نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

هیچ وقت شده عصبانی بشی؟.خشم چیز عجیبی نیس.هر محرومیت ایجاد ناکامی می کنه و خشمگین شدن را در پی داره.تو نیاز هایی داری دسته ای جسمانی دسته ای روانی.نیاز به خوراک و خواب ات هم بر آورده نشه دیگه نمیشه دم پرت اومد.ببینم مگه همیشه این دو نیاز بر آورده میشه؟خب نه .زیاد پیش میاد که حتی ابتدایی ترین نیاز هامون هم بر آورده نشن.نیاز سکسوآل چی؟اگر تهیه غذا سخت هم باشه به سختی بر آورده شدن نیاز سکسوآل نیس.ولی میگن شنیدم و بعضی وقتها هم دیدم برای بعضی ها که هیچ سخت نیست این چندین و چند تا نیاز بر آورده بشه.ولی خدا نکنه نا کامی به بر آورده نشدن نیاز های روانی هم برسه.به کسی سلام کنی از تو رو بر گرداند و بی اعتنا به تو بگذره.نه هم جنسای خودت را میگم.نه از اون سلام ها که طمع توشه نه (اون جوری که حق دارند .گرچه اگر کار جهان امید و آز است همه کس را به این هر دو نیاز است).
خب بیست و شش تا نیاز روانی شناخته شده است.حالا اگر بیشتر باشه من نمیدونم.از جمله نیاز های روانی می شود از محبوبیت داشتن و مقبولیت داشتن نام برد .ببینم هست کسی که قبولت نداشته باشه و کفرت در بیاد آخه چرا؟ خب چرا نداره عزیزم.سیستم ارزشی تون متفاوته.سن و سال تون با هم نمیخونه.هم جنس نیستین.اون از جنس دیگه ایه.شاید از ما بهترونه.به دل نگیر.به قول بچه امروزی ها بی خیال شو.آره پیش میاد.نشنیدی کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز؟هان؟نشنیدی؟
یه عده آدم واسه خود شون یه احترامات و ارزش هایی قائلند که تو نمی دونی.خبر نداری.آخه تو که آدمای اجتماعت را مث کف دستت نمی شناسی .تو حتی خودت را هم به درستی نمی شناسی؟اصلا میدونی چرا می رنجی چرا بدت میاد چرا خشم میگیری؟خب واسه اینکه نا خود آگاه تو از مطالبی تلمبار شده پر هست که روی رفتار های آگاهانه ات تاثیر می گذارد.
ببین عزیزم بعضی ها با هات دوست و رفیق میشن که بهت امید دارند.میتونند روی تو نفوذ کنند.حالا امروز نشد فردا فردا نشد پس فردا به هر حال دیر و زود داره سوخت و سوز نداره.میدونند دیر و یا زود دنبالشون میایی و با پای خودت هم میایی.سعی خودشون را می کنند و از اینکه چندین و چند مرتبه هم موفقیتی کسب کرده اند اعتماد به نفس شون بالا رفته.
خب این عده را که به کنار بگذاریم که انتخاب ات کرده اند و در تو نکته قابل تاملی یافته اند .عده ای دیگه هم هستن که یه جورایی دارن میزان نفوذ گذاری خود شون را می آزمایند .اینا هم میگن سنگ مفت گنجشک مفت.شد شد نشد هم نشد.ضرری نکردم.بازی با مزه ایه.بگذار ببینم چی میشه پس ازین گروه و دسته هم که تو را بازیچه امیال خود شون کردند خشمگین می شی.میمونه کسانی که خودت روشون حساب واکرده بودی.
چه بسیار مواقع که از ظن خود یار دیگران میشیم.خب آرزو بر جوانان عیب نیست.پیش خودمون آرزو هایی داریم کافیه یه کسی یه کم سهل الوصول نشون بده و غلط اندازی کنه یک دل نه صد دل عاشق راه و روش اش می شویم.همیشه هم که نمیشه هدف را نشانه رفت چه بسیار مواقع به اطراف هدف تیرمون می خوره .اینجا کسی جز خودمون مقصر نیست و خشم هم نباید اونقدر ها قدرتمند باشد که خودمون را نیست و نابود کنیم باید با اغماض و گذشت خاص بزرگ واران از خودمون و اشتباهی که مرتکب شده ایم در گذریم.سرزنش کردن خود تا اونجا خوب و مفیده که مانع تکرار مجدد اشتباه مون بشه .نه اینکه با بی رحمی تمام خودمون را شایسته یه مرگ فجیع بدونیم.هستند کسانی که میگن کاش یکی بود پوزه منو به خاک می مالید خودم که حریف خودم نیستم.زیادی سختگیرند بابا.آدمیزاد اشتباه کاره.اگر قرار بود همه مشقامون را بی غلط بنویسیم که برامون از توبه و امکان باز گشت کلامی سخن نمی گفتند.ما اشتباه کردیم همون جور که قبل از ما هم زمین شاهد اشتباهات دیگران بوده.اما.................
از دیگر نیاز های روانی نیاز به احترام/نیاز به محبت/نیاز به موفقیت و پیشرفت/نیاز به تعلق داشتن به جمع و گروه و دسته است.
اگر نبود نیاز مان به کسب احترام هرگز راهای دوست یابی را مطالعه نمی کردیم.اگر نبود نیاز به محبت هرگز اونجوری لباس نمی پوشیدیم و حرف نمی زدیم که هر کس برسد یه دست نوازش رو سر مان بکشد.و اگر نبود نیاز به پیشرفت هرگز سر هیچ کلاسی حاضر نمی شدیم و آموزش های رسمی و غیر رسمی را با دقت دنبال نمی کردیم. و اگر نبود نیاز به تعلق داشتن به دسته و گروهی لینک دوستان مون را تو وبلاگ مون نمی گذاشتیم.

