نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

خبر خبر

هیشکی از فردا ی خودش خبر نداره شاید در آستین روزگار خبرای خوبی باشه اما نوع دید ما باعث میشه نوع تعبیرهامون خاص باشه.

تفال به حافظ می زنم وقتی میخونم:

 

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد

غرق شادی و نشاط می شوم و به خودم امید میدهم که ....

 

دیشب نوبت داماد بود که نو نوار بشه خانواده عروس خانم برای داماد آینده شون به سلیقه پدر و مادر داماد کت و شلوار و کفش و پیراهن و...و...و....خریداری کردند

به ذهنم می رسه بچگیهامو و بازی هایی را که با دخترای مدرسه میکردیم

ما میاییم از برای جنگ از برای جنگ

چی میخواین از برای جنگ برای جنگ؟

دختر شاهو میخوایم تنگ طلا را میخواهیم

دختر شاهو نمیدیم تنگ طلا را نمی دیم

باید بدین باید بدین

و خلاصه یه دختر از جمع این چند تا دختر این طرفی را می کشیدند تو جمع مقابل و این بازی ادامه داشت

واقعا خرید کردن برای عروس توسط ما و بعد خرید برای داماد توسط اونا بازیه

و گذران وقت از نظر اونا به بازی لذت بخشه

من هم نگاه میکنم و میخندم

چه بازی پر هزینه ایی

تو را خدا این مردم و این رسم و رسوم را ببینید

پسری که وقت نداشت با من بیاد واسه شروع مدرسه اش کفش و لباس بخره چند روزه دنبال یه جمع تو بازار مشغول خرید کردنه

من ندید بدید از اینکه او حالا دیگه خودش را از جمع جدا نمیکنه شادم

از طرفی آینده ایی که دیگه وقت نداره بیاد منو ببینه باعث دل نگرانیم میشه

آگه دوستانی را که تا به حال برای خودم اینجا پیدا کردم نیایند کمک روانی کنند پس چرا این همه وقت اینجا نوشتم؟

آیا اجرای این رسوم لقمه را دور دهان گردانیدن نیست؟

اگر نسل قبل از ما چنین کرده اند نسل ما که نکرده

حتما تناوب در روزگار(...)باعث چنین رفتار هاست

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.persiansignal.com/fa/

سلام. وبلاگ خیلی قشنگی داری . یه سری هم به ما بزن. با تشکر

مریم گلیییی یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:41 ب.ظ http://zendegiyeman1361.blogfa.com

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور...
نگران نباش مامان مهربونم. قربون اون دلت برم. حامد بچه‌یی نیست که شما رو رها کنه و دیگه بهتون سر نزنه. ممکنه یه مقداری سرگرم زندگی متاهلی بشه ولی مادر فداکاری رو که اونو به اینجا رسونده هرگز فراموش نمی‌کنه. توکل به خدا داشته باش. خودش کمکتون می‌کنه...
جامه نو به داداشی مبارکا باشه انشااله...
لیلیلیلیلیلیلیلیلی....
دوستت دارم مامان مهربونم...
دخمل کوچولوی شما مریم گلیییی از اهواز...

تلخک - شیرین کام ! دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:46 ق.ظ

حرفای بچگانه - موقوف !!

{{{{{ از طرفی آینده ایی که دیگه وقت نداره بیاد منو ببینه باعث دل نگرانیم میشه}}}}....

مادری که نسبت به آینده خودش و فرزندش و دیگران - اینقدر امید وار است - حیف است که حرفای مادر بزرگای ۱۰۰ سال پیشو تکرار کنه.... پس تحول یعنی چه؟....

از طرفی دیگر : فرزندی که جایگاه مادر را و مقام همسر را نتواند و یا نخواهد تشخیص بدهد - بدرد (رودخانه بدون آب و خشک شده زاینده رود) میخورد!...

طلائی که ازبس گفت - مس شد ! چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ق.ظ

در یادداشت امروزت آمده است که :

{ اما نوع دید ما باعث میشه نوع تعبیرهامون خاص باشه. }}}

کاملا درست ! اما تعابیر بدون ریشه علمی و با باور های بی پایه و بی منطق ، اگر گلوی افکارمان را گرفته باشد - دید ما بدرد لای جرز میخورد و هیچ کمکی به زندگی مان و به روزگارمان نمی کند۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد