نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

مادر شوهر

ضمن تسلیت ایام ضربت خوردن مولا علی

مدتی هست دارم فکر میکنم چگونه میشه برای پسرم یه عروس نازنین بیارم خونه.از جمله دعاهای من تو مدینه کنار قبر حضرت رسول ازدواجی موفق برای پسرم بود.و از ابتدای خرداد که از این سفر بازگشته ام لحظه ای از این فکر غافل نشده ام.منکه هر کس از دوستانم را می دیدم میگفتم واسه پسرت در عنفوان جوانی همسری بیاب حالا خودم سخت درگیری پیدا کرده ام که چگونه.بعضی ها معتقدند خوبه دختر و پسر تصادفا با هم آشنا بشن و با گره خوردن نگاه ها عاشق شوند و بعد ما به عنوان پدر و مادر پا پیش بگذاریم و مقدمات عقد و ازدواج شان را فراهم کنیم بعضی معتقدند نه این دو تا وقتی تو نظر اول از هم خوششان آمد مدتی با هم نشست و برخاست بکنند حضورا و تلفنی و چتی حرفاشون را بزنند بعد ما ها را در جریان بگذارند که بریم عقد و عروسی شان همانند همه دیگر مهمان ها.بعضی معتقدند دختر و پسر نمیتونند خودشان برای خودشان جفت پیدا کنند بهتر است یه بزرگتر بیاد و معرفی کنه بعد که این دوتا یه جلسه دیدار حضوری را در جلسه سنتی خواستگاری داشتند شروع کنند با هم رفت و آمد و حتی مسافرت تا اخلاق همدیگه دست شون بیاد.بعضی از پسرا هم که میگن چه خوبه ما دختر را نبینیم بابا یا عمو یا هر وکیل دیگه برود باهاش از ما سخن بگوید اگر پذیرفت همونجا به وکالت از ما دختر را عقد کنند و بیایند و ما وقتی دختر را ببینیم که همسرمان باشد اونوقت خوب نگاهش میکنیم و باهاش صحبت میکنیم اگر دیدیم به دلمون نمی چسبد خطبه را ......و میگیم نه ایشون باب میل ما نیست.

اما دخترا مشکلات شون متفاوته.من فعلا نمیخوام از اونا و خواسته ها و دلنگرانی هاشون بنویسم( چون همسرم میگه:تو  واسه  همه مادر ایی واسه بچه های خودت زن پدر )

قراره این دفعه را در نقش مادر پسر و به وکالت از مادر همه پسرا بنویسم.چقدر نگرانم

۱- عروسم و پسرم عاشق همدیگه نباشن

۲-عروس خانوم من حاضر نباشه همسرش را تر و خشک کنه.

۳- متوجه نباشه مردا موجودات دست و پا چلفتی و لوسی هستند که با همه منم منم شون نیازمند حمایت های همسر شون هستند

۴-عروس خانوم منو نپذیره.چون مادر محبوب این پسر هستم.

۵-عروس خانوم چوب لای چرخ موفقیت های تحصیلی و اجتماعی پسرم باشه و حوصله ادامه تحصیل نداشته باشه

تو شب های قدر از خداوند خواهش میکنم خودش برای بنده کوچولو نازش یه همسر مثل گل همونقدر که خودش گله نه کم و نه بیش روزی قرار دهد.

نظرات 8 + ارسال نظر
رضا پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:23 ب.ظ http://ladan.persianblog.com

به سلامتی! ولی از همه بهتر آن بود که خدا جفت دیگری را برمیگزید !

مریم گلییییی پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.chormangzzzzzzzz.blogfa.com

سلام
برای منم دعا کنین. مثل اینکه برای دختر نداشته خودتون دعا میکنین. هم برای من و هم برای... (خودتون میدونین)...

پیر* پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:11 ب.ظ

بدون رو در بایستی یادداشت امروزت نمیتواند اثر ذهن یک معلم و دانشگاهی باشد۰ بدت نیاید...
رسوم کهنه و دست و پا گیر و هزار توی گذشته ها را که امروز برای خودت هم تجربه شده است دور بریز و به فرزند اجازه بده - روی پای خودش بایستد و برای انتخاب همسر آینده اش فکر کند - جلو برود و تصمیم بگیرد و بعد بیاید با شما مشورت کند۰
دست او را به بهانه این که مادر محبوب هستی از حالا بند نکن- بگذار هر کاری را برای موقع اش بشناسد و انجام بدهد.
-------
در جائی خواندم شما حال ندارید ... آمدم دیدار برای احوالپرسی. امید وارم خیلی زود حالتون خوب بشه و دوباره بپرید بجون (آقا) !!۰

پ جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ق.ظ

نویسنده: پندار:

پنجشنبه 20 مهر1385

{موضوع : نظر خواهی درباره نامزدی فرزند}

فکر میکنم قبلا یک بار دراین مورد اشاره ای داشته ام ...

جوانها را باید هم بحال خود گذاشت و هم مراقبشان بود..... اصول مراقبت و شرایط اجرائی آن یقینا و مسلما و حتما ، همه آنهائی نیستند که شمای مادر و پدرش تعیین می کنید..... زمانه ....علم و آگاهی و خلاصه (رهاکردن یک مشت خزئبلاتی که به نام شرع بخورد ساده دلان میدهند) والدین فهیم را وادار میکند تا حتما دست از تحمیل سنت های پوسیده بردارند و خودشان را به عنوان آینه رفتار ، مقابل جوان خود نگیرند و مدل نکنند0
جوان باید در شرایطی باشد که بداند زن گرفتن با عشقبازی کردن خیلی فرق میکند0
این را باید بداند و وقتی دانست . حتما هنگامی که نیاز زندگی مشترک را و نه ( اطفای غریزه )را حس کرد و دید توانائی بر قراری اش را دارد، آن وقت با درصد تزلزل و خامی کمتر، به مصاف انتخاب و ازدواج میرود ....
آدم ها بر اساس طبیعت ذاتی خود دنبال جفت میگردند .. اشکال اینجاست که بعضی ها ( جوانها بخصوص) این طبیعت را با فشار غریزه که آنهم اجتناب نا پذیر است ، اشتباه میگیرند..
این را باید با او درمیان گذاشت و یاد آوری اش کرد .......

جوانهای امروز ایران متاسفانه گرفتار (آسیب شدید ناشی ازخرافه گرائی هستند) و همین آسیب است که امروزه آمار طلاق و جدائی و تن فروشی را به اوج رسانده است.
فرزند شما باید بداند که (نامزد) کردن اگر به معنای رفع نیاز باشد ، همان بهتر که دنبال (سرگرمی های آنی) باشد - که اگر سرگرمی را بخواهیم بهانه ای برای زندگی مشترک و انتخاب بعدی عنوان کنیم ، سر خودمان را کلاه گذاشته ایم0
سعی کردم کمی سربسته منظورم را گفته باشم.....

پندار از (دیرین!) جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:03 ق.ظ

در جزو یادداشت امروز (زنانه) خود مرقوم داشته ای که:

{مردا موجودات دست و پا چلفتی و لوسی هستند که با همه منم منم شون نیازمند حمایت های همسر شون هستند}

