نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

روز پدر


۱۳ رجب/تولد حضرت علی(ع)/روز پدر/ استحکام/نیرو/پایمردی/توان/گذشت/کرامت/گذشت/بزرگواری /امنیت/آرامش/جوشش عشق/خوش بینی به مردان/تصور از همپاشیدگی نظام هستی با تصور مرگ پدر/..
همه را باهم نمی توانم له رشته تحریر کشم.فقط به ذکر خاطرهایی بسنده کنم.
سالمندی را درس می دادم و از ارزش های پیر ها نمی دانم چگونه بحثم به تجلیل از پدر ها کشید .کلاس درسم شد کلاس عشق و شور .پس از دو روزی دخترکی از دانشجویانم نامه ایی را در راهرو دانشکده به دستم داد وقتی در اتاق راحت لمیدم و شروع به خواندن نامه کردم بال در آوردم
دانشجوی دختر گفته بود آنچنان سر کلاس درس منقلبم کرده ایی با آن حلقه اشک در چشمانت در فراق پدر که به خانه رفتم و بر دست و پای پدرم بوسه زدم و فقط گریستم ومن قدر آن گوهر در خانه مان را نمی دانستم و مدتی میشد که به زیر مهمیز محاکمه کشانده بودمش.
دیگر هرگز پس از آن این دختر به من نزدیک مشد ولی می دانم روح حساسی داشت ازدواجش را نیز بعد ها شنیدم به متارکه انجامیده . نمی خواهم دیگر احساسات کسی را ............
تقدس پدر /تصور زیبای از پدر /
بگذارید هرکدام به اندازه وسع خودمان موجودیت اوی زندگی مان را قدر بگذاریم.
نمی خواهم در رثای او .......
ولی همین قدر بگویم همه خوش بینی ام به جامعه مردان٫ فقط حاصل عشق به اوست
 و همه انتظارم از حسن عملکرد مردان٫ چون او را دیده ام .

مناظره

تنها بچه های ایران بحث مناظره بی حاصل زیر به خاطرشان مانده.
 لطفا تعریفی از رابطه سالم داشته باشیم
این یک آرزویی دست یافتنی است و من هم سخت نیازمند بر آورده شدن آنم.
ولی بارها امکان بر آورده شدنش را با مشکل مواجه دیدم .
 طبیعتا کمی مشکل است .
من فکر میکنم اگرمرد(پسر)در باره زن(دختر) احساس وظیفه بکند که او حریم اش محترم
شمرده شود .احترام بگذارد محبتی که لازمه هر ارتباطی هست را حد نگه دارد همدلی
گرمی را در فضای محتاطانه رعایت کند ارتباط سالم خواهد بود. و زن(دختر) هم متقابل .
البته
روابط افراد یک جنس متفاوت از روابط دو جنس متفاوت است.
ما هر کدام دنیای خاص جنس خود را هم داریم علاوه بر مشترکات نوع انسانی مان.که زیبایی
زندگی شرقی ها در رعایت این عوالم متفاوت است.
 ارتباط رشد میکنه متوقف نمی ماند. ممکن است بعد ها دچار خلا عاطفی شویم.فواره چون بلند شود سرنگون شود.
 معمولا نیاز های ما در شکل گیری این ارتباط ها دخیل اند باید بتوان اوضاع را در کنترل داشت
شما در جستجوی ارتباط سالم هستید . ببینید روزانه هزاران رابطه سالم در جامعه در جریان
است و اینکه بعضی به روابط انسانها با نظر سو می نگرند مشکل همان افراد است.  قبلا از والدین کنترلر صحبت کردم که مرتب فرزند خود را زیر نظر دارند
خوب این هیچ اشکالی ندارد ولی نه به ان صورت که فرزند شان دچار احساس عدم کفایت
شخصی شود . بسیاری والدین ان چنان فرزندان را رها کرده اند گویا مسئولیتی در قبال فرزند
خود اعم از دختر و پسر احساس نمی کنند . هم کنترل شدید غم انگیز است هم بی اعتنایی
مطلق. فرزند میوه دل پدر و مادر است و در مراقبت این گوهر باید هشیار باشند.

