نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

روز های برفی

بلاگ اسکای پس از چار سال سرویس دهی منظم در جشنی کیک و ابراز محبت تقسیم کرد.و البته ما نبودیم.

این روز ها که کمتر خودم را درگیر می کنم از صبح ساعت هفت در بخش بیمارن روانی مرد حضور دارم.بخش پر است از پرستاران مرد بیماران مرد روان شناس و روان پزشک و دانشجوی مرد و من تنها تبعیدی آنجایم.سخت میگذرد.

دیروز خانمی که همسرش نهدیدش کرده به قتل در بخش سر بر شانه ام گذاشت و گریست.او گفت فرزند ارشدم که پسر بیست و دو ساله است نیز همانند پدرش تهدیدم می کند.و تهمت های نا روا به من می زننند.

واقعا جالبه!

 

نوع نازل کارآموزی

دانشجویان پسر سه نفر دارند تو بخش بیماران روانی بیمارستان خورشید کار آموزی ......

در کنار اونا از مشکلات بیست نفر بیماران آگاه شدم.بهتره کسی اهل مطالعه در امور روان آدما نشه چون

گزارش غیبت

یه جورایی حالم درهم برهم شده.دعا کنید سکان دار کشتی سلامت وجود ،سکان را در دست بگیرد .کابوس دیدن تو سن و سال من،جا گذاشتن اوراق مهم اینجا و اونجا،یه سر و هزار تا سودا داشتن چون اینجوری احساس بهتری دارم باعث شده با وجود داشتن کسالت مختصر و تدریس عملی و تئوری تحت فشار باشم.اینو بخونید تا من بهتر که شدم بیام

خنده درمانی

بخند تا دنیا به روی تو بخندد.