نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

وجود محرکات بیرونی و زنده موندن مغز

آدما تو دنیا اومدند تا چیزایی ببینند و بشنوند و لمس کنند و بچشند و به مشام شون برسه و برن. 

ولی نمی دونم مشکل کجاست که نمیخوان محرک دریافت کنند. 

اسب عصاری را دیدین؟فکر نکنم همه دیده باشن.چشمهای اسب عصاری بسته است دور می زنه دور یه سنگ تا روغن دانه های گیاهی در بیاد.خودش نمی دونه اینهمه راه رفتنت اش یه دور باطله. 

برای آدمایی که نمی خوان محرکات جدید داشته باشن زندگی یه دور باطله. 

مردمانی هستند که پول خرج میکنند خطر را به جان می خرند و دور دنیا را میگردن تا یه محرک جدید تحریک شان کنه.ولی کسانی هستند که از هر چه محرکه فراری اند.تحریک مغز باعث میشه انسان مبتلا به فراموشی نشه ولی چرا بعضی از آدما چشمها شون را می بندند در گوشاشون را میگیرن و....و....و....مبادا تحریک شوند؟ 

بند انفرادی زندان برای آن است که فرد محروم از محرکات بیرونی شود و بعد رام شود عین بره.آیا کسانی که در بند نیستند باید خودشان،خود را به بند کشند؟ 

کار ما سخته.نه که فکر کنید بیل ور میدارم زمینو میکنم پس بدنم خسته و فرسوده شده ها.نه.مسائلی را متوجه میشم که شنیدنش طراوت و تازگیم را از بین می بره واقعیت های تلخ جامعه 

یکی کار یدی میکنه فرسودگیش تو بدنه یکی کار فکری میکنه فرسودگی تو جانش ایجاد میشه البته مشاغل سخت جامعه یکیش هم کار با بیماران روانیه.نمیشه ما انتظار داشته باشیم تو دنیا بنشینیم باد مون را بزنند.این رفتار های خان و خان بازیه.آدمای رعیت زندگی شون همین جوره 

با مادری مواجه شدم که شیون می زد تموم موهای سرش را میکند و گریه میکرد ÷سرش به دلیل نامعلومی کشته شده بود بعد از سفر چین که برگشته بود با دوستاش که تجارت می کرد حالا یه جوری به قول خود خانومه مظلومانه و بی گناه.ولی بد جوری ضجه میزد و ما در تموم طول روز مجبور بودیم کنار تختش تو بخش بنشینیم.گاهی اوقات برای به تصویر کشیدن لحظات ناب مادری مجبوری چنین صحنه ها را ببینی.تا بتونی قسم بخوری زنی را دیدی که مادری دلسوخته بوده.کار تو بخش روانی گاهی اوقات حساس و زود رنجت میکنه.واقعیت ها تلخ را ناخن زدن دنبال محرک رفتن.ولی گاهی اوقات محرکی را که دنبالش رفته ای از حد تحمل تو زیاد بوده.دیگه نمی تونی دوام بیاری و آسیب می بینی.مث کش،که اگر زیاده از حد کشیده بشه خاصیت الاستیک خود را از دست میده.مث غذای داغ که زبونت را می سوزونه و تو مزه غذا را دیگه نمی تونی متوجه بشی.در اون حد مجاز باید محرک دریافت کنی.به دانشجویان میگم اومدن تو بخش روان خوبیش اینه که دریافت محرک می کنی و تو را تلنگر می زنه 

 ولی وقتی از حد بگذره آسیب در بر داره.

با تشکر از دوستی نادیده

آدما تو دنیا اومدند تا چیزایی ببینند و بشنوند و لمس کنند و بچشند و به مشام شون برسه و برن. 

ولی نمی دونم مشکل کجاست که نمیخوان محرک دریافت کنند. 

اسب عصاری را دیدین؟فکر نکنم همه دیده باشن.چشمهای اسب عصاری بسته است دور می زنه دور یه سنگ تا روغن دانه های گیاهی در بیاد.خودش نمی دونه اینهمه راه رفتنت اش یه دور باطله.برای آدمایی که نمی خوان محرکات جدید داشته باشن زندگی یه دور باطله.مردمانی هستند که ÷ول خرج میکنند خطر را به جان می خرند و دور دنیا را میگردن تا یه محرک جدید تحریک شان کنه.ولی کسانی هستند که از هر چه محرکه فراری اند.تحریک مغز باعث میشه انسان مبتلا به فراموشی نشه ولی چرا بعضی از آدما چشمها شون را می بندند در گوشاشون را میگیرن و....و....و....مبادا تحریک شوند؟بند انفرادی زندان برای آن است که فرد محروم از محرکات بیرونی شود و بعد رام شود عین بره.آیا کسانی که در بند نیستند باید خودشان&خود را به بند کشند؟ 

دوست خوبم از من خواست ÷ست قبلی را که در شان مربی دانشگاه نیست هر چه زودتر حذف کنم.از آنجا که میدانم در دوستی شفیق است و ثابت قدم&÷ست قبل را حذف کردم.البته از اینجا بردم یه جایی که کسی نبینه.و به خودم گفتم هرگاه کسی تلنگرت زد که بیدار شوی ÷رخاش نکن چرا بیدارم کردی دستش را نیز ببوس.او ذهن تو را هشیار خواسته با تو دشمنی نداشته.تعبیر ها در صورتی عوض می شوند که چشم ها را بشویی و جور دیگر ببینی. 

گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

شده اشتباهی بکنی؟ 

و نتیجه اشتباهت را ببینی؟ 

و کسی نباشه جز خودت که بخوای سرزنشش کنی؟ 

من هم چنین اشتباهاتی کرده ام 

اما نه یک بار 

 نه دوبار  

بارها 

وسواس

اختلا ل های وسواس فکری و عملی (bisorber Compulsional-odsessional) پدیده های جدیدی نیستند. نمونه داستانی برجسته آن لیدی مکبث است; در میان شخصیت های افسانه ای لیدی مکبث شکسپیر فریاد می زند: «بیرون شو، کله کثیف!» او مکررا دست های خود را می شوید و به صورت آشکار علا یم وسواسی دارد. از مبتلا یان مشهور به این اختلا ل، نویسنده بزرگ جان بونیان، اصلا ح گر مذهبی مارتین لوتر و نظریه پرداز مشهور تکامل چارلز داروین همگی مبتلا  به این اختلا ل فلج کننده بوده اند.
وسواس فکری چیست؟ وسواس عملی چیست؟ وسواس فکری که ترجمه کلمه (odsession) می باشد نوعی فکر، تکانه یا تصویر ذهنی مزاحم و تکراری است که کاملا  ناخواسته به ذهن هجوم می آورند.  وسواس های فکری معمولا  از جانب فرد به عنوان افکاری بی معنی، ناپذیرفتنی، غیرعقلا نی، مقاومت ناپذیر و گاها زشت تجربه می شوند. فردهنگام تجربه وسواس شدیدا مضطرب و آشفته می گردد.
وسواس عملی که ترجمه کلمه (Compulsion) می باشد در اکثر موارد پاسخی است به یک وسواس فکری. برخلا ف وسواس فکری که «همیشه» در ذهن فرد وجود دارد، وسواس عملی «معمولا » در رفتار فرد دیده می شود. بدین ترتیب وسواس عملی عبارت است از رفتار یا اعمال ذهنی تکراری و ظاهرا هدف مند.
برای روشن تر شدن ماهیت وسواس های فکری و عملی به مثال های زیر توجه کنید.