اولا عبارت (مرد) را به (مذکر) اصلاح کن که اگر در دنیای اسلام ناب محمدی(همین که داریم می بینیم) زندگی نمی کردیم و شمای زن شامل اوامر! (بیابانی و صحرائی اش) نمیشدی زن و مرد در کنار هم (مکمل) یکدیگر بودند .... و نه مذکر ارباب و زن ، مزرعه و کشتزار او !!۰
وقتی مذکری مالک کشتزاری شد طبیعی است که دوست دارد بنشیند تا برایش سفره انداخته و بشقابش را جلویش بگذارند! و اگر سبزی خوردنی در کار بود حتما بغل بشقابش گذاشته باشند!۰ تنور را داغ کند ..رخت ها را بشوید. شیر بچه را بدهد .. بدون اجازه او حتی لای در را باز نکند و اگر لبخندی زد و نگاهی کرد مستوجب لعن و بد نامی و شکنجه و آزارهائی هست که بهتر میدانی.
باور کن توی آنها که بنام (مرد) می شناسی ، چون (خواه و ناخواه) گرفتار حقوق اسلامی هستند و صد البته برای شلنگ تخته انداختن هایشان . صیغه کردن ها و اتهام (ناشیزه) زدن ها عاشق این (قانون!!!!) میشوند - تک و توک (مرد) میتوانی پیدا کنی.........

داشتم با خودم می گفتم ... باید دست ازاین اخلاق بر دارم و بجای پرداختن باین نکته ها ، بزنم به لولی وشی و شوخی و مزاح.. دنیای (ناب!!) و خیلی محدود اسلامی دوست ندارد کسی لای در را باز کند و نگاهی ولو اندک به ـ روشنائی- بیاندازد........
نمیدانم چرا یاد اون حرف قلبمه ات افتادم که گفته بودی
.... اشعار فلان را میخوانی و چقدر با ...... آشنائی؟؟؟؟۰
حقیقت همواره شنیدنش گوارا نیست... مگر اینکه (نیش) را برای رسیدن به (نوش) تحمل کنیم۰
با سلام
































































[ بدون نام ] جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:36 ق.ظ

داری فکر میکنی چگونه میشه یه عروس بیاری خونه؟مگه عروس جز ء ملزومات پسرته؟عروس و دوماد یعنی چه؟پسرت باید زوج برای زندگی خودش انتخاب کنه.این با اطفا فشار غریزه فرق میکنه پس پسرت بزرگ نشده و تو هنوز لقمه دهنش میذاری و حالا هم وقتش شده که لقمه جنسی براش تدارک ببینی تو فکر نمی کنی در تربیت پسرت نمره صفر گرفتی؟تو هر کس را می بنی سفارش میکنی واسه پسرش در عنفوان جوانی همسری بیابد؟مگر همسر هر کس را والدینش باید بیابند؟اینم از اون حرفا بودا.تو داری فکر میکنی چگونه؟خدهاشان باید بروند راهش را پیدا کنند به هزار و یک روش میشه یار انتخاب کرد اتفاقا باید خاص هر شخص خودش باشد

سبکبال جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ق.ظ http://sabokball.blogfa.com

مبارکه
من از دید یه پسر به قضیه نگاه می کنم :
ازدواج تو سنین پایین موفقیت های زیادی برا مرد میاره اما معملن مردها تو اوایل ده ی سی فکر می کنن که بدون ازدواج پیشرفت بیشتری می کردن . این واقعیتیه که گاهی موجب پشیمانی و به بیراه رفتن مردها می شه . داشتن بلوغ عاطفی برا مردها خیلی مهمه قبل از ازدواج ...
از یه جهت فکر می کنم از طریق خواستگاری برا سن های پایین بهتره تا والدین بتونن کمک فکری و احساسی به فرزندشون بکنن .

رضا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:05 ب.ظ

یک نمه نمیشه به کامنت اول خرده گرفت! از طرفی چه فرقی می کنه شریک آدمی را کی انتخاب کند! اگر بد باشد خدا هم انتخابش کرده باشد از او گله خواهیم کرد و اگر خوب باشد نمره بیست در انتخاب به خود خواهیم داد! مهم این است که زندگی خوب پیش برود والا اینکه چه کسی انتخاب کرد زیاد فرقی ندارد! البته و صدالبته چقدر بهتر است که خود شخص دست به گزینش بزند و مشکلات دیگران را کمتر نماید! هرچند در مواردی این عمل خود باعث هزاران مشگل و دردسر خواهد بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد