نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

مصاحبه با مربی پرستاری

از طیبه مهرابی پرستار شانزده سال سابقه مصاحبه به عمل می آورم.اظهار میدارد در سال شصت و دو وارد رشته پرستاری شده در حالیکه ازدواج کرده بود و یک پسر یک ساله داشته. معدل دیپلمش هیجده و نیم بوده .همکلاسانش پزشکی کرمان قبول شدند و اینان تعداد سه نفر همکلاسی که وارد رشته پرستاری دانشگاه شده اند. سال شصت و پنج کاردان پرستاری و سال شصت و هفت لیسانس پرستاری و بعد کار در بیمارستان و شروع طرح نیروی انسانی در سال هفتاد شروع فوق لیسانس با گرایش روان پرستاری و در سال هفتاد و سه فارغ التحصیل فوق لیسانس و از آن به بعد شروع به کار در بخش های روان پزشکی فارابی ،نور و الزهرا با سمت مربی روان پرستاری .تا به حال موفق به حضور در کمیته ارتقا ء کیفیت بالین ،مدیریت گروه و کلاس آموزش به خانواده های بیماران روانی و مشاوره و آموزش پرستاری برای دوره های فوق لیسانس و لیسانس پرستاری:
:پرستاری را چی تعریف میکنید ؟:یک عشق
:اگر پرستار نبودی چکاره می شدی؟معلم ادبیات فارسی
:میزان موفقیت شما در زندگی چقدر است؟:نود در صد
:آرزویت برای فرزندانت؟:عاقبت به خیر شوند (خیر دنیا و العقبی)
:نقش والدینت در موفقیت هات؟:صد در صد به خصوص مادرم
:توصیه ات برای جامعه پرستاران؟
:خودشان را با تخصص نشان دهند با علم،مهارت وتخصص و حرفه شون را در جامعه تبلیغ کنند و برای وجهه پرستاران تلاش کنند
:نظرت درباره فیلم شوکران که حساسیت پرستاران را بر انگیخت؟
:یک حقیقت که هیچ مربوط به شغل پرستاری نبود
: نظرت در باره سریال پرستاران که شب های سه شنبه پخش می شود چیست؟
:میتواند از نظر حرفه ای برای جامعه پرستاران ایران الگو باشد
:تخصص شما در زندگی چقدر موثر بوده؟
:علیرغم اینکه خیلی برای کسب این تخصص اذیت شدم ولی فواید و مزایای اون در زندگی خانوادگیم جبران کننده بود
:اگر یک بار دیگر به شما فرصت انتخاب رشته بدهند این رشته را انتخاب خواهید کرد؟
:نمی توان نظر داد چون موقعیتی دارم کاملا متفاوت از آن زمان سن و موقعیت اقتصادی، اجتماعیم تغیر کرده .من متحول شده ام .
ازش میخوام دفتر خاطراتی را از زندگی سراسر مشقت خویش بنویسد
علت انتخاب او برای مصاحبه سخت کوشی و مقاومتش است.او الگوی یک زن توانمند ایرانیست.

روز پرستار مبارک

روز تولد حضرت زینب روز بزرگداشت مقام پرستار است.از آنجا که یکی از رلهای من پرستار است انتظار دارم که این روز را به من تبریک بگویید.این روز را به همه پرستارانی که به خاطر عدم دریافت مطالبات خویش آن را تحریم کرده اند نیز تبریک میگویم .قرار شده بود در ایام دهه فجر به پرستاران مطالبات شان پرداخت شود ولی نه تنها در این دهه از پرداخت مطالبات این قشر زحمتکش خبری نبود که به مناسبت نوروز نیز . حتی روز کارگر هم آمد و رفت و مطالبات پرستاری پرداخت نشد چگونه انتظار دارند این قشر در انتخابات ریاست جمهوری با علاق و عشق شرکت کنند؟وقتی یک پزشک با حقوق یک میلیون و چهار صد هزار تومان و برابر با حقوقش حق کارانه دریافت می کند چرا برای پرداخت مطالبات پرستاران پول در بساط ندارند؟این مدیریت است مملکت ما دارد؟این است تقسیم عادلانه بودجه و بیت المال.؟
دوست عزیزم به درک بالای تان آفرین میگویم که با تلفن زدن روز پرستار را به یادم آوردید و تبریک گفتید.
سال شصت و چهار هم وقتی تو بیمارستان کار می کردم تلفن بخش زنگ می زد داشتم گچ پای بیمار را می بریدم زنگ تلفن قطع نمی شد بی امان صدا می کرد گوشی را برداشتم و گله مندانه ،طلب کارانه گفتم بله بفرمایید از آن پشت صدایی مهربان گفت فقط زنگ زدم بگویم خسته نباشید روزتان مبارک
خستگی از تنم به در رفت لبخندی از رضایت بر لبانم نقش بست و به سر کار خویش باز گشتم.احساس می کردم سینه ام فراخ شده و تنفسم راحت تر
دیگه بی مهری ها رنجم نمی دهند من خود م داوطلب حضور در جبهه ها برای پرستاری بودم من از انسان دوستانه رفتار کردن خوشم می آید من مزد خویش را دریافت کرده ام.ولیکن این از وظیفه افراد اجتماع نمی کاهد.

