اینم سومین روز اردیبهشت.
و آغاز سومین سال نوشتن در بلاگ اسکای و امکانات خوبی که در اختیارم نهاد.
جا دارد از بلاگ اسکای قدر دانی کنم که انفجارات درونیم را در قالب کلمات بر صفحات وب جریان داد و گسترد.
دوست خوبم ابی که سابقه آشناییش با من به سال هشتاد باز میگشت توصیه ام کرد در وبلاگ بنویسم.از ابی هم تشکر میکنم.
و از ده تا دوستی که با من در ایران بحث آشنا شدند و اینجا همراهیم کردند.و از همه دوستان که از طریق وبلاگ هایشان با آنان آشنا شدم.حالا دوستان خوبی دارم که چون موفق به دیدار حضوری شان نشدم نتوانستم از آنان ایراد بگیرم.
قاعده زبانم از بس حرف زدم درد گرفته.چه خوبه این صفحه هست تا من نیازم با گفتن را مرتفع کنم و زبانم بیاساید.همکارم از ساعت دوازه تا دو داشت با من گپ میزد.از هر دری سخنی بود ولی برای هیچکدام از ما خسته کننده نبود.جالب بود هر دو از بچه ها مون توفیق هایی که تو زندگی نصیب مون شده و موفقیت هایی که گرم مون میکنه صحبت می کردیم.می گفت پرستار جوانی بوده که در جبهه های جنگ فعالیت داشته.فوق لیسانس قبول میشه ولی همسر دچار بیماری میشه.از ادامه تحصیل منصرف میشه و در همان بخش که پرستاری میکرده مدت پنج ماه از همسرش نیز مراقبت می کرده.الان همسرش همه اموال و داریی هاشو به نام او زده و دو دخترش یکی همزمان در دو رشته تحصیل میکند و یکی پزشکی کاشن ترم چهارم است.از خدا و کمک های او یاد میکنه و معتقده خداوند در حقش نعمت را تمام کرده.دو سال دیگر باز نشسته میشه و بیش از آنکه از حقوق و مزایای خویش خشنود باشد رضامندی شغلی دارد چون همسرش او را مایه مباهات خانواده میداند و همواره یاورش در کار بوده.از خاطرات خود در مسافرت های هوایی کمک رسانی های....میگفت و من نیز هم شما ببینید با وجودیکه او احساس نکرد کم گفته من چقدر حرف زدم که قاعده زبان دردناک شد.دوستان من بعضی معتقدند من قادرم آسمون و ریسمون را بهم ببافم و ساعتها از صحبت کردن کم نیاورم.قابل توجه آقایون که کمتر اهل حرف زدن هستند.و بیشتر ترجیح می دهند لب کلام را بگویند و والسلام.گفتن نیاز و شنیدن هنر است و گویا من به جای آنکه هنر مند باشم نیازمندم.همواره توصیه میکنم سخن بگویید حتی اگر وراجی بدانید و نگران باشید به سبک مغزی شناخته شوید.فرهنگ کشور ما گزیده گویی را ترویج میکند و ما را دچار تردید و دودلی میکند که آیا درست گفتم یا نه؟(تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد)بد جوری فرمان ایست در گفتن می دهد.و توصیه دیگر (دو چیز طیره عقل است لب فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی را) را کم رنگ تر می نماید.گرچه نمیتوانم مبرا باشم از توجیه آوردن های مردم پسند برای پر حرفی هایم .ولی
آرزو دارم توصیه هایم مورد توجه قرار گیرد