نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

چت

مدتی پیش حدودا ده ماه پیش وقتی خیلی دلم واسه تعطیلی ایران بحث تنگ شده بود با چت کیمیا آشنا شدم.پسر همکارم آدرس اونجا را گذاشته بود تو حافظه آدرس بار کامپیوتر اتاقم در محل کار.
با ورود به اتاق چت تصادفا با کیا آشنا شدم که از ادعا یش اینگونه بر می آمد که از تنکابن است ولی در بندر ماهشهر کار میکنه.یه قضیه واقعی زندگیم را در ایام جوانی به تصویر کشیدم و ازش راجع به اون قضیه نظر خواهی کردم.خیلی توان جواب می نوشت و این باعث شد ۱ونیم ساعت بحث ام را با او ادامه بدم.از شخصیت اش خیلی خوشم آمده بود.چگونه پسری جوان توانایی هماوردی کلامی با من را داشت. برای گفتن به کلمه نیاز نداشت گویا ادراک معلنی می کرد.کم کم به این نتیجه رسیدم علیرغم بد گویی هایی که از چت میشه خواصی هم بر آن مترتب است.از جمله اینکه در فضایی صحبت می کنی که تو را کسی نمی شناسد و به خوبی می تونی ایفای نقش مورد علاقه ات را بکنی.میتونی از همدلی فردی برخودار بشی ممکنه راهنمایی هم بشی میتونی در فضایی که به نظر امن است دعوا کنی و هیچ کتکی هم نخوری پرخاشگری کلامی داشته باشی.از زننده ترین کلمات که تابو بوده برای بیان احساسات درونی ات کمک بگیری.میتونی تمامی خشمت را از دنیایی که در اون زندگی می کنی بر سر قربانی بی گناهی تخلیه کنی میتونیمیزان نفوذ خودت بر دیگری را محک بزنی.میتونی از بلبل زبونی های بعضی ها درس بگیری میتونی یه منبر سخنرانی بیابی که ادعای فضل کنی.میتونی بعضی را دمق کنی.میتونی تو کار دیگران دخالت کنی و اگر خبطی به بار آوردی بگی چی بود کی بود کجا بود؟
خلاصه آنقدر برای من جالب بود که کم و بیش ادامه دادم.ولی برای آنکه احساس گناه ام تشفی یابد شروع کردم به نقد و بررسی این اتاق.و گاها تذکر دادم .گاهی فکر کردم چگونه میشه این اتاق را آباد کرد گاهی به به کار گیری ادبیات (مشاعره) و گاه با به کار گیری ضرب المثل ها سعی در ارتقا سطح دانشی اتاق کردم و گاهی بحث راه انداختم و بعضی را به نشستن بر سر میز گرد دعوت کردم و خلاصه برای آنکه حضور خود را در آنجا توحیه کنم به هر دری زدم.
حالا وقتی میرم اتاق چت شون از من روی می گردانند و

دو رویی


اصولا من از صحبت های اطرافیان سوژه نوشتن ام را انتخاب می کنم.
رفته بودم چت
دیدم یه جمع آشنا اونجاست.گفتم سلام
حال شما بچه های آشنا.خوبید/؟چقدر از دیدن تون خوشحالم.نمی دانم چی شد صحبت رسید به دو رویی
شایدچون من نوشته بودم
حکایت بر مزاج مستمع گوی اگر خواهی که دارد با تو میلی
یکی از دوستان نوشت بفرما دو رو باش
گفتم ایرادتان را به جناب سعدی بفرمایید که ایشون فرموده اند و من فقط نقل قول کرده ام.
ادامه دادم ما امر شده ایم به راست گفتن.ولی گاهی افرادی خیلی راحت دروغ می گویند و بعد ادعا می کنند از نوع مصلحت آمیز بوده.خب پس ارزش ها قابل تفسیر هستند.میشه گاهی هم دو رو بود و گفت این از نوع.......است.
خلاصه طرف صحبت من با خودش فکر کرد چه عبث و بیهوده رفتار کرده که با من بحثی را آغازیده ادامه نداد من هم نطق ام کور شد و از چت خارج شدم.
راستی اگه من بخوام دو رو نباشم چکار کنم؟
آدمای دو رو با لیبرال چه فرقی دارند؟
آیا یکی زدن به میخ یکی زدن به نعل/کج دار و مریز رفتار کردن/دم دیگران را تو بشقاب گذاشتن/همه شون یه معنی میدن؟

درد و دل


زری صبح اومده بود پیش من
میگفت:نکنه تازگی ها بیمار روانی شده ام؟.
گفتم: میشه بگی چی شده؟زری؟
گفت :دل و دماغ ندارم.انگیزه هامو از دست دادم.از مادر شوهرم عصبانی میشم .از اینکه روابط این مادر و پسر این قدر نزدیک است چندشم میشه.احساس می کنم او با من رقابت میکنه .سعی میکنه منو پیش شوهرم خراب کنه.گرچه می دونم نوع دوست داشتن شوهرم او را و من را متفاوته ولی خب دلم میخواد شوهرم به او اینقدر رو نمی داد قشنگ لوس اش میکنه . و او هم انگار نه انگار که این بچه اشه.خودش را مث یه بچه لوس میکنه.هشتاد ساله است ولی انگار حالا حالا ها قصد رفتن نداره.
گفتم : زری!!!!!!!!
گفت:خب واسه همین فکر می کنم روانی شدم دیگه.
از من سوآل کرد:آیا همسر من نباید به خاطر من هم که شده حالی اون کنه؟
گفتم تو که جوانی حالی ات نمیشه اون که پیر شده و غلط شکل گرفته را میشه حالی اش کرد؟
گفت خب چیکار کنم از این همه لوس بازی هاش حرص نخورم .گفتم خودت ام لوس اش کن و هی براش کادو بخر گفت امکان نداره بتونم او که به همسرم میگه چه معنی داره زن ات تا ساعت .....بخوابه؟او که فکر میکنه من کلفت پسرش ام میگه چرا لباس های تو را نشسته؟او که برای من سوسه میاد؟من واسه اش کادو بخرم دست مریزاد اشه؟گفتم زری جون بهش حق بده.پسرش سالها زن نگرفته حالا هم که گرفته عین دیوونه ها خودش را واسه تو میکشه هی کادو بخر هی هدیه بده هی مخلصم چاکرم بگو خب حق داره ناراحت بشه به شوهرت بگو آدم ندید بدید چه خبرته این قدر منو حلوا حلوا میکنی آدم ندیده ایی؟
گفت هرگز امکان نداره.من همه تلاشم اینه که او فکر کن چه شق القمری کرده تونسته منو به دست بیاره خودم بیام خودم را کوچیک کنم مبادا حاج خانم واسه من سوسه بیاد؟اصلا منو بگو که به چه آدمی درد دل کردم خودم میدونم چطوری مشکلم را حل کنم .به شوهرم میگم یا من یا مادرت.اگه این پیرزن را ببینم رو دادی از خونه ات خودم را خلاص می کنم.گفتم اونوقت شوهرت فکر میکنه چقدر ارزشمنده.اونوقت فکر میکنه زنها چه خاک شون به سره که برای یه نظر مثبت مرد چه کارها که نمی کنند.اونوقت شوهرت میمونه کدام شق را انتخاب کنه و دچار تعارض و دو دلی میشه.آیا کسی که با تمام وجودش تو را دوست داره و بارها اینو به همه گفته حق اش هست ظلم اش کنی؟آیا خوب بود تو خودت مردی بودی و این چنین همسری داشتی؟گفت من اگه مرد بودم خوب می دونستم چگونه همسر داری کنم که او خوشش بیاد گفتم خب بیا اینو به شوهرت تقلب بده تا نمره آوردن او نمره آوردن تو هم هست.گفت او که گوش نمیکنه.از من نظر نخواسته.گفتم خطر دور شدن خودت را از او به یادش بیار.اینکه بودن با هم بدون احساس عشق فاقد هرگون ارزش است.
گفت میشه ولم کنی.چه غلطی کردیما.
کچلم کردی .گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.
من به کوتاه اومدن های تو تو زندگی ات اعتراض دارم.
تو اینقدر نمی فهمی که همسرت وظیفه داره برایت بمیره.هی گذشت و هی سازگاری با داشتن و نداشتن های همسرت.تو از زندگی چی می فهمی؟
تو چه میدونی تکریم و نحسین یعنی چی؟
کجای دنیاکسی میاد آب به آسیاب دشمن اش می ریزه؟تو حاضری با هیچ گونه برگ برنده زندگی کنی و بعد هم فکر کنی خوشبختی.
گفتم بابا غلط کردم.
تو راست میگی.
هر جور دوست داری فکر کن.و هر جور دوست داری احساس کن .و هر حور دوست داری عمل کن.
من وکیل بی جیره و مواحب مادر شوهرت نیستم.به شوهرت هم عقد اخوت نبستم که از حقوق اش دفاع کنم.از مهربونی و دلسوزی ات هم متشکرم.تو را به ارواح خاک پدرت منو در طریق زندگی دچار شک نکن.
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

عشق



با سلام و اجازه
اولا سلام و رسیدن به خیر
دوم لطف بفرمایید این سئوال "" در ابتدا لطفا تعریفی از رابطه سالم داشته باشیم؟""را درکنار
"به نظر شما ما چگونه می توانیم با جنس مخالف خود رابطه منطقی و صحیح داشته باشیم که
به هر دو احترام گذارده شود. "بگذارید تا در تمام پاسخ ها جلو دید ما باشد. اولین پیام تان را
در بدنه سوال بگذارید.
و اما رابطه سالم
این یک آرزویی دست یافتنی است و من هم سخت نیازمند بر آورده شدن آنم.
ولی بارها امکان بر آورده شدنش را با مشکل مواجه دیدم .
در همه عمر 23 ساله فعالیت اجتماعی ام این آرزو را داشته ام.وگاهی بسیار زیبا متحقق شده.
وقتی به سن و سال شما بودم می رفتم جهاد سازندگی جبهه و جاهایی که این رابطه سالم را
بیابم و الحق گاهی می یافتم و بسیار برایم جالب بود.ولی طبیعتا کمی مشکل است . وهنوز هم
دنبال ارتباط های سالم هستم.
من فکر میکنم اگرمرد(پسر)در باره زن(دختر) احساس وظیفه بکند که او حریم اش محترم
شمرده شود .احترام بگذارد محبتی که لازمه هر ارتباطی هست را حد نگه دارد همدلی
گرمی را در فضای محتاطانه رعایت کند ارتباط سالم خواهد بود. و زن(دختر) هم متقابل .
بدنه سؤال را خیلی خوب طرح کردید.روابط افراد یک جنس متفاوت از روابط دو جنس متفاوت
است.
ما هر کدام دنیای خاص جنس خود را هم داریم علاوه بر مشترکات نوع انسانی مان.که زیبایی
زندگی شرقی ها در رعایت این عوالم متفاوت است.
دختر خانم جوانی از من سؤالی کرد .گفت: با پسری از دانشجویان دانشگاه مشهد که تهرانی
است دوست شده ام ولی همه اش با تلفن و خیلی جالبه نظر شما چیه.وابتدا آشنایی مون در
دانشگاه مشهد بوده که بعد من به شهر خود منتقل شدم
بهش گفتم: ارتباط رشد میکنه متوقف نمی ماند آیا برای آینده این ارتباط تلفنی فکری کرده ای؟
مراقب باش ممکن است بعد ها دچار خلا عاطفی شوی.فواره چون بلند شود سرنگون شود.
گفت: پدر ندارم و برادرم مخالف این گونه ارتباطات است و من ضرورتی نمی بینم او در
جریان باشد به خصوص که از من کوچکتر است و این حق را برای مداخله او قائل نیستم.
گفتم: بدان برادر ها از روی واقع بینی خاص جنس خود سخن می گویند و نمی خواهد مزاحم
شما باشد.
به او گفتم: تا به حال ممکن است مشکلی پیش نیامده باشد و ان شا الله هم پیش نیاید ولی معمولا
نیاز های ما در شکل گیری این ارتباط ها دخیل اند باید بتوان اوضاع را در کنترل داشت.

دانشجوی بیکار
با سلام
فرموده اید: من همیشه به دوستان خود می گویم " از من و تو ما تشکیل می شود " .اری
درست است این اجتماع از من و شما و امثال ما تشکیل می شود.
شما در جستجوی ارتباط سالم هستید . ببینید روزانه هزاران رابطه سالم در جامعه در جریان
است و اینکه بعضی به روابط انسانها با نظر سو می نگرند مشکل همان افراد است. شاید به
خاطرتان باشد قبلا از والدین کنترلر صحبت کردم که مرتب فرزند خود را زیر نظر دارند
خوب این هیچ اشکالی ندارد ولی نه به ان صورت که فرزند شان دچار احساس عدم کفایت
شخصی شود . بسیاری والدین ان چنان فرزندان را رها کرده اند گویا مسئولیتی در قبال فرزند
خود اعم از دختر و پسر احساس نمی کنند . هم کنترل شدید غم انگیز است هم بی اعتنایی
مطلق. فرزند میوه دل پدر و مادر است و در مراقبت این گوهر باید هشیار باشند.
شما این مهر ما را ببین فکر کردی با کسی رابطه سالم نداشته ؟ داشته که این قدر توانا بر
خورد میکنه . مانی را ببین خیلی محترمانه با خانم ها در اینجا بحث میکنه . خود شما هم .
حالا بگذریم بعضی اقایون ایران بحث تا ما خانوما را می بینند یک العیاذ باالله می گویند گویا
شیطان را دیده اند و حتما به حساب خود هم می گذارند خیلی با تقوا یند .همه جا انسان در
شرایطی هست که هم انسان با هم جنس خود در ارتباط هست هم با جنس مخالف. نباید دست
و پا ی مان را گم بکنیم و به لکنت بیفتیم . باید عادی برخورد کنیم .
من خودم ادم پر رویی هستم . گاهی افرادی از این همه رو بدشون میاد ولی می خوام حساسیت
زدایی بشم.مشق ننویسی غلط نخواهی داشت باید بنویسی تا غلط گرفته بشی و متبحر ولی
خوب بعضی ها از اول بدون غلط می نویسند.
اصولا کار کردن در اینترنت می توانند جسارت ما را افزایش دهد چون ما طرف مقابل را
نمی بینیم و متوجه قضاوت کردن اش از روی خطوط چهره اش نمیشیم و من توصیه میکنم
زیاد و پر بنویسید.

سلام
خاله خانم دانشجوی بیکار
فرموده اید:به نظر من پیدا کردن یک راه حل درست ومنطقی برای ایجاد یک رابطه منطقی
وصحیح بین دخترها وپسرها احتیاج به تحقیق وتفحص وکار کارشناسی دارد"
میشه جناب عالی این تیم را تشکیل بدهیدو اسم این حقیر را هم در لیست افراد تیم قرار دهید؟
چون هم تجربه دارم و هم دانش فقط نیاز به مدیریت شما ست تا کار مرا جهت دهید.

فرموده اید:""اول از همه ما باید دید ونگرش جامعه ومردم جامعه را نسبت به این نوع ارتباط
مثبت کنیم که این خود وقت زیادی خواهد برد چون درحا ل حاضر این ارتباط چه منطقی سالم
وچه غیر سالم از نظر جامعه وعرف مطرود است . ""
من شنیده ام در دروازه را میشه بست در دهان مردم را نه. این قصه قدیمی هست که مردم این
نوع قضاوت ها را میکنند . ایا بهتر نیست نگرانی های خود مان را کاهش دهیم؟
به علوه طوری صحبت میکنید که انگار این هدف حالا حالا ها نتیجه نخواهد داد یعنی برای
نسل های اینده ثمر خواهد داد.
فرموده اید:من به نوبه خودم با وجود ارتباط سالم ومنطقی بین دخترها وپسرها موافق هستم .
البته که اینجا باید این گونه بگویید
حکایت بر مزاج مستمع گو
اگر خواهی که دارد با تو میلی
امید وارم واقعا موافق باشید.
فرموده اید:واگر خود آ نها سعی کنند حریم خاصی برای ارتباط خود پیدا کنند وهرکدام وظیفه
خود بدانند که از حدود این حریم خارج نشوند بالطبع هم میتوانند ارتباط خوب وسالمی داشته
باشند وهم احترام یکدیگر را حفظ کنند

بله انها سعی میکنند ناراحت اند چرا ما متوجه سعی شان نیستیم.
من که هر چه دختر پسر دیده ام خوب بوده خدا نکند چشمم به اونها بیفتد که بدند به طوریکه
به این نتیجه رسیده ام که بچه ها (دختر پسرا) بد رفتار کردن را بلد نیستند از بد حادثه گاهی
توی یک هچلی می افتند اون هم بعضی بد شانس ها شون.
هر که در اطراف خودم هم می بینم به جوون ها اعتمادش بیش از منه.
ادم بزرگا وحشتناک تر از جوون ها عمل می کنند . بعضی به ظاهر عابد و زاهد ها که باعث
سرشکستگی هستند. به طور کلی جوان ناشی هست و هیجان هم در وجودش فوق العاده
بالاست.
طفلک جوان
ای کاش فرزندان عزیز خاله خانوم و من حمایت ما را قبول کنند.



شیدوش عزیز
مادر بهشت ماست او نقشبند اتیه و سرنوست ماست
مادر اگر رود شب ما بی ستاره است.
روحانیت و تقدس مادر است که در جان های ما مهر می نشاند.5 سال اول تولد را در دامان
پر مهر او به سر می وریم و بر شخصیت مان جای پای او پیداست.
مادر موسی را به یاد آر که فرزند به رود خروشان سپرد و مهر مادرانه آسیه را که او را در
دامان پرورید همان موسی را که دختران شعیب در تعریف اش نزد پدر گفتند قوی و امین است
فرزندان برومند این آب و خاک حاصل دستان پرورنده مادران ایثار گرند . در مملکت ما زنان
به نقش مادرانه خود بیشتر می بالند تا به نقش همسری.شعرای ما زیباترین اشعار خود را به
مادران شان تقدیم میکنند .امیدوارم بر مطالعات افزوده شود تا بتوانم پس از این حضور
فعالتری نزد شما داشته باشم. به شما هم تبریک می گویم که مادری.




با سلام
آسمان عزیز
جوانان ما فکر میکنند ما با دوستی آنان با جنس مخالف مخالفیم
البته ما نگران تو هچل افتادن فرزندان خود هستیم.اریباط بین دختر و پسر مجرد که هر کدام
دارای د لی لطیف و بکر هستند می تواند منجر به افتادن در عشق شود. و عشق

گرچه عشق به الاغ ها هم رقص یاد می دهد (ضرب المثل فرانسوی) ولی عشق یک چشم
دارد
و فرد عاشق گل سرخ را بدون خار می بیند (ضرب المثل آلمانی)
فرزندم
مادری که فرزند خود را نمی تواند به خواب ناز ببیند آیا می تواند شاهد عاشق شدن و سوختن
اش باشد عشق بدن را می گدازد گرچه روح را.......
از فرزند خود می خواهیم بگذارد عشق را در زندگی تجربه کند .تا لا اقل طبق محاسباتی
زندگیش تضمین باشد.ولی او روی از ما می گرداندو.....
.متاسفیم که نمی توانیم حرف هایمان را بفهمانیم.
ای کاش فرزندان ما می دانستند یا می پذیرفتند که ما به آنان عاشقانه مهر می ورزیم و
نمیتوانیم شاهد رنج آنان باشیم و همین است و بس.
شاید فرزند ما بخواهد بگوید آزادم مرا به حال خود بگذار می خواهم با خود هرچه میدانم
بکنم . رهایم کن
میدانم عشق برای جوان اسارتی شیرین است ولی عشق مملو از عسل و زهر است .
فرزندان مان می گونید شما به بلوغ عاطفی ما شک دارید که فکر میکنید در عشق خواهیم افتاد
نه این طور نیست ما به طبیعت فرزند مان و خواص این روابط اگاهیم.
به هر حال والد خوب به فرزند خود فرصت می دهد تجربه کند و همواره او را در رادار خود
دارد .به هنگام نیاز به یاریش می شتابد و او را تنها نمی گذارد و یا او را مورد غضب و خشم
قرار نمی دهد .
اما مشکل ما سر اینه که والدین بی توجه به دلیل گرفتاری های 1 ....و 2.... و3.... و ....
و ..... .....قادر به این کار نیستند و فرزند را مورد عتاب قرار می دهند که :گرفتاری های ما
را در نظر بگیر و مشکلی بر مشکلات ما نیفزا




با سلام
آسمان عزیز
گفتی:"(من همیشه فکر می کنم والدین ما باور ندارند که ما هم مثل همه بزرگ می
شویم (آری عزیزم والدین باید همچون پرندگان به فرزند خود پرواز را بیاموزند نه به جای
انها پرواز کنند باید ما والدین بیاموزیم که فرزندان را دورادور مراقب باشیم نه موی دماغ انان
باشیم. انها از ما بهتر به ارزش های ما توجه دارند و از ما بهتر به خواسته های ما جامه عمل
می پوشانند. نمونه اش تو که از من بهتر هستی.)
گفتی:(".و البته بلد نیستند حرفهایشان را جوری مطرح کنند که جوان جبهه گیری نکند .)
آری بپذیر که فقط نمی دانیم چگونه بگوییم که حساسیت بر انگیز نباشد.
والد علاق دارد فرزندش روز به روز بزرگتر و برومند تر شود و همه تلاشش را هم می کند
وقتی فرزند بالنده شد تازه می فهمد ای دل غافل این جوان مغرور حاضر به نیوشیدن پند
نیست و غره شده و باورش شده که بزرگ شده .در حالیکه حتی در آینه نمی بیند انچه را والد
در خشت خام می بیند پس بر می آشوبد و از اعلام استقلال جوان خود ابراز تنفر می کند .
روابط فرزندان و پدر و مادر ها دچار عیب و ایراد اساسی است.
بیا در نقش یه مادر و دختر بر خورد های احتمالی دو نسل را بازی کنیم و حل کنیم . منتظرت
هستم.



با سلام
نازنین جوان فرمودید:"(. فکر میکنم جنا بعا لی در مورد من یک اشتباه کوچک کردید من خودم
هنوزیک جوان هستم و در حال طی کردن این دوره زیبا وجذاب زندگی ام میباشم .)
مرا ببخشید که فکردم هر خاله ای مانند من پا به سن گذاشته است. خوشحالم که در عنفوان
جوانی .........
فرمودید:(من واقعا" به گفته خودم درمورد این نوع ارتباطات ایمان دارم وباید زمینه ای
مناسب برا ی جوانها ایجاد شود که بتوانند از این دوره زیبا وپرتنش زندگی با دستی پروشاداب
گذر کنند .)
آری من هم مانند شما اینگونه فکر میکنم . و از دانشجویان دانشکده خواسته ام در فضای
ورودی دانشکده در حضور همه مراجعین جلسات گفت و شنود چند نفره در یک حلقه داشته
باشند و در فضای اجتماعی نه فضای خصوص در حضور همه صحبت کنند. و ریاست
دانشکده هم چندان برخوردی با نان نکرده است.
فرمودید:(یکی از دوستان خواهرم تازگی دست به کار جالبی زده است او ودیگر دوستانش
کانونی تشکیل داده اند با عنوان کانون کسب مهارتهای زندگی .
آنها تعدادی جوان {دانشجوی دختروپسر } هستند که درمورد موضوعات متفاوتی که
هرکدام از طریقی به زندگی مربوط میشوندبحث وتبادل نظر میکنند وبا راهنماییاساتیدروشهای
مختلف بکارگیری آ ن مهارتها را می آموزند)
این نوع جلسات با مدیریت رسمی و مدیریت غیر رسمی در نقطه دانشگاه های برقرار است و
بسیار خوب و مورد تایید همه زعما است.
فرمودید:(البته من خیلی از جزییات کار آنها مطلع نیستم اما فکر میکنم برای شروع ارتباط
میتوان از چنین جلساتی استفاده کرد حتی پاتوقهایی برای آشنایی دخترها وپسرها ترتیب داد.
فکر میکنم این نوع ارتباط خیلی سالمتر وپایدارتر از رابطه های خیابانی باشد ومیتواند مثمرثمر
هم واقع شود چون طی آشنایی وایجاد ارتباط با یک سری مهارتهای زندگی هم اشنا میشوند)
بله خیلی خوب هست. حتی می توانم بگویم عالیست.
اما خاله محترم
انچه فریاد همه را به آسمان بلند کرده است مقاومت در برابر جلسات خصوصی بین دو نفر
یک دختر و یک پسر است.بحث و جدال جوانتر ها و مسن تر ها این است . جوان تشنه متعجب
است چرا همیشه باهاش موافق بودیم یهو حالا مخالف شده ایم .معمولا بچه هایی که زیاد
مرفه بودند بیشتر حرص شون میگیره ما آدمای کمتر مرفه چندان اصراری هم نداریم سعی
خود را هم می کنیم غرولند هم نمی کنیم.