وسواس فکری

 بسیاری از آدمیان گه گاه افکار ناخواسته ای دارند که شرم آور یا حتی خطرناک است که نمی توانند آنها را ارادی و هشیارانه از ذهن خویش بیرون کنند. این حالت به ویژه در مواقع فشار روانی اتفاق می افتد مثل مواقعی که منتظر دیدن یک شخص مهم یا دوست داشتنی هستیم، لحظه های قبل از شروع امتحان را از سر می گذرانیم و... این افکار ناخواسته گذرا طبیعی هستند و فقط عده قلیلی هستند که به وسواس دچار می شوند. محتوای عمده وسواس های فکری که این عده کم تجربه می کنند شامل موارد زیر است:
1- آلودگی: افکار مربوط به آسیب دیدن بر اثر تماس با چیزهایی که خطرناک تصور می شوند مانند کثافت، میکرب، ادرار، مدفوع، خون، تشعشع، سم و غیره. (مثال: شانه آرایشگر دارای ویروس ایدز بود. بیمارانی وجود دارند که برای خلا صی یافتن از این فکر وسواسی آلودگی زمان استحمام خود را به 6 ساعت یا بیشتر افزایش می دهند)
2- به خود یا دیگران صدمه جسمی زدن: مثال: به بچه ام آسیب خواهم رساند. گاها بیماران مبتلا  به وسواس فکری شکایت می کنند که از دست زدن به چاقوی آشپزخانه می ترسند چرا که در ذهن آنها بیم آن می رود به خود یا دیگری آسیب برسانند، لذا از این بابت شدیدا احساس اضطراب می کنند.
3- رفتار غیرقابل پذیرش از لحاظ اجتماعی: این مورد شامل فکرهای مزاحم پیرامون داد زدن، ناسزا گفتن، کتک زدن دیگری و غیره می شود. مثال: ممکن است این قدر جیغ بکشم که آبرویم برود.
4- مذهب: در موارد بسیاری بیماران شکایت می کنند علی رغم اعتقادات محکم دینی، افکار کفرآمیز در رابطه با خدا یا ائمه به ذهنشان خطور می کند. این گروه به دلیل محتوای خاص افکارشان شدیدا احساس گناه کرده و حتی ممکن است به واسطه این احساس گنه کاری به افسردگی نیز مبتلا  شوند.
5- امور جنسی: این مورد شامل اشتغال ذهنی درباره اندام های تناسلی و روابط جنسی غیرقابل پذیرش می شود.
6- صدمه های اتفاقی: افکار وسواسی در این موارد بر اثر آلودگی یا لطمات جسمی نیستند بلکه به تصادف یا بیماری و موارد مشابه مربوط می شوند. مثال: وقتی در طول یک خیابان رانندگی می کنم دائما این فکر به ذهنم خطور می کند که ممکن است کسی را زیر گرفته باشم.
افکار وسواسی تنها به شش مورد فوق محدود نمی شوند و دامنه گسترده ای دارند.
 وسواس عملی

 همان طور که پیش از این اشاره شد وسواس عملی عبارت است از رفتار یا اعمال ذهنی تکراری که بیمار برای کاهش پریشانی ناشی از افکار وسواسی یا جلوگیری از رویدادی هولناک آن را انجام می دهد. اعمال و رفتارهای وسواسی طبق یک رشته مقررات تشریفاتی یا قالبی انجام می شود; برخلا ف وسواس های فکری که موجب اضطراب می شوند، وسواس های عملی برای کاهش دادن اضطراب یا پریشانی انجام می گیرند. مثال هایی از وسواس های عملی که معمولا  گزارش می شوند عبارت اند از:
1- کوشش برای پاکیزگی و نظم که گاهی اوقات از راه تشریفاتی مفصل که ساعت ها و حتی قسمت عمده ای از روز به طول می انجامند، صورت می گیرد. وسواس هایی که به شستشو و پاکیزگی مربوط می شوند چنانچه به دفعات تکرار شوند به مشکلا ت جسمی و پزشکی منجر می شود. مثلا  دهها بار مسواک زدن یا شستن بدن می تواند به التهاب لثه ها و مشکلا ت پوستی ختم شود که درمان را با مشکل جدی مواجه می کند.
2- اجرای عملی خاص مثلا  با طمانینه فراوان غذا خوردن یا احساس اجبار به اجرای این عمل که بعد از هر 200 متر راه رفتن بایستی 3 مرتبه به دور خود چرخید.
3- وارسی کردن های مکرر و سرزدن های مکرر برای حصول یقین از اینکه کارهای قبلی درست اجرا شده باشد مثلا  اینکه چراغ، شیر گاز یا شیر آب بسته است، پنجره باز نیست و در قفل است.
4- اجتناب از اشیای خاص مثل پرهیز از هر چیز قرمز رنگ.
5- مبادرت به اعمال تکراری، جادویی و حفاظتی مثل شمردن، ادای برخی ارقام، همراه داشتن طلسم یا دست زدن به قسمت خاصی از بدن و...
همان گونه که متوجه شده اید وسواس های فکری و عملی به یکدیگر مربوط هستند و معمولا  الگوی رایج بدین صورت است که ابتدا ذهن فرد از یک فکر وسواسی مهار نشدنی و پایدار لبریز می شود، سپس خود رامجبور به انجام عملی مشخص می کند. برای مثال بیمار فکر می کند در طول رانندگی کسی را با ماشین کشته است (فکر وسواسی)، این فکر چنان ذهن بیمار را اشباع می کند که مجبور می شود از همان مسیری که آمده برگردد و خیابان ها را به دقت نگاه کند  تا مطمئن شود کسی را زیر نگرفته است (وسواس عملی). از آنجا که این دور باطل در طول روز بارها و بارها تکرار می شود سرانجام سبب درماندگی و اخلا ل در کارکرد روزانه می شود.