 بعضی اقایون  تا ما خانوما را می بینند یک العیاذ باالله می گویند گویا شیطان را دیده اند و حتما به حساب خود هم می گذارند خیلی با تقوا یند .همه جا انسان در
شرایطی هست که هم انسان با هم جنس خود در ارتباط هست هم با جنس مخالف. نباید دست و پا ی مان را گم بکنیم و به لکنت بیفتیم . باید عادی برخورد کنیم .
مشق ننویسی غلط نخواهی داشت باید بنویسی تا غلط گرفته بشی و متبحر .
ولی خوب بعضی ها از اول بدون غلط می نویسند.
اصولا کار کردن در اینترنت می توانند جسارت ما را افزایش دهد چون ما طرف مقابل را
نمی بینیم و متوجه قضاوت کردن اش از روی خطوط چهره اش نمیشیم .
فرموده اید:""اول از همه ما باید دید ونگرش جامعه ومردم جامعه را نسبت به این نوع ارتباط
مثبت کنیم که این خود وقت زیادی خواهد برد چون درحا ل حاضر این ارتباط چه منطقی سالم
وچه غیر سالم از نظر جامعه وعرف مطرود است . ""
من شنیده ام در دروازه را میشه بست در دهان مردم را نه. این قصه قدیمی هست که مردم این
نوع قضاوت ها را میکنند . ایا بهتر نیست نگرانی های خود مان را کاهش دهیم؟
به علاوه طوری صحبت میکنید که انگار این هدف حالا حالا ها نتیجه نخواهد داد یعنی برای
نسل های اینده ثمر خواهد داد.
فرموده اید:من به نوبه خودم با وجود ارتباط سالم ومنطقی بین دخترها وپسرها موافق هستم .
البته که اینجا باید این گونه بگویید
حکایت بر مزاج مستمع گو......./........اگر خواهی که دارد با تو میلی
فرموده اید:واگر خود آ نها سعی کنند حریم خاصی برای ارتباط خود پیدا کنند وهرکدام وظیفه
خود بدانند که از حدود این حریم خارج نشوند بالطبع هم میتوانند ارتباط خوب وسالمی داشته
باشند وهم احترام یکدیگر را حفظ کنند