با سلام
آسمان عزیز
شنیدم از سختی گفتی(" گاهی اوقات می گویم چه سمت سختی دارد این زن (کدامین
سختی؟مادر بودن در راستای علائق هر زنی است.دخترکان کوچک را ندیده ای چه مشتاق
عروسک خود را مادری می کنند.؟
و چون من هم یکی از مادران ایران بحث هستم
باید بگویم احساس خستگی نمی کنیم احساس کسری می کنیم .ما ارزو داریم صد جان می
داشتیم تا در راه دوست فدا کنیم
فرزند گل است.
ای کاش به چشم خود ببینم صالح است.
خدایا فرزندا مان را نور چشمان مان قرار ده.
سئال شما:(.راستی شما مادران ایران بحث ای کاش پاسخ مرا بدهید:از اینکه وقت کمی
برای رسیدگی به علایق خود دارید خسته نیستید.؟گرچه می دانم عشق و مهر مادری چه
غوغا می کند .)

من بر خود می لرزم اگر در دامنم دشمن انسانیت را بپرورم . از خودم بدم خواهد آمد اگر
برای به دنیا آوردن یک آاتش بر خرمن هستی بهره برداری شده باشد.
آیا می دانی زنان در حین 9 ماه نگران آن هستند فرزند ناقص الخلقه ای به دنیا آورند که
زشت و عجیب و غریب باشد و.....
ولی باید بدانیم دامن پاک مادر به جهان گل خوشبویی تحویل می دهد درود بر همه مادران
ایران زمین
همان ها که در دامن خود امثال شما را پروریدند.
جواب تو
ما بر خود می بالیم به داشتن فرزندانی چون شما




با سلام
اولا گفتید برای مادرتانفرزند خوبی نیستید. این اعتقاد را در خود از بین ببرید. زیرا در شما
ایجاد احساس گناه میکنه. در نتیجه به عملیات جبرانی اقدام می کنید که ممکن است همین
عملیات شما را سرخورده تر کند . و دو باره بدتر از پیش با مادرتان رفتار کنید. قبول کنید که
شما تربیت شده همین مادر هستید و خوب یا بد همین است که هستید. و سعی کنید فقط روزی
چند میلمتر درست تر عما کنید نه چندان زیاد. .
گفتید دوست دارید رابطه تان را با ایشان بهبود بخشید خب چه از این بهتر که دختر نازنینی
تصمیم بگیرد بدون تحمیل خارجی و فقط با اراده خود بهتر عمل کند من هم دختری چون شما
داشته باشم کلاه ام را تو هوا می اندازم
ولی گفتید نمیشه . آره سخت میشه این کار را کرد راحت نیست نه اینکه نمیشه . میشه با
سختی و به کندی ولی چون شما تصمیم گرفتید در حال بهبود است به قول خاله بیکار مهارت
هایی را باید بیاموزید
گفتید وقتی بحثی پیش میاد احساس می کنید ایشان منطقی نیستند البته مامان ها اگه به اندازه
بچه ها درس نخوانده باشند کمی غیر منطقی به نظر می رسند و از طرفی ما فکر می کنیم من
هر چه هم بد عمل کنم او نباید تلافی کند گذشت از بزرگان است و این برازنده مادر نیست با
فرزند خود یک به دو کند.
نوع انتظارات ما فاصله سنی ما با اونها و تفاوت تحصیلات و همچنین ...... بر روابط مان
تاثیر می گذارد.
گفتید وظیفه ایشان هست کارهای منزل را بکند و وظیفه شماست خوب درس بخوانید .آری
ولی هیچ کار وظیفه هیچ کس نیست و همه کار وظیفه همه هست . بهتر است از کوچکترین
فرصت برای کمک به هر کس استفاده کنیم و چه بهتر که برای مادر پدر و نزدیکان باشد.البته
خوب درس خواندن بچه ها بهترین هدیه به والدین است.گرچه کارها تخصصی هستند ولی
همه می توانند همه کاری را بیموزند و به موقع کمک کنند.
و کمک به مادر خسته از سالیان بسیار جالب است. مادر ها در خانه وظیفه ای ندارند نظر
لطف شان هست این همه کار می کنند نگذار پشیمان شوند.
ولی بدان تو نور چشم اویی و بسیار دوستت دارد شاید این را نگوید ولی تو باید از چشمانش
بخوانی




با سلام
هدی گرامی
از اصل احترام متقابل سخن گفتید با شما موافقم.اگر فاصله ها در حد احترام باشد نه صمیمیت
به عبارت دیگر اگر فاصله ها اجتماعی باشد نه خصوصی میتوان مدت های مدید رابطه سالم
داشت. مانند احترامی که در خانواده ها مردان و زنان برای همسر خواهر هاشان و برادر
هاشان و دوستان شان قائلند و حریم همدیگر را مرافب اند.مشکل از انجا شروع میشود که ما
جسارتا برخورد می کنیم . واین به دلیل خود پرستی ها و غره شدن هاست. افراد ضد اجتماع
خود را می بینند و نیاز های خود را و در راه ارضا نیازهای خود همه را قربانی می کنند. اگر
من به سیستم ارزشی خاص جوامع متمدن مزین باشم هرگز حریم های اخلاقی را نمی شکنم .
ضرب المثلی می گوید خونه قاضی گردو فراوان است.
تکریم انسان ها می طلبد حریم شان محترم شمرده شود.برای اجتماعی بودن باید تقوای قوت
داشت دید و چشم پوشید نه اینکه هر انچه دیده بیند دل کند یاد.
به هر حال انسان اجتماعی بر کشش های طبیعی لگام زده و طبیعت خود را در پشت آداب
اجتماعی نگه داشته است .مبادا نیازهای طبیعی مناسبات اجتماعی را به هم بزند.اگر اخلاق
از میان برخیزد طبیعت وحشیانه تاخت و تاز می کند .توجهی که بعضی دوستان به ادبیات
ایران زمین میکنند نشان دهنده در اختیار گرفتن عنان خواسته هاست . کانال قابل قبول ابراز
نظر در اختیار ما مردم اخلاقی ایران زمین هست.
در ایران بحث 6 ماه پیش دوستی به نام شهره گناه نگریستن ما ها را(ما دو جنس) به هم
دیگر به گردن آدم و حوا گذاشت که از میوه ممنوعه خوردند و جان آدمی را غریب کردند.



با سلام آسمان عزیز خوش حالم که مفید بود
گفتید مادر مفهوم اصلی زیباییست
چند ضرب المثلی برایتان بگویم
""مادر شکوفه اییست که هرگز پژمرده نمی شود"" لتوانی
لهستانی ""بزرگترین محبت ها مهر مادر است""
و مهر مادر از هر مهری برتر است (هندی)
بهشت زیر پای مادر است(عربی)
اگر کسی به اندازه مادر عاقل باشد می تواند به اندازه کبوتر هم کم آزار باشد (اتازونی)
امیدوارم همه ما بتوانیم مهر او را ارج نهیم.
ایا شما آن شعر ایرج میرزا را که در باره دل مادر است دارید ؟اگر آری اینجا بیاورید.




با سلام
آریا گرامی
برایتان خاطره ای تعریف کنم . نزد استاد نشسته بودم که زنی وارد شد با دخترش تا برای
پسر مجنون خود راه چاره ای بیابد هم دخترش و هم خودش از خطراتی که این پسر مجنون
شده داشت و عدم امنیتی که به وجود آورده بود سخن می گفتند استاد ما فرمودند خانم ها او
بیمار است جانی نیست با او مهربان تر باشید توهمات شنوایی به او امر میکند قتل انجام دهد با
نیت درمان او را قلع و قمع کنید و با آمبولانس به بیمارستان بفرستید. به نا گهان بغض مادر
ترکید و های و های گریه کرد و گفت خدا خیرتان بدهد به این بچه ها بگویید او هم فرزند من
است خودم از بیماری اش دل خونم این قدر سر به جونم نکنند چرا با او مهربانم.سرزنشم می
کنند که تو دیوانه به دنیا آورده ای از او هم دفاع می کنی در حالیکه روزگار ما را سیاه کرده.
استیصال این مادر و ماندن بر سر دو راهی انتخاب اش دلم را به درد آورد پسرش دارای نبوغ
هم بود.
اگر پایمردی مادران نبود ...........



