت کنم؟به فعالیت های خودم ادمه دهم؟محدویتی لازم است رعایت شود؟خلاصه که از بس سر خانم دکتر شلوغ بود نشد بپرسم شاید هم فراموش کردم سوآل کنم.شاید هم چون خود را وسواس گونه دقیق می بینم خود داری کردم.حالا تا یه هفته آینده عینهو بیماران بستری بساط لا لا را برقرار خواهم کرد و البته از مرخصی استحقاقی خود مایه خواهم گذاشت چون ما پرستاران تا دم مرگ باید بر پا ایستاده باشیم و خم به ابرو نیاوریم.سر در گمی برای کسی که خودش مراقبت کننده دیگران است صفتی پسندیده نیست.
اینجا پرستاری در روز پرستار عیادت می شود
باشد تا مردم بدانند پرستاران نیز همانند آنان
بیمار می شوند و نیازمند دستان پر مهر مراقبت کنندگان هستند.
تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

پ:به کسی نگین بین خودمون باشه من هم  نصف قاشق سیاه دانه را با یه لیوان آب قورت دادم گویا در بهبودیم تاثیر داشته چون میگن:

 سیاه دانه : سیستم ایمنی بدن را افزایش می دهد و به نظر متخصصان سبب افزایش گلبولهای سفید می شود .روزانه نصف قاشق چای خوری در غذاها ریخته و خورده شود

روز پرستار

خب تا زنده هستم

روز پرستار

را به جامعه همکارانم تبریک بگویم

 شاید امیدی بود و مراقبتی نیکو کردند و من از بیماری رهایی یافتم.

اگر بیش از این هم زنده ماندم به پاس زندگی از آنان بیشتر خواهم گفت.

 

 

مهین جلالوندی،  پرستار شهر اراک است که با وجود خستگی فراوانی که در چشمانش موج می‌زند، می‌گوید: همیشه سعی می‌کنم با روی خوش بر بالین بیماران حاضر و به آنها رسیدگی کنم.
وی با بیان اینکه شغل پرستاری، بعد از کار در معدن به عنوان دومین شغل سخت و زیان‌آور است، می‌گوید: اگر کار در معدن، تنها خستگی جسمی برای کارگران در پی دارد، کار پرستاری علاوه بر خستگی جسمی، روح و روان افراد را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.
جلالوندی با اظهار تأسف از جایگاه شغل پرستاری در دیدگاه مردم گفت: متأسفانه شغل پرستاری به هیچ وجه در جامعه معرفی نشده و این اشکال تنها به صدا و سیما به عنوان رسانه ملی برمی‌گردد. رسانه‌ای که نه تنها در این راستا حرکت نکرده، بلکه با نشان دادن پرستاران در جلوی درب I CU و CCU و حتی بخش‌های بیمارستان که همواره از ورود همراهان بیماران جلوگیری می‌کند، موجب تخریب چهره این قشر نیز شده است!

پیشدستی

مطمئن باشید ننوشتن من ناشی از نومیدی و افسردگی نیست.

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود را میتونید تصور کنید؟

آره چشام باز حال عمومی ام خوب روحیه ام عالی ولی با چشمای باز ایستاده دارم می میرم و هم برام جالبه و هم متعجبم.چگونه انسان زنده زنده ناگهان می میرد؟

خدا را سپاس که در لحظات آخر زندگی دلم مطمئن و ضمیرم شاد است.

اگر تو فیق دیدار دوباره بود که خدا را شکر خواهم کرد و اگر دیگه دیداری نصیب نشد شما را به خدای مهربان می سپارم باشد که در تحت توجهات رحمانانه اش روز ها را به شادی و نشاط  و رضایت قلبی بگذرانید

روزهای بی حوصلگی ناشی از فقر سلامت

چندین و چند بار تصمیم گرفتم مطالبی متناسب حالات روحی فعلی خود بنویسم از اوضاع و احوال دور و بر بنویسم ولیکن دیدم نه.خسته ام.بیماری باعث شده ضعف عمومی پیدا کنم.کاش یکی بود احوال منو می پرسید

تعارض

احتمالا همه با اینکه انسان در تعارض، بر سر یک دو راهی مبنی بر انجام یا عدم انجام کاری قرار می گیرد،تفاهم نظر دارند.چراکه تعارض زمانی به وجود می آید که از یک طرف یکسری مسائل ما را به طرف کاری می کشاند،و مسائل دیگر،باعث می شود از انجام آن کار منصرف شویم.این حالت تقریبا برای همه ما به وجود می آید.که ممکن است در شدت و دفعات با هم فرق داشته باشیم.که اینها را می توان نتیجه ویژگی هایی از جمله، میزان قدرت تصمیم گیری،رشد فکری،موقعیت سنجی،آستانه تحمل،اولویت سنجی،تعیین هدف زندگی و...دانست.


به طور کلی زمانی انسان دچار تعارض می شود که دو نیرو در دو جهت مخالف،به یک اندازه به انسان فشار می آورند.شاید علت اصلی تعارض هم همین یکسان بودن فشار این دو نیرو باشد،چراکه اگر یکی بر دیگری غلبه پیدا کند،به طور حتم انسان در جهت همان نیرو حرکت خواهد کرد.و همین امر باعث حل شدن تعارض می گردد.


انسانها در حل تعارضات خود،و یا به عبارت بهتر در برخورد با تعارضات خود، به گونه های مختلفی رفتار می کنند.بعضی ها،می نشینند و هر دو طرف قضیه را بررسی می کنند و به خو ب و بد هر کدام فکر می کنند.اینها احتمالا افرادی هستند که معمولا به انجام صحیح و منطقی آن مبادرت می ورزند(البته اینکه کدام فکر صحیح ایت و کدام غلط،خود جای بحث دارد).گاهی اوقات تعارض باعث می شود،فرد در حل آن دچار درماندگی و استیصال شود.این افراد معمولا تعارضات حل نشده زیادی دارند،که البته در موقعیتی خاص در آینده،به شکلی آسیب شناختی خود را نشان می دهند.دسته ای نیز،خود را در بستر مساله رها می کنند،و به اصطلاح آنرا به زمان می سپارند و بی خیال می شوند.اینها کمتر از افراد دسته دوم دچار مشکل می شوند چراکه دیدگاه این افراد معمولا دیدگاهی سهل گیر تر از دسته دوم(و حتی اول)دارند.


همچنان پیشنهاد می شود،تا مساله ای را حل نکرده ایم از کنار آن نگذریم.بعد اینکه سعی کنیم،با کمی درنگ،به بررسی برخی جوانب بپردازیم.مثل اینکه چرا این موقعیت باعث شده من دچار تردید شوم؟چرا این جنبه از موضوع مرا دچار مساله کرده است؟اگر این کار را بکنم چه می شود یا چه نمی شود؟بهترین تصمیم در حال حاضر چه می تواند باشد؟اگر تصمیم بگیرم این کار را بکنم،چه چیزهایی از دست می دهم و چه چیزهای به دست می آورم.به طور کلی در حل تعارضات آشکارمان،بهترین کار،در نظر داشتن مفهوم لذت طلبی مسئولانه است.(به خاطر به دست آوردن چیزهای خوب و مفید و یا به دست نیاوردن مسائل استرس زا و ناراحت کننده در آینده،در زمان حال سختی بکشیم.)و اینکه چه چیزی می تواند منفعت بیشتری داشته باشد؟