 تاثیرات و عوارض اختلا ل وسواس فکری - عملی

 رایج ترین نتیجه وسواس فکری - عملی تاثیر نامطلوب آن بر روابط فرد با دیگران به ویژه اعضای خانواده است. اشخاص اعم از همسر، فرزندان، دوستان یا همکاران با مشاهده نیاز پایان ناپذیر و غیر مقاوم بیمار برای شستن مکرر دست ها در هر دقیقه، پاک کردن دستگیره یا در شمردن کاشی های کف حمام، احتمالا  دچار ناراحتی یا حتی انزجار از او می شوند.
این احساسات ستیزه جویانه احتمالا  آمیخته به احساس گناه هستند، چون اطرافیان تا حدودی درک می کنند که بیمار نمی تواند برای رفع این امور بی معنا کاری بکند. شایع ترین واکنش هیجانی در برابر شیئی که فرد از آن می ترسد - به دلیل آلودگی یا هر دلیل دیگر - اضطراب می باشد; منتها شرم و نفرت وسواس گونه هم احساسات شایعی در این بیماران است. می توان انتظار داشت که تاثیرات نامطلوب این رفتارها بر دیگران به نوبه خود پیامدهای دیگری نیز به دنبال داشته باشد، مثل ایجاد احساس افسردگی و اضطراب فراگیر (موسوم به GAD) در بیمار و حتی زمینه چینی برای هرچه خراب تر کردن روابط شخصی در فرد وسواسی. به همین دلیل درمانگران خانواده اظهار داشته اند که گاهی اوقات اختلا ل وسواس فکری - عملی ریشه در پریشانی ها و ناراحتی های زناشویی دارد و فی الواقع جایگزین کشمکش های آشکار زناشویی می شود. نکته مهم دیگر پیرامون عوارض و پیامدهای وسواس اینکه به دلیل ماهیت وقت گیر این اختلا ل، احساس خستگی مزمن و مشکلا ت خواب نیز شایع است. حدود یک سوم بیماران مبتلا  به اختلا ل وسواس دچار افسردگی عمده نیز هستند و خطر خودکشی در مورد تمام بیماران دچار این اختلا ل مطرح است.

 واقعیت هایی درباره وسواس فکری - عملی

 وسواس معمولا  از اوایل بزرگسالی شروع می شود و اغلب در پی رویدادی تنش زا مثل بارداری، زایمان، کشمکش های خانوادگی، مرگ یکی از بستگان یا مشکلا ت شغلی بروز می کند. شیوع این اختلا ل در طول زندگی بین 1 تا 2 درصد جمعیت برآورده شده و در میان زنان بیش از مردان شایع است. شروع زودهنگام آن در مردان رایج تر و با وسواس های عملی مربوط به وارسی ]قفل بودن در، بسته بودن شیر گاز و موارد مشابه[ همراه است. شروع دیرهنگام آن در زنان شایع تر است و به صورت وسواس در شستشو ظهور می کند.
در خلا ل یک دوره افسردگی، گاهی بیمار به اختلا ل وسواس فکری - عملی دچار می شود و در بیماران مبتلا  به اختلا ل وسواس فکری - عملی، غالبا افسردگی مشخص و آشکاری دیده می شود. به نظر می رسد که شایع ترین حالت خلقی در اختلا ل وسواس، حالا ت شدید تا متوسط «اضطراب» باشد و حداقل ویژگی 75 درصد بیماران تخمین زده می شود. برخی از صفات شخصیتی نابهنجار نیز گاها در افراد وسواسی دیده می شود نظیر نظم و ترتیب افراطی، انعطاف ناپذیری و لجاجت، تفکرات جادویی، بلا تصمیمی و کمال گرایی. در بسیاری از مطالعات وابستگی الکلی در کنار اختلا ل وسواس نیز ذکر شده است.
الکلیسم به دنبال شروع اختلا ل وسواس فکری - عملی شروع می شود و می توان گفت که الکل ممکن است به عنوان نوعی خود درمانی برای کاهش اضطراب عمل کند. متاسفانه بسیاری از افراد مبتلا  به افکار وسواسی سمج خصوصا از نوع وسواس های جنسی و مذهبی به دلیل شرم و خجلت از بیان افکار خود تا مدت مدیدی آنها را نزد خود پنهان نگاه می دارند و در این باره حتی با درمانگر خویش با اکراه و تردید گفت وگو می کنند. این مساله به نوبه خود وضعیت آنها را بغرنج تر کرده و اقدامات درمانی را به تعویق می اندازد.

