نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

خلق سرشار

زندگینامه بالزاک را میخوندم.که در مدت ۳۰ سال تعداد نود کتاب نوشت.که همزمان با ویکتور هوگو می زیست.که از سراسر دنیا نامه های فدایت شوم از زنان دریافت میکرد.که مخارج زندگیش از در آمدش بیشتر بود.که خلق اش در نوسان بود گاهی سخت اجتماعی می شد و گاهی به گوشه ایی می خزید و تا مدتها پیدایش نمی کردند.که از چهارچوب های معمول زندگی گریزان بود
آخه از روان پزشکان شنیدم که ایشان نوسان خلقی شبیه بعضی دانشمندان ایرانی داشته است.تولستوی افسردگی های شدید تجربه می کرده و .....
در بین روان پزشکان بحث بالا گرفته بود که ما حق نداریم مفاخر کشور و جهان را با  ملاک ها و معیار های روان پزشکی مورد مداقه قرار دهیم.از طرفی بعضی روان پزشکان هم معتقد بودند نوسانات خلق به حالات طبیعی انسانی نزدیک است و نباید زیاد پاپیچ بیماران خلقی شویم که فلان کس بزرگ منشی دارد بذل و بخشش می کند(غیر عاقلانه بلکه عاشقانه)و اهل ریسک است .که اگر همه میخواستند عاقل باشند و محابا کنند در جهان تمدنی به جا نمی ماند .دست نوشته ایی به ما نمی رسید و......
گروهی از بیماران بستری در بخش های روان پزشکی بیماران خلقی هستند این گروه بیماران با مشخصاتی از قبیل بذل و بخشش های آن چنانی(منجر به ورشکستگی مالی و چک های بی محل)بزرگ منشی افکار بدبینانه(سو ء برداشت از گفته های دیگران و در نتیجه هذیان گزند و آسیب)رفتارهای بی محابای جنسی (تجارب متعدد خارج از حیطه قانون) خلق سرشار از شادی و نشاط،احساس اعتماد به نفس زیاد (ورم کرده / آماسیده ) ،پر حرفی،تولید فکر بالا کم خوابی کم خوری پر تحرکی مشخص می شوند.تعدادی از ملاک ها را باید به مدت ۶ ماه متوالی با شدت تمام داشته باشند تا بیمار تلقی شوند.شخصیت های هیپر اکتیو(پرتحرک و سرشار مستعد بیمار شدن اند)فرق بیمار  با فرد دارای شخصیت مختل در کار آیی شغلی درسی اجتماعی است.

مهاجرت

آیا آن کس که از مکانی هجرت می کند میتواند از رنج ها و درد ها هم ....

یالیتنی کنت ترابا

یه روز که به من گفته بودند تو مسبب همه اون مشکلات هستی که ما شمردیم گفتم.کاش...

انتخاب

امروز خانومی از آشنایان قدیم را دیدم.سوآلی پرسید که برایم جالب بود.به نظرم رسید اینجا از آن بنویسم.
گفت برای پسرم دختری را میخواهم بگیرم که هیچ مشکلی ندارد جز اینکه پدر و مادرش در حال جدا شدن از همدیگرند .نظر شما چیست/
گفتم من علم چندانی برای مشاوره ندارم شما بهتر است با یک روان شناس صحبت کنید ولی خودم بودم موافق این چنین ازدواجی برای پسرم نبودم.گفت خانوم گناه دختر چیه که پدر و مادرش در حال طلاق اند . چرا پسر من و آن دختر که همدیگر را دوست دارن می پسندند و به نظرشان می رسد مشکلی در آینده زندگیشان نخواهند داشت باید فدای استیصال پدر و مادر او در زندگی خانوادگی شان شوند؟
گفتم خانم عزیز سلام مرا به پسرتان برسانید و بفرمایید که او از زندگیش چه می خواهد؟آیا یکی از خواسته های او از زندگی تامین آرامش زندگی فرزندانش هست یا نیست.؟اگر او با دختری ازدواج کند که در سر تاسر زندگی کودکی تا بزرگسالی اش شاهد بگو مگو های والدینش بوده که هم اکنون به مرز جدایی رسیده از مرد چه تصویری در ذهن دارد؟
آیا این چنین دخترا اگر حق را به مادر بدهند مردان را موجوداتی ناسازگار نمی دانند؟اگر او فقط یک بار بخواهد به الگوی عملی خود در زندگی نظر کند و همانند او عمل کند پسر شما چه حالی خواهد داشت؟البته طلاق جرم نیست.ولی هستند کسانی  که از آن هیچ هراس به خود راه نمی دهند.هستند کسانی که آن را امری عادی می دانند و به قول دوستی(تا ازدواج هست باید پی طلاق را هم به تن مالید و (باید آماده وقوع طلاق هم بود)....)
گفت خانوم جان به قدری این دختر نازنین است که نمی دانید.
گفتم:والله من اگر جای پسر باشم فقط با یک احتمال که اگر او روزی با مادرش همانند سازی کرده باشد......هرگز او را به زنی نمی گیرم(اما واقعا ها خوبه من مرد نیستم.چه دردسر هایی دارد یک مرد و به چه نکاتی باید توجه کند .خب خسته که شد می زند زیر همه بکن نکن ها و تردید نشان دادن ها و.....دل را به دریا می زند)
خانومه گفت حالا شما میگین ما داریم اشتباه می کنیم این چنین ازدواجی را پیوند می دهیم
گفتم آدما از زندگی هاشون توقعات شون متفاوته. منکه نه مرد هستم و نه فرزندی دارم در موقعیت ازدواج  و نه......ولی
به نظر من خوبه شما هم با پسرتان صحبت کنید .احتمالات گوناگون وقوع حوادث را در یک زندگی مورد بحث قرار دهید و نهایتا پسر شما تصمیم بگیرد و شما به او اطمینان دهید که در زندگی هرگز تنهایش نخواهید گذاشت تا در توان تان باشد. و تا زنده هستید.ولی هستند پدر و مادر هایی که پس از ازدواج فرزندان شروع می کنند به دلی از عزا در آوردن و سر پیری معرکه گیری(ماه عسل مجدد و گردش به دور دنیا و سفر سیاحتی و زیارتی و هر چه فرزندش فریاد بزند کمک می گویند انتخاب خودت بود ما را چه لله گی شما ها؟هستند هم پدر و مادرانی که مشکل شان فقط بچه هاشونند با ازدواج اونا مشکلات عروس خانوم و آقا داماد شالن و یا نوه ها بر مشکلات شان افزون میشه.
من معتقدم نباید فرزندان مان زیاد نگران فردا ها باشند نباید هم مث بچه ها ننر بازی دربیاورند خیر الامور اوسطها.مسلما اونا تجربه ندارند و نیازمند استفاده از تجارب مان هستند.ای کاش یه دفتر چه از تجارب ابتدای ازدواج همه زوج ها تهیه می شد تا در اختیار جوان اعم از دختر وپسر قرار می گرفت تا احتمال وقوع حوادث را بداند.
البته دعای خیر پدر و مادر برای فرزند میتواند کمک او باشد ولیکن
امان از طناب پوسیده کسان که آدم باهاش تو چاه می ره.
بیایید برای این نوع مشکلات جوانان مان دعا کنیم.