استفاده ابزاری از زن است؟یا عمل به وعده؟

این روزا برنامه تبلیغاتی کاندیدا ها از تلوزیون پخش میشه.جالبه که هر کدام کارگردان و تهیه کننده ایی را برای تهیه فیلم خود در نظر گرفته.اینکه آیا خانم های کارگردان هم در تهیه فیلم نقش داشته اند یا نه باید بگویم جامعه بانوان اهمیت میدن کدام کاندیدا خانم ها را اهمیت داده.
جالبه که معین خانم کولایی را به عنوان نماینده خویش برای حضور در....بر گزیده و این عملا اثبات کرده که خانم ها محترم شمرده شده اند.
معین ابایی ندارد که درباره اش بگویند با انتخاب خانم کولایی میخواسته ..........کند.
این روزا مردم ما تحت تاثیر بلندی قامت و زیبایی آرایش و تخصص کاندیدا ها هستند عده ایی هم که دیگه حال بحث و کلنجار ندارند توصیه میکنند فلان کاندید اگر انتخاب شود کشور به همین روند ادامه خواهد داد و جنجال جدیدی به وجود نخواهد آمد
خوبه که نکات روان شناسی را به کار گرفته اند.زیبایی را ،سلامت روانی و جسمانی را(حفظ ظاهری مورد پسند عامه) داشتن تخصص را ،کلام نرم و لین را،

از ماست که بر ماست

باورم نمی شد که وقتی بفهمه درد دارم و بیمار شده ام بگه کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
.......تو از نوشتن تو وبلاگت چه هدفی را دنبال می کنی؟
خیلی دوست داشتم مستمعی داشتم که فهم سخن میکرد
فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متکلم مجوی
همش فکر میکردم اشکال از بی قوتی من متکلم نیست که فهم سخنانم نمی شود بلکه عیب از مستمع است که قدرت فهم سخن را ندارد
پس از دیو و دد که ملول شدم و انسانم آرزو شد به اینترنت پناه آوردم
گفتم شاید آنجا باشند کسانی که آنها فهم سخنانم را بتوانند کردن
آیا در آنجا به آرزوی خویش دست یافتید؟
البته نه کاملا ولی تا حدودی یا فتم کسانی را که آنان نیز شاید درد مشترکی با من داشتند
شما میدانید جامعه کتاب خوان های ایرانی محدود است از بین کتاب خوان ها جامعه کتاب خوان های اینترنت باز(چت ایست و یا وبلاگ ایست)کمتر.
خب برای من تخته پاره ای بود در آن وانفسا.آخرین امید.وقتی به جامعه شان برای نشستن دم در راهم دادند خوشم آمد از آنان.بچه های جالبی بودند ولی مشکل اینجا بود که آنان هم سن و سال من نبودند و یا دغدغه های مشترکشان با من محدود بود.ولی جذابیتی داشتند چرا که بدون آنکه ببینم شان و محو تماشای ویژگی های جنبی شان بشوم فقط با دست نوشته و تفکرشان تماس پیدا کردم.
مواخذه شدم تهدید شدم منع شدم مسخره شدم ولی شما باید متوجه باشید جذابیت این کار بر همه اینها می چربید.حیف که این روز ها دیگر بیمار هم شده ام.برای نشستن پشت میز کامپیوتر باید درد را حس کنم.ستون فقراتم مدت دوازده روز است دردناک شده و احتمال میدهند استرس ناگهانی باعث بروز درد کهنه ای شده

نومیدی مطلق یا امید فراوان

چرا بعضی ها احساس میکنند ادامه زندگی دیگه بی فایده است؟چرا شور ندارند؟واسه موفقیت خودشون تلاش نمی کنند؟چرا احساس میکنند به آخر خط رسیده اند؟آنها را چه شده؟چرا کاندیدا هایی داریم که برای کسب آراء مردم تلاش می کنند ؟ولی یک کسانی هم حتی برای زندگی و نون و بخور و نمیرشان انگیزه ندارند؟اینا کجا اونا کجا؟چرا؟چه کسی به اینان آموخته زندگی را بخواه و به آنان آموخته فایده نداره ولش کن؟
دختری که خودکشی کرده ولی نجاتش داده اند میگه حالا دارم عوارض بی علاقگیم به خودم را می بینم.علیل شده ام.سلامت داشتم خودمو علیل کردم.میگه سرم درد نمی کرد دستمالش بستم.از ویدا دوستم می پرسم ویدا جان تو میدونی کدام آدما خودکشی میکنند؟میگه حتما اونا که اعتماد به نفس شون کمه
میگم اونا که هر دری را به روی خود بسته ببینند.اونا که به خویش عشق می ورزند و حیف شون میاد که رنج ببینند.تو کتابا نوشته خود شیفتگی عاشق خود بودن افسردگی میاره خودکشی میاره غمگین شدن میاره.شده دلت بخواد هر جا میری همه توجه ها رو به خودت جلب کنی و به حساب بیایی؟خب مستعد افسرده شدنی.چگونه غلبه کنیم بر اینکه مقبول واقع شده ایم یانه؟چگونهاطمینان کنیم که همیشه مراقب خودم خواهم بود؟