نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

رئیس جمهور با هفده میلیون رای انتخاب شد.احساس شما چیست؟خوشحالید؟یا خدای ناکرده غمگین؟انواع و اقسام احساسات در ملت قابل مشاهده هست.بعید هم نیست.ادما در سطوح مختلف نیاز ها هستند.و هر کدام از آنان از ظن خود یار ریاست جمهور منتخب خویش اند.البته نمی شود گرایشات مختلف را یک جا جمع کرد.ای کاش زمانی می شد همه یک دل و یک زبان می بودیم.من به همه هفده میلیون و......هزار و.....صد و ....ده.....یک تا نه نفر تبریک می گویم.و البته به دیگر افراد که رای مخدوش دادند یا رای ندادند و یا به آقای هاشمی رای دادند هم خسته نباشید می گویم.ایران ما در مدت این روز ها واقعا لحظات پر التهابی را گذراند.آنچه جالب بود امیدواری بعضی ها بود تلاش بعضی ها و عکس العمل هاشون.من هم در کنار طیف وسیعی از گروه های سنی سطوح مختلف تحصیلاتی و وضعیت اقتصادی حضور داشتم.من هم برایم جالب بود جوان و پیر بیسواد و تحصیل کرده فقیر و غنی دارند تقلا هایی می کنند .آنچه واقعا برایم جای تاسف داشت سم پاشی ها و شایعه پراکنی ها و تخرزیب هایی بود که بعضی انجام می دادند.بیماران روانی ما که تو باغ نبودند هرکدام یا خواب آلوده و خمار بودند یا در توهم و هذیان خویش دست و پا میزدند وقتی سلامت را در آدمیان مشاهده میکردم دلگرم می شدم که هنوز بسیاری امید ها وجود دارد.بگذریم عناصر ضد اجتماعی چه رفتار های زشتی انجام دادند که از آنان بعید نمی نمود.بگذریم افسرده هایی که تخم نومیدی می پراکندند .تجربه ای بود که به زندگی ها حیات بخشید.زندگی همینه.یه روز شادی یه روز غم/یه روز زیاد و یه روز کم.
وبلاگ ها را میخوندم.ابراز نظر ها را می دیدم.ولی عجب جالبند قبائل و شعوب جامعه.تقوای بعضی از ما کجا رفته بود؟درین بوته امتحان؟
چراغ خاموش آمدن گفتن اون آقا تو روزنامه خیلی جالب بود.چه تحلیل های با مزه و جالبی می دادند.بعضی ها چه جدی بودند!بعضی عجب خوش خیال هایی بودند!بعضی عجب از بیرون گود وایستاده می گفتند لنگش کن.اون یه عده چه جالب از دور دستی بر آتش داشتند.هیشکس نتوانست بفهمد دغدغه آدما متفاوت بود.دغدغه ازدواج و شغل جوانان.دغدغه لباس پوشیدن در جامعه./دغدغه نان و امنیت.خلاصه ما منتظریم ارتش هفده میلیونی برای ایجاد آرامش و امنیت جامعه سازماندهی شوند.ما منتظریم با رافت اسلامی و خویشتن داری و متانت با مدیریت و تدبیر از رای های خود مراقبت کنند.من خانمی هستم که می خواهم در جامعه ام بتوانم با امنیت خاطر قدم بر دارم.در چارچوب خانواده احترامم حفظ شود و حقم ادا شود.فرزندانم در سلامت به سر ببرند و شاهد رشد و ترقی شون باشم.نمیگویم مرگ برای همسایه خوبه.همه بمیرید تا من زندگی کنم ولی چشم انداز زندگیم روشن باشد.من می دانم دغدغه مادران ایران زمین اینه که شاهد رشد و نمو و بالندگی فرزندان خویش باشند.راه های توسعه شخصی به روی هم باز باشد عدالت(حتی ظلم بالسویه)برقرار باشد

رای گیری و شمارش آراء که تموم شد دوباره ما همون آدما هستیم.با همه دغدغه های قبل.

بیایید بنویسید درین مدت چه تجارب احساس داشتید.

امروز انتخابات تموم میشه.زمستون میره و رو سیاهیش به زغال میمونه.مردم همون مردم اند روز ها هم همون روز های تکراری.ولی وای به حال بعضی از ماها.ما هایی که امتحاناتی بد دادیم.نشون دادیم از تمدن بویی نبرده ایم.آه و درد از بعضی ما ها و نوع رفتار هامون.هیشکی یک شبه ره صد ساله را نمیتونه طی کنه.ما ها باید خود هامونو عوض کنیم.به خودمون و دیگران فرصت بدیم.قصاص قبل از جنایت نکنیم.اگر تو خشت خام چیزی را می بینیم که دیگران تو آینه شفاف هم نمی بینند سر زنش شون نکنیم.رای خودمون را به دیگران تحمیل نکنیم دیگران را روشن بکنیم ولی اگر روشن نمیشن سنگ روی شان نذاریم.آزادی دیگران را محترم بشماریم.به صرف یه انتخاب آدما را گروه گروه و دسته دسته نکنیم.ما باید چیزای زیادی یاد بگیریم.قبل از اینکه بمیریم و پرده ها از جلو چشمان مون عقب بره و انگشت حسرت به دهان بگزیم و بگوییم ؛یا لیتنی کنت ترابا(کاش از اول خاک بودم)

من از سال پنجاه و شش به سرنوشت مملکتم علاقه مند