جالبه.نمیدونه من چشم دیدنش را ندارم.به من میگه دیدی چه کسی را برای وزارت خونه ما انتخاب کرده اند؟کسی را که حتی مدیر گروه دانشگاهش هم نبوده فقط یه عضو هیئت علمی بوده و مرتبه دانشیاری داشته.انگاری قحط الرجال بوده.من متعجبم چرا آدما پیش خودشون فکر میکنند همه انتخاب های خودشون درسته.انگار اگر من اعتراض می کردم تو چه حسنی داشتی که هر روز به یه معاونت انتخاب شدی چی جواب میداد.بدون اینکه شق القمر کنه سالها در پست معاونت های مختلف دانشکده وقت گذرانی کرده و هرگز انصاف نداده که لایق تر از خودش هم اون دور و بر بوده.
هر چی اظهار ات داشتند فرمودند و من بدون اینکه سعی کنم حالی شان کنم که خود شما......اتاق شان را ترک کردم.
وزیر وزارتخانه ما جوان ترین عضو کابینه است اگر انتخاب بشه و با بیشترین مشکلات مواجه هست.حاضرم تجارب سالها سختی کشیدنم درین وزارتخانه را در اختیارش بگذارم تا بتونه سوار بر امور بشه.اگه خودش بخواد.گرچه ازین .....و......دور و برش زیاد هست.
نمی دانم تا به حال مدیر بوده اید یا نه.یکی از بزرگترین مشکلات مدیران این است که چاپلوسانی دور و برشان می پلکند که مقدمه سقوط اش را فراهم میآورند.زشتی های رفتاارش را در نظرش می آرایند و اجازه نمیدهند با شم حقیقت بین پی ببرد دارد چه می کند.بر دهان این چاپلوسان خاک پاشیدن کار هر .....نیست.(کار هر بز و گاو نر و مرد کهن را خاطر دارید؟مرغی که انجیر میخورد نوکش کج است).کیه که در موقع نیاز سخت به دریافت همدل و.بتونه با کسی که به ظاهر هم که شده باهاش همدلی میکنه در بیفتد.اون وقت به قول حضرت علی علی(ع)خر اکرام را نمی فهمد.چگونه می شود سره را از ناسره تشخیص داد؟چرا باید با دید منفی ببیند؟که احتمالا او متظاهر است؟چرا مدیران حق ندارند خوش بین باشند؟چر
خدا را شکر می کنم که به من منصب مدیریت پیشنهاد نمی شود(روباه دستش به انگور نمی رسید می گفت ترش است).این باعث میشه احساس نکنم در معرض تهدید ام.