 علت شناسی اختلا ل
وسواس فکری - عملی

 وسواس به طور روزافزونی به عنوان اختلا ل ژنتیکی شناخته می شود. هرچند که براساس اطلا عات فعلی هنوز نمی توان اثر عوامل فرهنگی و رفتاری را بر انتقال این اختلا ل از اثر عوامل وراثتی تفکیک کرد. پژوهشگران همچنین بین انواع خاصی از عفونت های جسمانی در افراد جوان و ایجاد یا تشدید نشانه های وسواس رابطه چشمگیری پیدا کرده اند. مخصوصا گروه کوچکی از جوانان شواهدی وجود دارد که بیماری مسیر تنفسی فوقانی با شروع ناگهانی یا تشدید نشانه های وسواس ارتباط دارد.
یک عقیده پیرامون وارسی های وسواسی این است که این رفتار به خاطر نوعی ضعف حافظه است. ناتوانی در به یاد آوردن دقیق برخی از اعمال (مثل خاموش کردن گاز) می تواند باعث وارسی مکرر فرد شود. گرچه این بیماران «معتقدند» که حافظه ضعیفی دارند، نتایج تحقیقات آزمایشگاهی این مساله را نفی می کند; چرا که براساس یافته های جدیدتراگر حافظه با وسواس اصولا  ارتباطی هم داشته  باشد، ظاهرا مساله «اعتماد به حافظه شخصی» در کار است نه خود نقص حافظه. برخی از مطالعات نیز نشان داده اند که التهاب مغز (انسفالیت)، جراحات سر و غدد مغزی با ظهور اختلا ل وسواس فکری - عملی همراه هستند.
از میان بی شمار توجیهات روان شناختی - نه زیست شناختی - برای وسواس تنها به نظریه «آلفرد آدلر» اشاره می کنیم. آدلر وسواس را ناشی از «احساس بی کفایتی» می دانست. وی عقیده داشت که وقتی کودکان به خاطر وجود والدینی بیش از اندازه مسلط یا حمایت کننده، از پرورش احساس «کفایت» در خود باز می مانند در آنها  حالا تی موسوم به عقده حقارت شکل گرفته و به طور ناهشیار به آداب و تشریفات وسواسی روی می آورند تا برای خود «قلمرویی» ایجاد کنند که بر آن کنترل داشته و بتوانند احساس سودمندی و کفایت کنند. آدلر بیان می دارد که عمل وسواسی به شخص این امکان را می دهد تا بالا خره بر «چیزی» تسلط داشته باشد.
راهکارهای درمانی