خب آنها  سعی میکنند ناراحت اند چرا ما متوجه سعی شان نیستیم.
من که هر چه دختر پسر دیده ام خوب بوده خدا نکند چشمم به اونها بیفتد که بدند به طوریکه
به این نتیجه رسیده ام که بچه ها (دختر پسرا) بد رفتار کردن را بلد نیستند از بد حادثه گاهی
توی یک هچلی می افتند اون هم بعضی بد شانس ها شون.
هر که در اطراف خودم هم می بینم به جوون ها اعتمادش بیش از منه.
ادم بزرگا وحشتناک تر از جوون ها عمل می کنند . بعضی به ظاهر عابد و زاهد ها که باعث
سرشکستگی هستند. به طور کلی جوان ناشی هست و هیجان هم در وجودش فوق العاده
بالاست.................طفلک جوان
من واقعا" به گفته خودم درمورد این نوع ارتباطات ایمان دارم وباید زمینه ای
مناسب برا ی جوانها ایجاد شود که بتوانند از این دوره زیبا وپرتنش زندگی با دستی پروشاداب
گذر کنند .)
آری من هم مانند شما اینگونه فکر میکنم . و از دانشجویان دانشکده خواسته ام در فضای
ورودی دانشکده در حضور همه مراجعین جلسات گفت و شنود چند نفره در یک حلقه داشته
باشند و در فضای اجتماعی نه فضای خصوص در حضور همه صحبت کنند. و ریاست
دانشکده هم چندان برخوردی با نان نکرده است.
فرمودید:(یکی از دوستان خواهرم تازگی دست به کار جالبی زده است او ودیگر دوستانش
کانونی تشکیل داده اند با عنوان کانون کسب مهارتهای زندگی .
آنها تعدادی جوان {دانشجوی دختروپسر } هستند که درمورد موضوعات متفاوتی که
هرکدام از طریقی به زندگی مربوط میشوندبحث وتبادل نظر میکنند وبا راهنمایی اساتیدروشهای
مختلف بکارگیری آ ن مهارتها را می آموزند
این نوع جلسات با مدیریت رسمی و مدیریت غیر رسمی در نقطه نقطه دانشگاه ها برقرار است
بسیار خوب و مورد تایید همه زعما است.
فرمودید:(البته من خیلی از جزییات کار آنها مطلع نیستم اما فکر میکنم برای شروع ارتباط
میتوان از چنین جلساتی استفاده کرد حتی پاتوقهایی برای آشنایی دخترها وپسرها ترتیب داد.
فکر میکنم این نوع ارتباط خیلی سالمتر وپایدارتر از رابطه های خیابانی باشد ومیتواند مثمرثمر
هم واقع شود چون طی آشنایی وایجاد ارتباط با یک سری مهارتهای زندگی هم اشنا میشوند)
بله خیلی خوب هست. حتی می توانم بگویم عالیست.
انچه فریاد همه را به آسمان بلند کرده است مقاومت در برابر جلسات خصوصی بین دو نفر
یک دختر و یک پسر است.بحث و جدال جوانتر ها و مسن تر ها این است . جوان تشنه متعجب
است چرا همیشه باهاش موافق بودیم یهو حالا مخالف شده ایم .معمولا بچه هایی که زیاد
مرفه بودند بیشتر حرص شون میگیره ما آدمای کمتر مرفه چندان اصراری هم نداریم سعی
خود را هم می کنیم غرولند هم نمی کنیم.
...... فرموده اید:
((به نظر من دخترها و پسرها باید برای روابطشان حد و مرز تعیین کنند.))
.خب اگر قرار است برای دوستی ها حد تعیین کنند که می روند ازدواج می کنند . کسانی که
با هم خارج از محدوده ازدواج رابطه می خواهند آزادی را دوست دارند نه قید و بند و مقررات
را.رابطه سالم تا وقتی انسان ازدواج نکرده آرزوست بگذریم که بعضی را ازدواج هم اصلاح
نمی کند و همچنان پس از ازدواج سر و گوششان درپی عشقی دگر است. و بگذریم که بسیاری
دیگر در دوران نامزدی هم که مطمئن هستند به ازدواج منجر میشود می توانند مدتهای مدید
ارتباط سالم داشته باشند و یا معمولا دختر پسرای یک فامیل دختر خاله پسر خاله .......دختر
عمو پسر عمو هایی را می بینیم رابطه های سالم دارند . اصولا اگر حرف از وضع قوانین
برای ارتباط آمد همه چیز ارزش خود را از دست خواهد داد بسیاری قوانین بین بچه های یک
فامیل و دانشجویان یک کلاس بدون بحث ساری جاری است و ضرورت ندارد دو نفر با این
نیت سر یک میز بنشینند که قرارداد دوستی سالم را امضا کنند سیستم ارزشی که هر دختر و
پسر از خانواده اش گرفته بهترین راهنمای فرزندان ماست . همه ما به طور تلویحی آاموخته
ایم با ا فراد غریبه تر چگونه باید برخورد کرد شاید ضرب المثل: افراد فامیل گوشت
همدیگر را بخورند استخوان هم دیگر را نخواهند خورد شنیده باشید معمولا پسر دختر های
فامیل یا یک کلاس یا یک محله مراقب آسایش همدیگر هیستند بگذریم که آمار ها نشان داده
بعضی از دوستان گاهی خطر ناک تر از دشمن ها بوده اند.
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست.
به هر حال من مخالفم که بچه ها مون بنشینند و با هم قرار بگذارند تا کجا میشود خصوصی
بود هر قانون هم ضمانت اجرایی می خواهد اینکه اصلا قانون نمی تواند باشد
و .اگر روزی فرزندم به من بگوید به این دلیل با این دختر صحبت می کنم چون با هم قرار
گذاشته ایم تا این حد رابطه داشته باشیم به او خواهم گفت:غلط کردی.
اما اگر ببینم تا یک حدی با دختر ها صحبت می کند و رفتارهایی می کند که خارج از عرف
جامعه نیست چشم بر هم خواهم نهاد و نادیده میگیرم گویا ندیده ام ولی دیگه قربون صدقه ادا
و اصولش نخواهم رفت .به او فرصت میدهم تا زمانی که باعث ضربه به دختر های آشنایان
نشود و آنان هم مخالف نباشند و حفظ احترامات معمول شود آزادی عمل داشته باشند به محض اینکه ببینم حالی به حالی میشود و ممکن است قضیه بیخ پیدا کند با شدت برخورد خواهم کرد
فرموده اید:
((ممکن است در این ارتباط دچار عشق شوند و این یک امری است که پیش می اید.))
عشق بیماری است و از ابتلای ان باید ممانعت نمود و نه تنها امکان دارد که این امر حتمی
است.
فرموده اید:((مهم این است که از عاشق شدن نترسند و همیشه یک ارتباط درست و عاطفی با
