نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

همایش روان و تکنولوژی

فردا یکم و پس فردا دوم تیر همایش تکنولوژی و ارتباطات و آثر آن بر بهداشت روان با شصت و شش مقاله به شکل سخنرانی(هرکدام ربع ساعت) و تعدادی پوستر آغاز به کار میکند.دوستان اینترنتی من بشتابید.تا اینجا غوغایی به پا کنید.

یادی از روزهای نیمه دوم اردیبهشت امسال

سفر به مدینه و مکه خیلی جالب بود.چرای اونو نمیدونم.ولیکن وقتی به کنار حرم پیامبر رسیدم در اندرون خودم زمزمه هایی را شاهد بودم.او کسی است که تو طی سالهای گذشته بهش فکر کردی.ملاحظه اش را کردی.تو تصمیماتت نظرش برایت مهم بوده.او کسی است که خیل مشتاقان مسلمان از سراسر جهان به دیدنش شتافته اند او همچون نگینی در این جمعیت  مورد اعتناست.سرم را به آسمان بلند کردم و گفتم خدای آسمونها خدای کهکشون ها این بنده ات از تو یه جایزه خواسته بود که شفاعتش را در حق پیروانش بپذیری؟اگر قبول کرده ای یکی از پیروانش اینجا ایستاده و چشم به راه کرم توست.او خود میداند رهرویی نبوده که آهسته و پیوسته رود ولیکن هر از گاهی نگاهش به او و تو بوده.(به اندازه توفیقی که داشته).نمیدانستم میشود آرزو کنم یا نه.نمیدانستم می شود به خود اجازه داد جسارت کنم یا نه.در دلم شور عشق بود.بهت من از دیدن اشتیاق دیگر جهانیان بود.لال شده بودم.فقط تماشا میکردم و قطه قطه اشک می ریختم.میدانستم توقع زیادیست آرزو کنم وضعم تغییراتی کند.به او خود را نزدیک میکردم با ابراز عشق به مردمانی که می شناختم شان.قسمش میدادم به آبروی تمام کسانی که نسبت به من خوشبین اند و محبت دارند.میگفتم به آبروی این مهربان هایی که به من لطف دارند.به اولیاء و انبیا مرا بپذیر.حیف که زبان آدمایی که اونجا بودند را متوجه نمی شدم.ولی با مردم کشورم و آنان که همانند خودم از انگلیسی کمی میفهمیدند حرفهایی زدیم.لحظات شادی بود و امیدوارانه رفتار می کردم.بعد از مدینه نوبت به مکه رسید.در مکه نیز حالاتی از شگفتی بر من حاکم بود.روز سوم شاید یاد گرفتم طواف را بیشتر انجام دهم.خوشم می آمد در کنار کعبه زن و مرد در کنار هم طواف می کنند و فقط انسانیت و خلوص و ایمان است که ذهنیت ها را اشغال کرده است.خدایا کاش میشد آنجا ماند و از زندگی معنوی جدا نشد.کاش می شد .........خدا نصیب همه ابناء بشر به خصوص مسلمانان و به خصوص جوانان مسلمان کند برای یکبار هم که شده آنجا حضور یابند و مشام جان شان را با این شمیم نوازش کنند. 

تفاهم و ارتباط

نوشتن چقدر میتونه جالب باشه!آدما وقتی سرشارند از دانستن چه خوبه اظهار نظر کنند!وقتی کسی با تو از اندرونیاتش میگه متوجه میشی چقدر تنوع ادراک میتونه وجود داشته باشه.بعضی نگاهت میکنند و فقط آه میکشند که برای گفتن واژه ایی را نمی یابند.بعضی نگاهت میکنند و نگرانند اگر واژه ها را نا به جا بکار گیرند ممکن است همه چیز خراب شود.تو نگاهش می کنی ولیکن نمیتونی معنایش کنی.نیازش را به فهمیده شدن متوجه هستی ولی تو هم نگرانی.نگران از اینکه چگونه سر صحبت را وا کنی.در سکوت بگذرد بهتر است که سکوت نابه جا شکسته شود.نگاه کردن،نگاه را بر گرفتن،ترک موقعیت ،حضور در در بعضی موقعیت ها همه در سکوت میگذرد.ولی هر نوع رفتار غیر کلامی خودش حاوی پیام است.چقدر خوب بود اگر همه ما یه تابلو سفید را بر سر در ورودی مکان هایی که هستیم نصب می کردیم و هر کس بر روی آن پیامی مینوشت.این مقدمات را گفتم.شاید تو هم آرزو کنی یه حرف صریح بزنم.پسرم و پدرش این روزها با هم مچ انداخته اند.پسرم پانزده ساله در اوج قدرت و موزونی اندام و پدرش پنجاه ساله با همه شگرد های قدیمی برای مجاب کردن این پسر تا آنقدر درس بخواند که هر امتحان ورودی به دبیرستان های نمونه را بتواند طی کند(سد ها را بشکند).او نگران آینده پسرش است.و من نگران سلامت این پسر.گردن من میاندازد.سکوت می کنم.میگم جناب همسر دنبال مقصر گشتن برای آنست که بر مشکل غلبه کرد.مقصر ها یکی دو تا نیستند.ریشه شون هم ممکنه قوی شده باشه.خونسردی ات را حفظ کن.خوشحال باش این پسر خیلی دوستت دارد و این برای ایستادگی اهرم مناسبی است.میگه خوش خیالی تو منو جون به لب میکنه خانم.میگم من به مرگ گرفته شده ام به تب راضیم.ولیکن قبول دارم تب هم خوب نیست.البته که بهتر است...رو حرفام فکر میکنه و کمی آروم تر میشه.میدونم این پسر وقتاش را میکشه.میدونم ممکنه در اندرونش خبرهایی باشه که واژه کم آورده برای برقراری ارتباط با ما.دعا کنید.به همه شون.و از جمله او.

سوال؟؟؟

آیا تا به حال از حاجی هایی که به کشور بازگشته اند تحقیق به عمل آمده؟که تغییر وضعیت چندین و چند روزه چه مشکلاتی برایشان به وجود آورده؟آیا همان اندازه که آسیب دیده اند بهر برداری معنوی هم کرده اند؟سیستم بهداشتی کشور موظف است حاجیان را قبل و بعد از سفر حج مورد آزمایش های دقیق جسمانی روانی قرار دهد.ولی مگر ما به کدامین وظایف مان خوب عمل کرده ایم که به این یکی خوب عمل کنیم؟ما تو این مملکت آدم های متوسطی هستیم.وقتی حرف دقت پیش میاد همه میگن دیگه خیلی وسواس به خرج دادی ها.بودند کسانی که  در سفر مکه ناراحتی های جسمانی ناشی از نوع تغذیه عجیب و غریب (پر پروتئین) مبتلا شدند.بودند آدم هایی که دچار گرما زدگی فشارخون بالا/وسواس های فکری شدند.سفر من برایم آموزش هایی هم در بر داشت.جای تاسف خواهد بود اگر تا به حال در دفتر حج و زیارت تیم های پژوهشی نداشته باشیم.خیل مشتاقان زیارت خانه خدا بروند و بیمار باز گردند چه سودی عایدمان شده؟سلامت جسم و روان ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.

بی اشتهایی روانی

دختر جوانی که به تازگی نامزد شده است هفده کیلو از وزنش را از دست داده.او داره نقش زنانه خود را استفراغ می کند