نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

خستگی ناشی از ....

میشه بگم پنجاه ساله ام.میشه بگم نیم قرن تلاش کردم چشمم صحنه هایی را نبیند که زشت تلقی می شود.

میشه بگم تلاش کردم گوشام چیزهایی را نشنود که معصیت است.

نمیدانم چه کسی حساسم کرد نسبت به اینکه مواظب چشمم و گوشم باشم.ولیکن عافیت طلبی را دخیل میدانم.گاهی اوقات که چشمام از تعجب.....دیگه دیگران متوجه می شدند که ...

هر دم ازین باغ بری می رسد.اخباری شنیده ام که اگر شما بدانی به گوش منهم رسیده شرم میکنی نگاهم کنی وچگونه است که....؟

امروز تو بخش با دانشجویان بودیم.بیماری از روابط ...خود برای دوتن از دانشجویان میگفت.برای او رفتارهاش طبیعی بودند.ولی دانشجو با چشمان...،متعجب و مبهوت .

ومن نگران دانشجوها میشم.آیا ممکنه آسیب تو چگونه با دنیایی که اخبار گوناگون در آن به تو هجوم می آورد دوام می آوری؟

از کودکی هایت چطور یاد می کنی؟

به تربیت هایی که دریافت داشتی به چه شکل می نگری؟

این روز ها چقدر غیبت!

سلام

صبح تان به خیر

حال؟احوال؟

روز اول تیر ،گرم ترین و بلند ترین روز سال بر شما مبارک باد

قلب هاتان به گرمی این روز باد

ای همه مهربان دوستانم که فرصت ملاقات تان را فقط اینجا دارم دوست تان دارم

گرمای وجود شما در هر قدم که به اینجا گذاشتید حس می شد.

در این دنیا که عصا از کور می دزدند من چه خوش شانس هستم که شما را دارم

گرچه محروم از دیدارتان هستم ولی دلخوش به حضورتان و امیدوار به همراهی تان در کوره راه زندگی هستم

چه روز های سختی بر من گذشت تا مطمئن شدم جشنی در پیش است.

امسال پسرم،بزرگ ترین  بهانه زنده بودنم در سال های جوانی، هم داماد می شود هم به دیدار مدینه و مکه موفق می شود و هم سر کلاس دکتری می نشیند.

چقدر سخت بودند سال هایی که تیر در تاریکی میانداختم بدون امید قاطع(به اصابت به هدف).

دیروز مرا در آغوش فشرد و گفت مامان خوبم،متشکرم. و من غرق شادی بودم.

گوش شیطان کر،مهر ماه را در حالی آغاز میکنم که عروس ملوسی در کنار خود دارم.

آنچه بیش از هر چیز بر شادیم می افزاید محبوبیت عروس بیست ساله نزد همسرم و دیگر پسرم نیز هست.

اگر خدا بخواهد و مشکلی یش نیاید بیسس و چهارم تیر خزر آبد ساری و در نزدیکی سواحل زیبای شمال خواهم بود.

بفرمایید کیک،نوش جان

از حالا پیشاپیش شادم.