غیر همجنس خود داشته باشند.))
من بر عکس بگویم که همیشه باید از عاشق شدن ترسید.گرچه تجربه عشق مس وجود را به
طلا تبدیل میکند طبق نظر شعرایی چون مولوی حافظ و سعدی ولی هرگز قابل توصیه نیست
فتوای خطر ناکی می دهید.
فرموده اید:
((وقتی هم که عاشق شدند صبور باشند و ببینند عشق چه نعمت بزرگی است عشق را تجربه
کنند)).................مگر بیمار عشق جز صبر چاره ای هم دارد ؟
فرموده اید:((وقتی عاشق شدند گریه کنند و قلب خود را صاف کنند.))
دیگه اگر عاشق شدند خود راه را خواهند اموخت گریه و آه و سر به بیابان نهادن و دیوانه
شدن و...و...و... لازم نیست بیاموزیدشان
فرموده اید :((و سعی کنند خلا عاطفی که عشق در انها بوجود می اورد را با انجام کارهای
خوب و کمک به دیگران و دوست داشتن همه انسانها پر کنند.))
این را هم خواهند شد اشعار زیبا خواهند سرود آثار ارزنده به جا خواهند گذاشت و همه را از
گوهر وجود خود بهره مند و خود را ناکام و رنجدیده خواهند ساخت .
همه گوهر های با ارزش رنج عشق را تجربه کرده اند ولی این مصیبت عظیم قابل توصیه
نیست و نیست ونیست .
گرچه زندگی بدون عشق مانند سال بی تابستان است و گرچه عشق و گرسنگی بنای تمام اشیا ئند وگرچه عشق اسارتی شیرین است ولی عشق گیاه هرزه تلخی است که با تیر های
زرین می کشد و رفیقی نابیناست و در هر کجا قدم گذارد عقل و درایت آنجا را ترک می کند. 
فرزند من ضرورت نداره قرار بگذاره و جایی ثبت کنه همین قدر که معقول رفتار کنه من بر
دوستی های او اعتراضی نخواهم داشت فرزند نوعی من نمی تواند به استناد اینکه ما قرار
گذاشته ایم هر گونه خواست عمل کنند
.دیروز تو اتاق چت شاهد دعوای دختر و پسر به ظاهر مودبی بودم یسره می نوشت تو فقط
می خوای اعصاب آدمو خط خطی کنی و بری دختره میگفت مگه قرار نداشتیم منو سر کار
نذاری ...این نوع رفتار ها در زن و شوهر ها زیاد دیده میشه خب چون اونا مجبورند طبق قوانین با هم بمونند دعوا کردن شون طبیعی است ولی دو نفر دوست به صرف اینکه یه قراری گذاشتند حالا طرف نقض کرده نمی تونند دعوا کنند
.اینه که من اگر چنین رفتاری را در فرزندم ببینم او را سخت توبیخ خواهم کرد
. دخترا تو چت خیلی از دست پسرا حرص می خورند چشم شان دو تا نیایند چت
انتظاز شان از چت که به هم راست بگویند نامعقوله
البته چون اونجا عشق به وجود میاد این اتفاق میفته بهتره عشق تو ازدواج پیش بیاد.
فرمودید:(( در عمل این کار را می کنم. یعنی به او نمی گویم که رابطه مان در چه حدی باشد
ولی خودم نوع رابطه ام را کنترل می کنم.))
خب شما چون تابع عقل هستید نبض کار را دارید ولی آن دختر متعجب است چطور عقل مانع
ابراز عشق است همانند ذلیخا دلش از حلق هوای خارج شدن میکند و خواهد رفت با کسی
ازدواج خواهد کرد که این قدر عقل نداشته باشد و تابع احساس باشد و شما می مانید سر خورده
که چرا چنین کرد. برای پسرای عاقل از این اتفاق ها بسیار افتاده شما نمی توانید بفهمید کی
او از این وضع خسته خواهد شد . دخترا عاشق پسرا ابتدا نیستند ولی اگر عاشق شدند صبر
نمی توانند.
و صبر پسر ها را تعبیر می کنند به سر دواندن و خیلی زود از این وضع خسته میشوند.
فرمودید:((قوانین در روح انسان شکل می گیرد و اجرایش را خود انسان ضمانت می کند.
کسی اینجا لازم نیست وکیل باشد لازم نیست قاضی باشد همه اش خود انسان است.))درسته
ولی در ارتباط سالم یه دختر و یه پسر هم پسرا مراقب اوضاع باشند رابطه سالم میمونه ولی
دوباره همان دعوایی را که دختر با والدین میکنه که شما مانع لذت بردن من هستید به پسر
اعتراض میکند هر چه پسر میگه عقل این جور حکم میکنه دختر بیشتر از این پسر تابع عقل
بدش میاد و .......همون بلایی سر پسر میاد که سر یوسف اومد
یوسف میگه لا ابرئ نفسی(( من نفسم را تبرئه نمی کنم)) در مورد ذلیخا
و اگر خدا رحم نکرده بود نفس امر به سوء امر می کند
موقعی که عاشق شدم نمی دونستم که عاشق شدم یدفعه دیدم خودم نیستم! فهمیدم کس دیگری در وجودم راه پیدا کرد که منو با خودش می کشه. بدون اینکه بخواهم به هر طرف که اون
بخواهد می رم.به خودم که اومدم توی دلم گفتم نه نه من غلط کردم بعد گفتم مگه تونبودی که
می خواستی عاشق بشی؟ یادم اومد که می خواستم عاشق بشم بعد خوشحال شدم گفتم دوباره عاشق شدم.
فرموده اید:((عشق واقعی روابط سالم را تضمین می کند. عشق واقعی انسان را به سمت
کمال می کشاند)) آری من با شما موافقم ولی همون عشق واقعیه که از هرچه عشق غیر
واقعی ضربه می بینه
((فرمودید::در دوران جوانی فرصت عاشق شدن فرصتی است که برنمی گردد))
نه جانم
عشق در پیری هم هست و مانند روییدن گل در زمستان تعجب آور است
نشنیده اید؟ عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند.
 فرمودید:((من این دختره رو دوست دارم. عاشقش شدم ولی بهش نگفتم حتی بهش
نشون هم ندادم که دوستش دارم فقط توی دلم خانه بزرگی برای محبت ساختم. به خاطرعشق.))
هر که عاشق شود و عشق خود را کتمان کند اگر خدای نا کرده بمیرد جزء شهدا محشور میشه
فرمودید:
((اون حتی نمی دونه که من دوستش دارم. طوری باهاش رفتارمی کنم که فکر نکنه که من
دوستش دارم. ولی از این نعمت که به من داد استفاده می کنم و با عشقش زندگی می کنم.))
خب همه ما با همین عشق هایی که در دل داریم زندگی می کنیم و قرار هم نیست از ان
بگوییم