سلام
خیال باف گرامی فرموده اید:
((به نظر من دخترها و پسرها باید برای روابطشان حد و مرز تعیین کنند.))
.خب اگر قرار است برای دوستی ها حد تعیین کنند که می روند ازدواج می کنند . کسانی که
با هم خارج از محدوده ازدواج رابطه می خواهند آزادی را دوست دارند نه قید و بند و مقررات
را.رابطه سالم تا وقتی انسان ازدواج نکرده آرزوست بگذریم که بعضی را ازدواج هم اصلاح
نمی کند و همچنان پس از ازدواج سر و گوششان درپی عشقی دگر است. و بگذریم که بسیاری
دیگر در دوران نامزدی هم که مطمدن هستند به ازدواج منجر میشود می توانند مدتهای مدید
ارتباط سالم داشته باشند و یا معمولا دختر پسرای یک فامیل دختر خاله پسر خاله .......دختر
عمو پسر عمو هایی را می بینیم رابطه های سالم دارند . اصولا اگر حرف از وضع قوانین
برای ارتباط آمد همه چیز ارزش خود را از دست خواهد داد بسیاری قوانین بین بچه های یک
فامیل و دانشجویان یک کلاس بدون بحث ساری جاری است و ضرورت ندارد دو نفر با این
نیت سر یک میز بنشینند که قرارداد دوستی سالم را امضا کنند سیستم ارزشی که هر دختر و
پسر از خانواده اش گرفته بهترین راهنمای فرزندان ماست . همه ما به طور تلویحی آاموخته
ایم با ا فراد غریبه تر چگونه باید برخورد کرد شاید ضرب المثل: افراد فامیل گوشت
همدیگر را بخورند استخوان هم دیگر را نخواهند خورد شنیده باشید معمولا پسر دختر های
فامیل یا یک کلاس یا یک محله مراقب آسایش همدیگر هیستند بگذریم که آمار ها نشان داده
بعضی از دوستان گاهی خطر ناک تر از دشمن ها بوده اند.
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست.
به هر حال من مخالفم که بچه ها مون بنشینند و با هم قرار بگذارند تا کجا میشود خصوصی
بود هر قانون هم ضمانت اجرایی می خواهد اینکه اصلا قانون نمی تواند باشد
و .اگر روزی فرزندم به من بگوید به این دلیل با این دختر صحبت می کنم چون با هم قرار
گذاشته ایم تا این حد رابطه داشته باشیم به او خواهم گفت:غلط کردی.
اما اگر ببینم تا یک حدی با دختر ها صحبت می کند و رفتارهایی می کند که خارج از عرف
جامعه نیست چشم بر هم خواهم نهاد و نادیده میگیرم گویا ندیده ام ولی دیگه قربون صدقه ادا
و اصولش نخواهم رفت .به او فرصت میدهم تا زمانی که باعث ضربه به دختر های آشنایان
نشود و آنان هم مخالف نباشند و حفظ احترامات معمول شود آزادی عمل داشته باشند به محض
اینکه ببینم حالی به حالی میشود و ممکن است قضیه بیخ پیدا کند با شدت برخورد خواهم کرد
البته خدا را شکر می کنم که من شخصا این مشکل را پیدا نکرده و نخواهم کرد انشا الله
چون تربیت بچه ها از بدو تولد باید طوری باشد که به برخورد با والدین منجر نشود

فرموده اید:
((ممکن است در این ارتباط دچار عشق شوند و این یک امری است که پیش می اید.))
عشق بیماری است و از ابتلای ان باید ممانعت نمود و نه تنها امکان دارد که این امر حتمی
است.

فرموده اید:((مهم این است که از عاشق شدن نترسند و همیشه یک ارتباط درست و عاطفی با
غیر همجنس خود داشته باشند.))
من بر عکس بگویم که همیشه باید از عاشق شدن ترسید.گرچه تجربه عشق مس وجود را به
طلا تبدیل میکند طبق نظر شعرایی چون مولوی حافظ و سعدی ولی هرگز قابل توصیه نیست
فتوای خطر ناکی می دهید.

فرموده اید:
((وقتی هم که عاشق شدند صبور باشند و ببینند عشق چه نعمت بزرگی است عشق را تجربه
کنند)).
مگر بیمار عشق جز صبر چاره ای هم دارد ؟

فرموده اید:((وقتی عاشق شدند گریه کنند و قلب خود را صاف کنند.))
دیگه اگر عاشق شدند خود راه را خواهند اموخت گریه و آه و سر به بیابان نهادن و دیوانه
شدن و...و...و... لازم نیست بیاموزیدشان

فرموده اید :((و سعی کنند خلا عاطفی که عشق در انها بوجود می اورد را با انجام کارهای
خوب و کمک به دیگران و دوست داشتن همه انسانها پر کنند.))
این را هم خواهند شد اشعار زیبا خواهند سرود آثار ارزنده به جا خواهند گذاشت و همه را از
گوهر وجود خود بهره مند و خود را ناکام و رنجدیده خواهند ساخت .
همه گوهر های با ارزش رنج عشق را تجربه کرده اند ولی این مصیبت عظیم قابل توصیه
نیست و نیست ونیست .
گرچه زندگی بدون عشق مانند سال بی تابستان است و گرچه عشق و گرسنگی بنای تمام اشیا
ئند وگرچه عشق اسارتی شیرین است ولی عشق گیاه هرزه تلخی است که با تیر های
زرین می کشد و رفیقی نابیناست و در هر کجا قدم گذارد عقل و درایت آنجا را ترک می کند.




باسلام و تشکر
همه حرفای شما برایم جالب بودند تا اونجا که اعتراض کردید چرا به فرزندم می گویم غلط
کردی
. اعتراض شما هم جالبه ولی می خوام اینو روشن تر بگم
فرزند من ضرورت نداره قرار بگذاره و جایی ثبت کنه همین قدر که معقول رفتار کنه من بر
دوستی های او اعتراضی نخواهم داشت فرزند نوعی من نمی تواند به استناد اینکه ما قرار
گذاشته ایم هر گونه خواست عمل کنند
.دیروز تو اتاق چت شاهد دعوای دختر و پسر به ظاهر مودبی بودم یسره می نوشت تو فقط
می خوای اعصاب آدمو خط خطی کنی و بری دختره میگفت مگه قرار نداشتیم منو سر کار
نذاری
این نوع رفتار ها در زن و شوهر ها زیاد دیده میشه خب چون اونا مجبورند طبق قوانین با هم
بمونند دعوا کردن شون طبیعی است ولی دو نفر دوست به صرف اینکه یه قراری گذاشتند
حالا طرف نقض کرده نمی تونند دعوا کنند
.اینه که من اگر چنین رفتاری را در فرزندم ببینم او را سخت توبیخ خواهم کرد
. دخترا تو چت خیلی از دست پسرا حرص می خورند چشم شان دو تا نیایند چت
انتظاز شان از چت که به هم راست بگویند نامعقوله
البته چون اونجا عشق به وجود میاد این اتفاق میفته بهتره عشق تو ازدواج پیش بیاد.




این چه حرفی است؟
من ازجانب یک والد نظر می دهم من مادر نوعی و والد نوعی هستم پس پاسخ شما اینه این
چه حرفیه؟ حرف یک والد
فرمودید :( الان من دختری را دوست دارم)
همیشه انسان یا در حالت یک معشوق است یا در حالت یک عاشق و زندگی بدون عشق مرگ
است
هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید .حافظ
((فرمودید مدتیست نمی بینمش
عشق در نادیدن از بین نمی رود بلکه تیز تر میشود
((ولی هرگز چنین قراری با او نمی توانم بگذارم اصلا قشنگ نیست.)
شما خوبه بدانید دختر را ببینید مشکل حل نمی شود قبلا هم گفته ام ارتباط واقعی همواره در
حال رشد است و شما تا او را نمی بینید آرزوی دیارش را دارید پس از دیدن علاقه مند
صحبت کردن می شوید و حین صحبت آرزو می کنید لمس اش هم بکنید که مراتب لمس از
تماس دستها به شکل نوازش شروع میشود تا تماس لبها بوسه و...... و سپس مناکحه ازدواج
خب اگر ما هر کدام از مراحل رشد رابطه را طول بدهیم چون قرار داد مان این است رنج
هایی را متحمل می گردیم که اگر مطمئن باشیم به ازدواج منجر خواهد شد اشکالی ندارد.
این طبیعی است که ازدواج در پی رابطه دختر و پسر پیش آید ولی آیا شرایط ازدواج را
داریم یا نه همان گونه که عطسه طی مراحلی طبیعی به وقوع می پیوندد ازدواج هم کم کم پس
از ارتباط بر قرار کردن رخ خواهد نمود اما اگر شرایط لازم فراهم نباشد ناکامی های مکرر را
تجربه خواهیم نمود.