 در حال حاضر برای درمان وسواس هم روش های روان درمانی مورد استفاده قرار می گیرد و هم روش های دارو درمانی. در گسترده ترین و پذیرفته ترین رویکرد درمانی برای وسواس های عملی دو شیوه مهم زیر با یکدیگر ادغام می شوند: 1- مواجهه  2- پیشگیری از پاسخ.
توضیح اینکه، بیمار با موقعیت هایی مواجه می شود که عمل وسواسی را فرا می خواند (مثلا  دست زدن به ظرف کثیف) و بعد از اجرای مراسم مورد نظرش امتناع می ورزد (شستن مکرر دست ها). یعنی ابتدا بیمار با منبع یا محرک ترس آور یا اضطراب زا مواجه می شود اما به کمک درمانگر یاد می گیرد که از اجرای تشریفات و اعمال وسواسی امتناع ورزد که پیشگیری از پاسخ نامیده می شود.  این روش که به ظاهر بسیار ساده است در عمل نیاز به تمرین و ممارست فراوان دارد. منطق این شیوه درمانی چنین است: فرض بر این است آداب وسواسی (شستن دست ها، چک کردن مکرر درها و قفل ها و ...) همگی به تقویت و تثبیت رفتارهای وسواسی کمک می کنند چرا که موقتا بیمار را از اضطراب و پریشان حالی دور می کنند در صورتی که اگر فرد را از اجرای رفتارها و آداب وسواس گونه باز داریم، هرچند وی را موقتا مضطرب تر می کنیم، اما پس از تکرار و تمرین حساسیت و اضطراب بیمار به طرز اعجاز برانگیزی کاهش می یابد. روش درمانی یاد شده هر بار می بایست به مدت 90 دقیقه طول بکشد (یعنی 90 دقیقه بیمار در برابر وسوسه انجام یک رفتار وسواسی مقاومت کند) و 15 تا 20 جلسه در عرض یک دوره سه هفته ای اجرا شود.
در کار بالینی رایج است که کمک و حمایت اعضای خانواده در این رژیم درمانی گنجانده شود;  چرا که بیماران وسواسی شدیدا نسبت به طرد و تحقیر حساس اند و دریافت انتقاد از سوی اطرافیان بر مشکل آنها می افزاید.
در مورد بیمارانی که از افکار وسواسی در رنج هستند، درمانگر کمک می کند تا به آنها عادت کنند. اجتناب مکرر از افکار وسواسی به تشدید آنها دامن می زند. برای عادت کردن به این افکار بیمار می بایست افکار خود را با صدای بلند بر روی نوار ضبط کند و روزانه حداقل 3 ساعت به آنها گوش دهد.  در این صورت بیمار سبک زندگی معمولی تر و سازگارانه تری پیدا می کند چرا که به واسطه تمرین و گوش دادن مکرر به صدای خود درمی یابد که قرار نیست هیچ گونه اتفاق وحشتناکی رخ دهد. راه دیگر نوشتن مکرر افکار و خواندن آنهاست. در مورد دارو درمانی باید  متذکر شد که امروزه بسیاری از داروهای ضداضطراب و ضدافسردگی در درمان وسواس موثر واقع می شوند مثل فلوئوکستین (aczPro)، سر ترالین (Zoloft) و غیره. اثرات اولیه داروها عموما چهار تا شش هفته طول می کشد که ظاهر شوند اما برای کسب حداکثر نفع درمانی معمولا  هشت تا شانزده هفته وقت لا زم است.
نکته مهم اینکه راهبردهای درمانی که در این جا بدانها اشاره شده بی نهایت موجز و خلا صه بوده و فقط برای دادن این اطمینان به بیماران است که «بی شک» راهکارهای درمانی خوبی شناخته شده است. برای به دست آوردن بیشترین نفع درمانی قطعا باید به روانشناس بالینی برای روان درمانی و روانپزشک برای دارو درمانی رجوع شود و از هرگونه «خوددرمانی» پرهیز شود.

نوع جدید مشکل

دیگه این مدلش را ندیده بودم.دخترک اومده تو اتاقم میگه خانوم شما مشاوره هم می کنین/میگم گاهی اوقات.میاد می نشینه و میگه: 

افسرده بودم 

دل شکسته بودم 

باهاش آشنا شدم 

مشاوره میکرد 

مدرک تحصیلی نداشت 

یا ارائه نداد 

معتقد بود این ها کاغذ پاره هایی بیش نیستند 

تو چمن ها 

تو اتاق 

تو گنجه 

تو تاقچه 

هر جا شما فکرش را بکنید 

برای ماها صحبت میکرد 

گروهی تک تک 

خلاصه منی که از مردا منزجر بودم 

مث بره رام در پی اش می رفتم 

ولی یه هفته پیش گفت دیگه نمی تونم 

کار مهمی برام پیش اوده 

خلا وجودش داره دیوونه ام میکنه 

من تو این شهر غریب بودم 

فضای خوابگاه برام پر فشار بود 

او زندگی را برام آسون کرده بود 

چگونه نبودنش را تو زندگیم بپذیرم 

گفته تا اطلاع ثانوی به هیچ وجه نمی تونه باهامون مشاوره داشته باشه 

منی که دو سال داروی فلوکسی تین واسه افسردگیم میخوردم را بی نیاز از دارو کرده بود 

مزد کارش را هم نمی گرفت 

من به مدت یک سال مطلقا دارو نخوردم 

عنقریب دیوانه میشم 

اگر نفسش به نفسم نرسه باید باز هم دارو بخورم 

شما بگین چه کنم؟ 

تا دو ساعت داشت با من حرف میزد و اعتراض میکرد و غرو لند 

بهش گفتم پاشو برو 

اگر این بحث ها که باهات داشتم نتیجه نداد به روانپزشک مراجعه کن و دوباره درخواست تجویز داروی فلوکسی تین بکن 

یک سال علاف شدی 

مشاوره هاش برات مفید نبوده 

دم رفتن گفت خانوم پیش خودمون بمونه ها 

من دختری خوزستانی و از خانواده آبرومندی هستم