خیاط و کوزه و....

امروز چون به علت سرماخوردگی سر درد دارم و تنفسم هم با سختی .....پس نمی نویسم.
فقط خواستم بگویم که خیاط در کوزه افتاد .هر چی شنیدم کسانی سرماخوردند گفتم چه حرفا تابستون و سر ماخوردگی . هی به خودم می بالیدم که از بس من سیستم ایمنی ام خوبه امکان نداره سر ما بخورم به علاوه من از روان نسبتا مستحکمی برخوردارم و آدمایی مثل من در برابر هر بیماری مصون اند ولی گویا حرص و جوش هایی که هفته پیش خوردم کار دستم داد حدودا ده روز میشه که به جورایی حرص های کوچولو موچولو خوردم که بعد همینا سیستم ایمنی بدنم را دچار نقصان کرد .من که فکر می کردم عینهو کوه میمونم با یه ویروس ناقابل میکروسکپی محکم افتادم زمین .
گرچه اهل گله و شکایت نیستم مبادا مظلوم نمایی کرده باشم که ....و مبادا کسی را دچار احساس گناه کنم ولی از دست دوستان خیلی حرص خوردم البته چشمم دو تا ظرفیت خودم را بالا ببرم.تا حرص نخورم .جالبه که به مدت ۴ روز به مشهد دعوت شدم هم فال باشه هم تماشا به هر کس گفتم میایی بریم گفت نه.یعنی سفر کردن با من اینقدر بی مزه است؟یکی گفت شوهرم دوبی است منتظرم بر گرده یکی گفت مادرم نیاد به من خوش نمی گذره اگه ایشون را هم دعوت کنی من هم میام یکی گفت تازه از سفر باز گشتیم دیگه پول برای خرج کردن نمونده یکی گفت مرخصی ندارم یکی گفت من باهات میاد دیدم نا محرم است نمیشه پسر کوچولوم گفت بدون بابا خوش نمی گذره من مونده بودم و اون دعوتنامه.بلیط هم که تا بیستم رزرو شده بود و نبود چون همه سفرا تو شهریور که آخرین فرصت برای دانش آموزانه اتفاق می افته .خلاصه چون .....کلی لجم در اومد لجم گرفتن همان و ابتلا به سرما خوردگی همان.
حالا سه روزه.مگه آبریزش از بینی و سدرد و تب آروم میگیره .نه شب نه روز.