فرمودید:(( در عمل این کار را می کنم. یعنی به او نمی گویم که رابطه مان در چه حدی باشد
ولی خودم نوع رابطه ام را کنترل می کنم.))
خب شما چون تابع عقل هستید نبض کار را دارید ولی آن دختر متعجب است چطور عقل مانع
ابراز عشق است همانند ذلیخا دلش از حلق هوای خارج شدن میکند و خواهد رفت با کسی
ازدواج خواهد کرد که این قدر عقل نداشته باشد و تابع احساس باشد و شما می مانید سر خورده
که چرا چنین کرد. برای پسرای عاقل از این اتفاق ها بسیار افتاده شما نمی توانید بفهمید کی
او از این وضع خسته خواهد شد . دخترا عاشق پسرا ابتدا نیستند ولی اگر عاشق شدند صبر
نمی توانند.
و صبر پسر ها را تعبیر می کنند به سر دواندن و خیلی زود از این وضع خسته میشوند.
فرمودید:((قوانین در روح انسان شکل می گیرد و اجرایش را خود انسان ضمانت می کند.
کسی اینجا لازم نیست وکیل باشد لازم نیست قاضی باشد همه اش خود انسان است.))درسته
ولی در ارتباط سالم یه دختر و یه پسر هم پسرا مراقب اوضاع باشند رابطه سالم میمونه ولی
دوباره همان دعوایی را که دختر با والدین میکنه که شما مانع لذت بردن من هستید به پسر
اعتراض میکند هر چه پسر میگه عقل این جور حکم میکنه دختر بیشتر از این پسر تابع عقل
بدش میاد و .......همون بلایی سر پسر میاد که سر یوسف اومد
یوسف میگه لا ابرئ نفسی(( من نفسم را تبرئه نمی کنم)) در مورد ذلیخا
و اگر خدا رحم نکرده بود نفس امر به سوء امر می کند

چرا؟ چرا نمی گذارید؟ مگر میخواهید در این دنیا به چه چیزی برسید؟ چکار کنید؟ به کجا می
خواهید بروید؟ مگر معنای زندگی عشق نیست؟
معنای زندگی عشق هست ولی عشقی که پس از طی مراحل قانونی عرفی پیش آید.

موقعی که عاشق شدم نمی دونستم که عاشق شدم یدفعه دیدم خودم نیستم! فهمیدم کس دیگری
در وجودم راه پیدا کرد که منو با خودش می کشه. بدون اینکه بخواهم به هر طرف که اون
بخواهد می رم.به خودم که اومدم توی دلم گفتم نه نه من غلط کردم بعد گفتم مگه تونبودی که
می خواستی عاشق بشی؟ یادم اومد که می خواستم عاشق بشم بعد خوشحال شدم گفتم دوباره
عاشق شدم.

فرموده اید:((عشق واقعی روابط سالم را تضمین می کند. عشق واقعی انسان را به سمت
کمال می کشاند)) آری من با شما موافقم ولی همون عشق واقعیه که از هرچه عشق غیر
واقعی ضربه می بینه
و
((فرمودید::در دوران جوانی فرصت عاشق شدن فرصتی است که برنمی گردد))
نه جانم
عشق در پیری هم هست و مانند روییدن گل در زمستان تعجب آور است
نشنیده اید؟ عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند.

==== فرمودید:((من این دختره رو دوست دارم. عاشقش شدم ولی بهش نگفتم حتی بهش
نشون هم ندادم که دوستش دارم فقط توی دلم خانه بزرگی برای محبت ساختم. به خاطرعشق.))
هر که عاشق شود و عشق خود را کتمان کند اگر خدای نا کرده بمیرد جزء شهدا محشور میشه
فرمودید:
((اون حتی نمی دونه که من دوستش دارم. طوری باهاش رفتارمی کنم که فکر نکنه که من
دوستش دارم. ولی از این نعمت که به من داد استفاده می کنم و با عشقش زندگی می کنم.))
خب همه ما با همین عشق هایی که در دل داریم زندگی می کنیم و قرار هم نیست از ان
بگوییم




با سلام
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا که تو شیر مردی و من پیر زن
(سعدی)




کودکی کوزه ای شکست و گریست که مرا پای خانه رفتن نیست
روی مادر ندیده ام هرگز چشم طفل یتیم روشن نیست
دامن مادران خوش است چه شد که سر من به هیچ دامن نیست
خواندم از شوق هر که را مادر گفت با من که مادر من نیست
گل اگر بود مادر من بود چونکه او نیست گل به گلشن نیست
چرخ هر سنگ داشت بر من زد دیگرش سنگ در فلاخن نیست
( پروین اعتصامی)




مادر موسی چو موسی را به نیل درفکند از گفته رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه گفت کای فرزند خرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت به یاد آب خاکت را دهد نا گه به باد
وحی آمد کین چه فکر باطل است رهرو ما اینک اندر منزل است
پرده شک را برانداز از میان تاببینی سود کردی یا زیان

در تو تنها عشق و مهر مادریست شیوه ما عدل و بنده پروریست

نیست بازی کار حق خود را مباز آنچه بردیم از تو باز آریم باز
سطح آب از گاهوارش خوشتر است دایه اش سیلاب و موجش مادر است
به که برگردی به ما بسپاریش کی تو از ما دوست تر می داریش
؛؛پروین اعتصامی؛؛


با سلام و تشکر
عاشق روی تو ام مادر دعایت میکنم
روز و شب با لحن معصومی صدایت می کنم
با نگاهی خسته چون بینم رخ غمگین تو
می روم در کنج تنهایی دعایت می کنم
شهد جانت را به کامم ریختی ای مهربان
جای این مهر و وفا جان را فدایت می کنم


با سلام و تشکر
اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
به گاهواره مادر به کودکی بس خفت سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک چه زاهد و چه فقیه شدند یکسره شاگرد این دبیرستان
حدیث مهر کجا خواند طفل بی مادر نظام و امن کجا یافت ملک سلطان
همیشه دختر امروز مادر فرداست ز مادر است میسر بزرگی پسران
توان و توش ره مرد چیست یاری زن حطام و ثروت زن چیست مهر فرزندان
زن نکوی نه بانوی خانه تنها بود طبیب بود وپرستار و شحنه و دربان
( پروین اعتصامی)


الله یصورکم .........امهاتکم
زنان باردار ای مرد هشیار اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خرد مند که فرزندان نا هموار زایند


با سلام

پشت دو تای فلک راست شد ازخرمی

تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را



با سلام
سامان عزیز
با مادر خویش مهربان باش آماده خدمتش به جان باش
با چشم ادب نگر پدر را از گفته او مپیچ سر را
چون این دو شوند از تو خرسند خرسند شود ز تو خداوند
به یادم نمی آید کدام شاعر این شعر را گفته است
ولی از کتاب فارسی کودکی هایم به خاطرم مانده.


عشق مادر رحمت
و عشق پدر عدالت
--------------------
اریک فرام

بابا فدای تو
قدری درنگ کن
بی مادری بلاست
ما را اسیر فتنه بی مادری مکن
مادر اگر رود شب ما بی ستاره است
در آشیانه ای که به هم انس بسته ایم ویرانگری مکن
مادر فدای تو
لختی درنگ کن
بنگر به دست .کوچک و لرزان طفل خویش
از قصه طلاق و جدایی سخن مگو
------------------------
مهدی سهیلی "" طلاق""



سلام
پند هایی را که برای مردان صد در صد بود خواندم و قسم خوردم با شما مردان هم کلام نشوم
همه تان عادت دارید به ما زنها نسبت های ناروا بدهید.
این از سلیمان نبی تان
و ان هم از فردوسی که میگفت: زن و اژدها هر دو در خاک به
و آ ن هم از سعدی تان که گفت مشورت با زنان تباهست
و آن هم از قرآن تان که فرمود:ان کیدکن عظیم
و آن هم از مردم گرجستانی که گفتند زن دام شیطان است
وان هم شوپنهاور تان که گفت:نگاه داری دم ماهی وقلب زن از مشکلات است
و آن هم ازجناب ولتر تان که گفت:زن عموما دیر باور است مگر وقتی تعریف اش را کنی


قبلا گنگ خوابدیده ای داشتیم که در باره زنان بد ها میگفت و ما را خشمگین می کرد . اگر یافتیدش دست در گردن اش بیندازید.

