نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

من یک پرستارم همین و بس(معلم پرستاران)

 

هجده ساله بودم که تو این رشته قبول شدم کنکور سراسری دانشگاه اصفهان

 و هدفم این نبود که در أینده به مردمم خدمت کنم (دروغ جرا؟)

فقط می خواستم تو لباس سفید تو انظار ظاهر بشم تا زیباتر به نظر برسم 

ولیکن نتوانستم آموزه های فرهنگی خانواده را زیر پا بگذارم

 الان هم ایفاگر نقش معلم برستاری هستم به دانشجویان همینا را میگم و اینجوری لباس می بوشم

این روزا انتخابات داریم.

انتخابات صنفی تا دنبال مطالبات پرستاران مملکت مون باشیم.

در جایی که پرستاران در بخش های مختلف

 

 و تخصص های متعدد(نوزادان )  ،(اتاق عمل ) 

 

کارهای فراوان( تزریقات) (اندازه گیری فشار خون )  انجام میدهند

وحتی جزء تیم درمان گروهی  هستند ازشان انتظار دارند فقط

از بیماران مراقبت    کنند و به هنگام دریافت مزایای شغلی به خاطر آورند این رشته آمده اند تا فقط ایثارگر باشند و بس.

 

من و نوشتن تو اینترنت برای چندین وچندمین بار

سال هشتاد بود خرداد ماه و من شروع کردم به نوشتن تو اینترنت (خیلی تصادفی) .باورم نمی شد که این نوشته منه.و آنچه بیشتر جلب توجه مرا کرد پاسخی بود از فردی به نام مستعار گمنام یادش به خیر چه دوست خوبی بود! و الان ۵ سال هم بیشتره که اینجا مینویسم . خدا را شکر راضیم ولیکن مواردی نادم میشم که این اعتماد کردن باعث به وجود أمدن .. .. .. شد .

غروب خورشید

بامدادان چنین روزی آخرین خداحافظی را با دخترش کرد.در مسجد حضور یافت تا نماز صبح گذارد.با ملکوت مراوداتی داشت.و ملعون مرد تاریخ که در کمینش بود با وارد آوردن شمشیر زهر آلود قبل از طلوع خورشید عالمتاب خورشید را به غروب کردن واداشت.اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد

مادر شوهر

ضمن تسلیت ایام ضربت خوردن مولا علی

مدتی هست دارم فکر میکنم چگونه میشه برای پسرم یه عروس نازنین بیارم خونه.از جمله دعاهای من تو مدینه کنار قبر حضرت رسول ازدواجی موفق برای پسرم بود.و از ابتدای خرداد که از این سفر بازگشته ام لحظه ای از این فکر غافل نشده ام.منکه هر کس از دوستانم را می دیدم میگفتم واسه پسرت در عنفوان جوانی همسری بیاب حالا خودم سخت درگیری پیدا کرده ام که چگونه.بعضی ها معتقدند خوبه دختر و پسر تصادفا با هم آشنا بشن و با گره خوردن نگاه ها عاشق شوند و بعد ما به عنوان پدر و مادر پا پیش بگذاریم و مقدمات عقد و ازدواج شان را فراهم کنیم بعضی معتقدند نه این دو تا وقتی تو نظر اول از هم خوششان آمد مدتی با هم نشست و برخاست بکنند حضورا و تلفنی و چتی حرفاشون را بزنند بعد ما ها را در جریان بگذارند که بریم عقد و عروسی شان همانند همه دیگر مهمان ها.بعضی معتقدند دختر و پسر نمیتونند خودشان برای خودشان جفت پیدا کنند بهتر است یه بزرگتر بیاد و معرفی کنه بعد که این دوتا یه جلسه دیدار حضوری را در جلسه سنتی خواستگاری داشتند شروع کنند با هم رفت و آمد و حتی مسافرت تا اخلاق همدیگه دست شون بیاد.بعضی از پسرا هم که میگن چه خوبه ما دختر را نبینیم بابا یا عمو یا هر وکیل دیگه برود باهاش از ما سخن بگوید اگر پذیرفت همونجا به وکالت از ما دختر را عقد کنند و بیایند و ما وقتی دختر را ببینیم که همسرمان باشد اونوقت خوب نگاهش میکنیم و باهاش صحبت میکنیم اگر دیدیم به دلمون نمی چسبد خطبه را ......و میگیم نه ایشون باب میل ما نیست.

اما دخترا مشکلات شون متفاوته.من فعلا نمیخوام از اونا و خواسته ها و دلنگرانی هاشون بنویسم( چون همسرم میگه:تو  واسه  همه مادر ایی واسه بچه های خودت زن پدر )

قراره این دفعه را در نقش مادر پسر و به وکالت از مادر همه پسرا بنویسم.چقدر نگرانم

۱- عروسم و پسرم عاشق همدیگه نباشن

۲-عروس خانوم من حاضر نباشه همسرش را تر و خشک کنه.

۳- متوجه نباشه مردا موجودات دست و پا چلفتی و لوسی هستند که با همه منم منم شون نیازمند حمایت های همسر شون هستند

۴-عروس خانوم منو نپذیره.چون مادر محبوب این پسر هستم.

۵-عروس خانوم چوب لای چرخ موفقیت های تحصیلی و اجتماعی پسرم باشه و حوصله ادامه تحصیل نداشته باشه

تو شب های قدر از خداوند خواهش میکنم خودش برای بنده کوچولو نازش یه همسر مثل گل همونقدر که خودش گله نه کم و نه بیش روزی قرار دهد.

کتاب سلطانه

سه جلد کتاب از جین ساسون خوندم که خانم منیژه شیخ جوادی به فارسی ترجمه کرده بود.درباره شاهزاده خانمی از عربستان.به نظر من جاهایی اغراق شده بود ولی هدفش نشان دادن شخصیت مردان و بدبختی زنان در عربستان بود باورم نمی تونست بشه چهار میلیون جلد از این کتاب در آمریکا بفروش رفته باشد یعنی چهار میلیون آمریکایی یا بیشتر از این دارند فکر میکنند اسلام یعنی این.بی خود نبود که دوست ما که از آمریکا آمده بود حرص میخورد بابا یه حرکتی کنید کتابی بنویسید تحقیقی کنید دارند مسلمانان را در آمریکا تحت فشار قرار میدهند .ایرانی هایی که در خارج از ایران هستند دارند چوب این کتاب ها را میخورند آمریکایی ها فکر میکنند ایرانی و عرب یکی هستند بابا مسلمانان ایرانی و افغانی و عرب یکسانند؟مرد ایران باید از خودش دفاع کند.آیا همه مردان در ایران مثل این شاهزاده های عرب رفتار هایی چنین زشت دارند .از مرد مسلمان چهره ای متجاوز ساخته اند.برای من که بد نشد این مستمسک را داشته باشم و علت تنفر خود را از جماعت مردان اینگونه رفتار ها بدانم ولیکن واقعا مردان خانواده دوست ایرانی را هم باید به همین چوب برانند؟تجار ایرانی که به خارج از کشور سفر میکنند باید خاطرات بنویسند و از زشتی رفتار مردان عرب در آنجا ها سخن ها بگویند و خود را تبرئه کنند .من اگر مرد بودم فکری میکردم برای نگرش زنان آمریکا(گرچه مردان ما آنقدر شجاعند که نگران این گونه نگرش های منفی نیستند)