تفاهم و ادراک

با سلام
گفتن از ادراک(perception) برای ما که سعی میکنیم با هم ارتباط بر قرار کنیم امری لازم است.
چرا که ما از طریق نوشتار مان درین فضا پیام هایی را ارسال می کنیم که گیرنده آن پیام ها خود به آنها معنایی جدیدمی بخشد انتظار بیهوده ایست که بخواهیم افرادی که دارای تجارب متفاوتی در گذشته اندبه ادراک همسان دست یابند .
ادراکات انسانها نه تنها به داده های محیطی بلکه به درون مایه های ذهنی نیز وابسته است افرادی که تشنه تغییر اند در واقع علاقمند ادراکات جدید اند چرا که تنها در صورتی ادراکاتی خواهیم داشت که محیط مان تغییراتی بکند.البته ادراکات نیز انتخابی اند چه بسیار محرکات محیطی که بر اعضا حسی ما تاثیر می گذارد ولی ما تنها محرکات خاصی را بر می گزینیم و به آن توجه می کنیم.از آنجا که ارتباط در اینترنت نوشتاری و ذهنی است بهتر است با عوامل ذهنی موثر بر ادراک آشنا شویم
از اولین عوامل موثر بر ادراک می توانیم از نیاز ها نام ببریم.نیاز به آب نیاز به غذا و نیاز به .....سه نیاز اصلی جسمانی است و نیاز به محبت نیاز به موفقیت نیاز به تایید نیاز به تعلق نیاز به پیشرفت و نیاز به قبول و نیاز به احترام هم تعدادی از ۲۶ نیاز روانی است.
دیده شده تنها کسانی که گرسنه اند تابلو های ساندویچ فروشی و پیتزا فروشی و سالن غذا خوری و شیرینی فروشی ها به چشم شان می آید .

آمادگی و انتظار در ادراک نقش به سزایی دارد.اگر چشمم به دنبال دیدن ......باشد وقتی دیدم از شادی و شعف پر در می آورم نه آنکه انتظار دیدن ....نداشته باشم

داشتن علائق یکسان ما را به ادراکات یکسان سوق می دهد.چگونه ممکن است کسی که علاقه ایی خاص دارد بتواند ادراکی داشته باشد شبیه کسی دیگر که علاقه اش چیزیست دیگر.
آیا میتوان عاملی دیگر هم در ادراک نقش داشته باشد؟؟؟؟؟؟/.......در جواب باید گفت : بله ٫ خلق
خلق شاد دنیا را رنگی می بیند و خلق تنگ و گرفته دنیا را تیره و تار