که با شما همکلام هستم
فرمودید:
( کمال یک موجود در واقع چیزی جز بفعل در آوردن قوایش چیزی دیگری نیست .)
با این حساب من که در صدد به فعل در آوردن پتانسیل مادری خود هستم در راه کمال قدم بر می دارم . و می توانم به خود امید وار باشم.
فرمودید:( مهرمادری جوهره هر زن است ) میشود این جمله زیبا را برایم معنی کنید . مبادا کج بفهمم.
ایا جمله بعدی آن را معنا کرده است.؟
( موهبتی الهی برای بقای انسان برای اینکه اون موجود ضعیف و شکننده رو حفظ کنه و به او عشق به زندگی را بیاموزه )

" روابط مادر و فرزند ، برخلاف عشق برادرانه و عشق زن و مرد که عشق برابرهاست ،
به سبب ماهیت خاصی که دارد ، مبتنی بر نابرابری است .
یکی به همه یاریها نیاز دارد
و دیگری همه آن یاریها را فراهم می آورد
به سبب همین خاصیت نوع پرستانه و فداکارانه است که عشق مادرانه بالاترین نوع عشقها و مقدس ترین پیوندهای عاطفی نامیده شده است .
گذشته از این چنین به نظر می رسد که کمال عشق مادرانه تنها در عشق به نوزاد نیست . بلکه کودکی که رشد می کند و بزرگ می شود هم در عشق اوست
. در واقع ، عده کثیری از مادران کودکانشان را تا وقتی دوست دارند که کوچکند
و تمام و کمال به وجود مادر بستگی دارند .
بیشتر زنان خواهان کودکند ، و از نوزاد خود لذت می برند و مشتاقانه به او توجه می کنند .

واقع امر چنین است ، هرچند که مادران در قبال عشق خود به فرزند جز لبخند یا نشانه خرسندی در چهره کودک چیزی - به دست نمی آورند - به نظر می رسد که این رویه نسبت به عشق تا حدی غریزی است و در حیوانات ماده نیز مانند انسان یافت می شود
. ولی اهمیت عامل غریزی هرچه باشد ، شک نیست که عوامل روانی انسانی خاصی نیز در پیدایش عشق مادرانه کمک می کند .
یکی از آنها را در عنصر خود فریفتگی عشق مادرانه می توان یافت .
تا وقتی که نوزاد هنوز قسمتی مادر است ، عشق او و شیفتگی دیوانه وارش به فرزند به منزله لذتی است که خود فریفتگی او را ارضا می کند .
انگیزه دیگر آن ممکن است در آرزوی قدرت طلبی و تملک مادر نهفته باشد .
کودک از آنجا که زبون است و کاملا" تحث اراده مادر به سر می برد . می توان موضوعی طبیعی برای اقتاع میل به تسلط و تملک در مادر باشد ."
بیدل گرامی فراز زیبایی را از اریک فرام در توجیه رفتار های مادر آوردید .
اصولا اریک بسیار انسانی و زیبا می نویسد .
در کتب روانشناسی بحث انگیزه به رفتار های مادرانه در موش های ازمایشگاهی پرداخته اند. آنجا موشهای باکره را با تزریق هورمون به رفتارهای مادرانه مراقبت کننده نوزاد وا داشته اند و هورمون جنسی زنانه را مسول رفتار مادرانه معرفی نموده اند.
اما در انسان به دلیل اموزش از طریق نقش الگو دختر بچه ها از مادر خود هم رفتار مادرانه را آموخته اند. همانند سازی با مادر و الگو گیری از او.
اینکه چه مقدار از رفتار مادرانه را می آموزیم و چه مقدار آن غریزی است مرز بندی نشده.
آیا مردها هم می توانند رفتار مادرانه داشتنه باشند؟
آیا زنی را می توان یافت که رفتار مادرانه را نتواند انجام دهد؟
این ها بحث کلاس های درسی انگیزه در روان شناسی است .
اما در نوشته دختر جوانی خواندم گفته بود پسرک خودسر اگر قطعه گم شده پازل مادر شدن ام نزدت نبود هرگز سبک سری هایت را تحمل نمی کردم.
و خود من به یاد دارم در بحثی گفته بودم .اگر دختران همانند حضرت مریم (ع)می توانستند مادر شوند هرگز در دنیا ازدواجی اتفاق نمی افتاد.
نیاز سکسوال یک زن ثانویه است و انگیزه مادری در او شدت بیشتری دارد تا ترغیب به ازدواجش کند. و دختران همواره می اندیشند که انگیزه مردان نیز از ازدواج پدر شدن است .زهی خیال باطل.
بیدل گرامی
آیا هرگز در برنامه های راز بقا رفتار مادرانه حیوانات را با فرزندان شان دیده اید؟
گاهی یک مادر انسان از یک مادرحیوان کمتر است بل هم اضل قرآن در باره انان که از حیو.ان پست ترند.
ولی مادر انسان ها مقامش از پیامبرای بالاتر است که اگر پیامبر لوحی را باید پاک کند و جدیدا بر ان بنویسد مادر بر لوح پاک فرزند نوشتن را میآغازد .و گاه با خود می اندیشم حیف از آن لوح پاک که به دست منش بسپارند و خود ندانم بر آن چه بنگارم.
"فرزند امانتی است از پروردگار"بنگرید با امانت الهی چه میکنید. بزرگترین خیانت در امانت تربیت نا پسند کودکان مان است.ولی" از کوزه همان برون تراود که دراوست"مگر من خود اندوخته هایم را از کجا به دست آورده ام.
""خدایا ما را در رد امانتت به خود یاری برسان""
گاهی آن چنان بر خود می لرزم که خدا مادر قرارم داد که می گویم
:"خوشا آنان که مادر نشدند " .مشق ننویسی غلط هم نداری.
ولی چون به فضل پروردگار امیدوارم به خود دلداری می دهم.
بیدل گرامی مراتب احترام قلبی مرا حضور مادر محترم تان اعلام دارید. دست مادرتان را میبوسم
و دست مادران همه دوستان مان را در ایران بحث نیز هم




با سلام
فرمودید:( من و شما توی گفتگوهای قبل خیلی باهم درباره انگیزش آدمها و چرائی کردارشون بحث کردیم.) میشه بفرمایید آخرین نتایجی که بدست آوردیم چی بود؟
فرمودید:
( اما الان که صحبت از دلتنگی شد باید بگم شاید خیلی از کارهائی که میکنیم برای
فرار از چیزی باشه که در درون ماست)
فرار؟
کارهایی می کنیم تا فراری کرده باشیم؟
می دانید ما گمشده ای داریم در جستجوی گم شده مان هستیم که همه جا را می کاویم. فرار که یک تدافع است . یعنی شما می گویید ما همواره مشغول تدافعیم . یعنی ما را فقط احساس عدم امنیت به حرکت واداشته و بس؟
انگیزه کنجکاوی چقدر نقش دارد.
آیا ما فقط مرهمی می جوییم برای تسکین
از نیستان تا مرا ببریده اند .......؟
فرمودید:
( برای اون بیقراری و دلواپسی و نگرانی باشه که جزئی از وجودمون شده )
یعنی خمیر مایه مان با دلواپسی ها عجین شده؟یعنی
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست؟
فرمودید:

( نا پایداری در برابر شرایطی که مثل یک پیله بال های پریدن را در خودش حبس کرده و وقتی اون پیله را میشکاقی پرواز رو تجربه میکنی باز می بینی
دنیا خودش یک پیله بزرگتره)
اوه تشبیه شرایط به پیله و فعالیت ما شکافتن پیله با زحمت به امید دین نور ولی باز هم پیله ای دیگر و بزرگتر که شاید تا مدتی نومید مان می کند و تجربه شیرین پرواز
فرمودید: ( ادراک اون حس غریب ( حسی که بهت میگه تو میتونی بهتر از اون باشی که هستی)
حس حس غریب حسی که به خودت امیدوارت میکنه
و فرمودید:( حسی که فضای پیرامونت رو چنان برات تنگ و غیر قابل تحمل میکنه که چاره ای جز فرار یا عصیان برات نمی زاره و دراین گریز یا شورش بدون آنکه به چرائیش بیندیشی احساس ناب شادمانی را تجربه می کنی و آنگاه به خودت می رسی .)
؟؟؟
حسی که به ما ادراک تنگی محیط را میده و نتوانستن که بگنجیم در قفس تنگ و فرار و عصیان ات می آموزد و حسی که شادمانی برایت به ارمغان می آورد.