ما انسانها با استفاده از کلمات اقدام به برقراری ارتباط در اینترنت می کنیم.
آیا این کلمات قادرند معنا رسانی کنند؟
یا این یک توافق است بین ما که با کرامت عبور کنیم و بنا را بر ادراک و مفاهمه بگذاریم.؟
شاید ندانید بسیاری معانی که بین ما در تبادل است تنها تایید ش از ذهن خودمان است .
اگر در دیده مجنون نشینی به جز از خوبی لیلی نبینی.......دوست داریم دیدمان مثبت باشد
جالبه ما آدما دوست داریم فهمیده بشیم و چون هر آنچه را بر خویش می پسندیم سعی می کنیم بر دیگران نیز بپسندیم
پس اینگونه نشان می دهیم که آری تو را فهمیدم
در واقع من در موقعیتی خاص(اعم از اقتصادی /اجتماعی/جغرافیایی/...) قرار دارم.
دارای سن و سالی خاص هستم .
تحصیلاتی خاص دارم .
گذشته ایی خاص داشته ام و آن دیگران دیگر نیز هم .
پس آنچه را در قالب کلمات می ریزم تا به شنونده منتقل کنم درست همان گونه که من می خواهم ارسال نمی شود
احساسات(اعم از شنوایی بینایی چشایی لامسه ) فرد فرستنده پیام عکس گونه به گیرنده پیام نمی رسد .

تجدید فراش ..

سلام
.همسر آذر که در فروردین ماه باهم متارکه داشتند برای تجدید فراش اقدام کرده و توانسته زنی ...تراز آذر هم گیر بیاره.
این خبر برای من که آذر را یک ........ می دانم که غیر قابل تحمل است اهمیتی ندارد ولی فکر نکنم برای مادرش در درجه اول٫ که دامادی این چنین مطیع را ....از دست رفته می بیند خوشایند باشد ودر درجه دوم برای آذر بدان جهت که همیشه فکر میکرد همسرش خانه دلی را که به او داده به غیر او واگذار نخواهد کرد.
خب قضیه به روزهایی بر می گشت که آذر را بدون آنکه احساس نیاز به داشتن همسری داشته باشد روانه خانه بخت کردند .مادر خانوما تو مسجد با همدیگه تفسیر قرآن را گوش می دادند و دور از چشم گوینده تفسیر با پچ پچ خود به همدیگر ابراز احساسات می کردند و برای تحکیم دوستی شان وارد یک معامله ازدواج شده بودند .احمد همکلاسی پسرش و فرزند دوست صمیمی اش بود همه به سر براهی او در محله اذعان داشتند.و آذر هم دختری اجتماعی و شیک پوش و زیبا بود هر دوتا مادر به انتخاب خود آفرین گفتند .و خود را برای جلسه رسمی خواستگاری و بعله برون آماده کرده بودند .پسر خانواده وارد ]خانه شد بی خبر از همه جا دید خانه شلوغ تر از دیگر روزهاست حیاط آب و جارو شده و بوی اسپند و عود خانه را پر کرده احساس خوشایندی کرد با روی باز وارد خانه شد تا چشمش به مهمانها افتاد از تعجب خشکش زد احمد پسر همسایه و همکلاسی سابق به اتفاق مادرش و خواهرانش با سبدی گل در خانه شان چه میکند؟موضوع چیست مادرش را صدا زد تو راهرو خانه مادر! ....بعله پسرم!!.... اینها اینجا چه می خواهند ما با اینها رودربایستی نداشتیم موضوع چیه البته شست اش خبر دار شده می خواهد مطمئن شود .پسرم٫ احمد برای خواستگاری از خواهرت آمده و این فقط یک تشریفات است ما با مادرش تفاهم کرده ایم. آخر هفته هم خطبه عقد را می خوانیم .ولی مادر ٫چرا از من نظر نخواستید ؟ تو چکاره ایی مادر ؟خب ٫لا اقل بگویم که احمد تو کلاس چه جور آدمی بوده ....چه رفتارهایی داشته نظر دیگر دوستان مان راجع به او چه بوده .بچه ساکت شو این چیزا به تو چه ربطی دارد؟خواهرت بزرگ شده وقت شوهر کردن اش هست تا بعد بتوانم برای تو نیز دست و آستین را بالا بزنم و خواستگاری بروم. مادر..! دست بردار من نمی تونم بپذیرم مطمئن هستم احمد نمی تواند خواهرم را خوشبخت کند من احمد را می شناسم و خواهرم را بهتر از او .
اینها... هم نیستند .بچه ٫بس کن قضیه تمام شده این صحبتا دیگه دیره. آخه مادر! کی شروع شده که به این زودی تمام شده؟ مادر فرزندان این خانواده همه حق دارند نسبت به عضو جدیدی که به فامیل اضافه می شود نظر داشته باشند. مادر من امکان ندارد اجازه بدهم .من خواهرم را دوست دارم و من به خوشبختی خواهرم فکر می کنم. من خودم هم فعلا برای ازدواج عجله چندانی ندارم. ما حالا حالا ها می توانیم در کنار هم باشیم وجمع خانوادگی مان را حفظ کنیم .خواهرم دانشگاه را شروع نکرده .الان سنی ندارد ما حداقل ۴ سال دیگه برای ازدواج وقت داریم چه عجله ایی ؟بچه ساکت شد امر دین است دختر را زود شوهر بدهید قبل از آنکه ..........
مادر این حرفا را به نام دین تحویل من نده که نسبت به هرچه .....بدبین میشم .
ولی التماس ها در خواست ها ..وبالا پایین رفتن ها هیچ ثمری نداشت .یک پسر ۲۴ ساله نمی تواند راجع به ازدواج خواهر ۲۱ ساله اش نظری بدهد. مرغ یک پا دارد .
خطبه خوانده شد جشن برگزار شد ولی از همان شب جشن عقد......
دوران عقد هر روز خواهرش را با چشم گریان ملاقات می کند.
: چته ؟آذر ؟؟
: اون منو نمی فهمه .
می گویند عروسی کنند خوب می شوند باز برادر مهربان خودش را قاطی می کند .
مادر! سالی که نکوست از بهارش پیداست .
برو بچه شاهنامه آخرش خوشه مادر ....
خواهرم هم به همان نتیجه ایی رسید که من حدس می زدم .
بچه برو کنار ٫نوش داروی پس مرگ سهراب برایم آورده ایی؟
برو کنار ببینم چیکار باید کنم
جشن مختصری برای عروسی و .....
اوه هر روز خواهرم را با چشم کبود ببینم؟ پس غیرت مردانه ام کجا رفته ؟
چطور ساکت بمانم؟ خواهرم را به شدید ترین شکل ممکن آسیب برساند
اینها را چه شده؟
...... تولد فرزند به زندگی دلگرم شان می کند
یک بچه
باز هر روز اشک و آه و کشمکش گذشت سالی بر تولد کودک.
فرزندم زندگی کن .مادر بچه پدر می خواد مادر هم می خواد .
:نمیتونم مادر من. دوستش ندارم .
ساکت شو دختر٫ کسی بشنوه فکر میکنه حتما زیر سرت بلند شده ٫با کسی طرح دوستی ریخته ایی.....
مادر هر چه می خواهند بگویند. من تنهام من کسی را ندارم که با او صحبت کنم مادر من همزبون ندارم من تو خونه خوشبخت بودم.
مادر بگذار برگردم مهرم را حلال می کنم در عوض فرزندم را می گیرم
: نه مادر جلو فامیل سر شکست میشیم زن برادرات ٫برادران ات را نسبت به تو بدبین می کنند.
مادر پس بگو برو بمیر .خوبه از خونه او فرار کنم خوبه خودم رو ........و ازین زندگی خلاص کنم مادر من او را دوست ندارم
غلط می کنی دختر اگر از روز اول با دید مثبت وارد زندگی شده بودی ٫وضع به اینجا نکشیده بود بیچاره اون خانواده که تو عروس شان شدی . آبروی مرا بردی.
خب٫ دندون سر جیگر ...و..... چکه های خون
..... افسرده شدن..... افت عملکرد شغلی اجتماعی خانوادگی
مضمحل شدن شخصیت
پزشکان می گویند باید حد اقل شش ماه تحت نظر پزشک در بیمارستان بستری باشد
افسردگی حتی توان خودکشی را هم ازو گرفته
دارای سه فرزند پسر ۲۱ ساله ۱۷ ساله و ۱۰ ساله
پسرها به ازدواج پدرشان دعوت شده اند و می روند تا در شادی پدر سهیم و شریک باشند و گاه گاه با پدر و همسر سالم و جوانش پیک نیک بروند و مسافرت کنند.
زن جوان قول داده مانع دیدار پسر ها و پدرشان نشود ولی...........
...............
............
.......
یک مرد برای اولین بار ....ازدواج می کند زیرا . بار دوم ازدواج می کند به خاطر ....و سومین بار چون یک احمق است .