بیدل قبول کن که برای فهمیدن اینها نیاز مند صحبت های بیشترت هستم.





با سلام
فرمودید: (نظر من این بوده که مهر مادری علاوه به بعد غریزی دارای یک بعد روانی و
انسانی است و مادر شدن نقطه اوجی در زندگی یک زن است - اگر چنین نیست بگوئید)
بیدل گرامی
من هم با شما موافقم که ابعاد روانی انسانی مادری در حیوانات دیده نمیشود
مادر پرنده وقتی فرزند را برای پرواز آماده کرد گویا تکلیف خود را تمام شده تلقی میکند ولی
مادر انسانی تادم مرگ فرزند هم حود را مسئول فرزندش می داند.
شاید نقش( آسیه) نیز این را نشان دهد به صلیب کشیده شدن آسیه در دفاع از فرزندش موسی
پیامبر
شما حضور مادر انسانی را تمام شده نمی بینید.مادر ما همیشه مادرمان می ماند و گاهی
دلسوزی های او ما را فردی وابسته و ناتوان تر از حیوانات بار میآورد.
فرمودید:
"""" - به مادری که فرزندی را بوجود می آورد احساسی دست می دهد چون حس
یک آفرینده که با نگاه به مخلوقش به خود صفت احسن الخالقین می دهد """"

زن به فرزند به عنوان موضوع عشق ورزی می نگرد.شاید مرد از خلقت نوزاد بیشتر
احساس شادمانی کند .( نسائکم حرث لکم) پدر از فرزندی بیشتر خوشش میآید که شبیه
خودش باشد ولی زن هیچ اهمیتی نمی دهد که فرزند شبیه ا ش باشد.
گویا زن عشق ورزی به فرزند را نیاز خود بداند ونه وظیفه گرچه مادری نمودن یک هنر
است ولی مادر آن رانه از روی تعقل که از روی عشق انجام می دهد.
مرد در دنیا به هدف غایی هر کار می اندیشد ولی زن محتوای زندگی و چگونگی گذران آن
را در نظر دارد و به هدف غایی تقریبا بی اعتناست.
حالا این فرزندی که من خواهم داشت چه کسی حواهد شد مد نظر زن نیست ولی مرد تنها
فرزندی را می خواهد که بداند او چه خواهد کرد در آینده.
مادری انسان را عاشق می کند و عاشق نابیناست.
شاید مناظره عشق و عقل را خوانده باشید مناظره مادر و پدر هم همین است.
عدم تفاهم پدر و مادر در تربیت فرزند به علت همین درگیری معروف عقل و عشق است.
مادر به آسایش و راحتی فرزند خود می اندشد و پدر به تربیت و ادب او.
مادر در عشق ورزی به فرزند احساس خستگی نمی کند بلکه احساس تحقق یافتن می کند که
او را به اوج لذت می رساند.در واقع زن با مادر شدن خستگی اش را از تن به در میکند.
فرهنگ بشری در اهمیت دادن به مادرو نقش مادری او هر چه بیشتر مشوق زنان است.
هستند زنانی که فرزند را وجه المصالحه در زندگی قرار می دهند.هستند زنانی که در پشت
فرزند پنهان شوند و او را دستاویز سیاست های خود قرار دهند.هستند مادرانی که خشم خود را
بر سر قربانی بیگناهی چون فرزند خالی کنند .
فرزند برای مادر همانند لنگر است برای کشتی

باسلام و تشکر
بیذل گرامی
کتاب ضرب المثل های جهان را راجع به زن می خواندم
مواردی جالب به نظرم رسید
این جزء نهاد زن است که از کسانی متنفر باشد که دوستش دارند و به کسانی مهر بورزد که
از او متنفرند(اسپانیولی)
از زنان زیبا بپرهیز هم چنانکه از فلفل سرخ هندی(ژاپنی)

اگر زن حسود است بدان که ترا دوست دارد.(ترکی)

اگر زنان بدند تقصیر مردان است(اسپانیولی)


اختلاف بین زن و مرد این است که زن مرد را قلبا و روحا دوست دارد ولی مرد جسما
و فکرا (اسپانیولی)
از زن ظالم بپرهیز وبه زن خوب اعتماد نکن(اسپانیولی)
اگر تله به دنبال موش برود زن نجیب هم به دنبال مرد میرود.(سوئدی)

آن پیوند زناشویی سلامت بخش است که در آن شوهر سر و زن دل است.(استونی)

اسب خوب برای خوردن علف به عقب بر نمیگردد و زن خوب شوهر دوم اختیار نمی کند.
(چینی)

زن بد در سرای مرد نکو هم در این عالم است دوزخ او
زینهار ازو قرین بد زنهار و قنا ربنا عذاب النار

گر توانستی جلوی زبانت را بگیری توانایی زندگانی با زن را خواهی داشت.(فرانسوی)

اسب بی لگام و زن بی ادب انسان را به نابودی میکشند(چینی)

اگر می خواهی زنی را گول بزنی تعریفش را کن(عربی)

از روزتعریف نکن قبل ازانکه آفتاب غروب کرده باشد و از اسب قبل انکه سال به پایان
رسیده باشد و از زنت قبل از انکه مرده باشد.(چک اسلواکی)
اگرمرد مانند شیطاان باشد.زن بد مانند سرتاسر جهنم است.(دانمارکی)

اگر میخواهی مردان را بشناسی زنان را مطالعه کن(فرانسوی)

حتی یک فیل بزرگ در گیسوی زن گرفتار می شود (چینی)

حتی شیطان به زن رحم می کند (عبری)

دیوار زن بیوه کوتاه است(فارسی)

دندان عقل یک زن وقتی در می آ ید که می میرد (رومانی)


با سلام بر استاد خودم
فرمودید:
(هر وقت می خواید (می خواهیید) که عده ای رو به سمت چیزی جلب کنید و حتما و به
عبارتی مطمئن باشید که می آن (می آیند) مثلا بنویس فقط آبجی ها یا دخترا متفرقه ممنوع -
بنویس فقط پسرها دخترا وقوف میبینی اونایی رو که منع کردی مثل سیل میریزن تو و ........
واویلا .)
استاد گرامی قرار نشد فن کوزه گری را لو بدهید
.فرمودید
(فرم زن جماعت واسه راحتی ساخته شدن - بگیرید نه یکی نه دو تا چند تا و هر وقت هم که
یکی دیدید که پسندید (واقعا هلو بود) اونو هم یی قرارداد ببندید و اون بنده خدا رو هم به یک
نون و نوایی و خودتون رو هم ..)...
شما گفته بودید وسوسه میکنید و نه نصیحت قول خود را زیر پا گذاشتید.

شنیده ام فرموده اید:
(چون نوشتی 100 % مردونه خانمهای خوش قدو قامت اومدن - والا (وگرنه) کمترشون
اینجا میومدند.(می آمدند)ما تو عمر چند ده هزار سالمون نمونه اینا زیاد دیدیم.)
متشکرم که تنها خانم آمده به این بحث را جزئ خوش قدوقامت ها معرفی کردی.البته خوبی
ایران بحث اینه که قد و قامت های غناث را خوش می بینه .
فرمودید:




درد

با سلام و خیر مقدم
امروز تو اتاق چت کیمیا مشغول صحبت شدم یکی از دوستان گفت درد شدیدی دارم که حسابی حالم را گرفته.در جواب ش گفتم راه حل آن فرار از اتاق چت نیست بلکه کنفرانس دادن ما درباره درد است و شروع کردیم.گفتم اولا تمرکز توجه ات را از روی درد بردار .دوم به فال نیک بگیر درد را چرا؟چون تا درد داریم فرصت گناه کردن نداریم به علاوه تحمل درد گناه های گذشته مان را پاک میکنه سوم حالا میتونی بدون اینکه از دور دست بر آتش داشته باشی به کسی که درد داره دلداری بدی و اون نمی تونه بگه تو کنار گود هستی و من توی گود.حالا میتونی با تمام وجودت احساس کنی دردمندان چه می کشند و میتونی برایشان دعا کنی که ای خدا درد دردمندان را شفا عنایت بفرمایا من اسمه شفا و ذکره دوا -------- الهم اشفع کل مریض
بعد راجع به شگرد های جدید کاهش درد زایمان بحث کردیم که شامل استفاده از گاز (