ذلیخا

رفتار دختر هایی تو این دور و زمونه منو به یاد ذلیخا می اندازه که ........... داشتم کتاب شعری را ورق می زدم که سروده های یک دختر بیست و یکساله بود. تو هستی جان من ای یار دیرین فدای نام تو این جان شیرین خیالت مونس شبهای تارم بیا رحمی بکن بر حال زارم یا در قسمتی از شعر دیگرش نوشته بود بیا جانم کنون با تو بگویم هر آنچه دیده ام یا که شنیدم بدیدم گشته ای آرام جانم بلای عشق تو با جان خریدم بدیدم از قفس آزاد گشتم چو مرغی دلشده با تو پریدم بعد از بی ثمری عشق نوشته(سروده)به این مضمون چه شبهایی که با یادت سحر شد چه دورانی که با عشقت به سر شد چه داغی دیدم از جور و جفایت ز دوری تو داغم تازه تر شد چه گویم دیگرم جانی نمانده برای عشق تو جانم سپر شد و بعد حمله را آغاز کرده مرد ای موجود خودخواه و جسور/خون من در شیشه غم کرده ایی خنده ام را کرده ایی همرنگ شب/خاطراتم پر ز ماتم کرده ایی جام عشقم کرده ایی همچون شرنگ /شاخه احساس من بشکسته ایی با ردایی از تکبر های پوچ/تکیه بر احساس پاکم کرده ایی خانه قلبم شده از آن تو/زنده ام اما به خاکم کرده ایی یکی از دانشجویانم که این متن را خواند به من گفت که آدرس یه تست را یافته و میخواهد صد تا سوآل آن تست را به دخترای خوابگاه دانشجویان بدهد و جواب آن را در کنفرانس دانشجویی ارائه دهد .چرا که دخترا همواره در دوران دانشجویی خود با مواردی مواجه می شوند که دختر عاشق شده و قطعات ادبی پر سوز و گداز نوشته و توانایی سرودنش افزایش یافته است.وقتی صد تا سوآل را به من نشان داد و یه چند تایی را خواندم دیدم چه چیز های جالبی طرح شده؟ آیا شده خوابت خرابت شده باشه؟ آیا شده اشتهای خود را از دست داده باشی؟ آیا کسی هست که به او چیز هایی را گفته باشی که قبلا نمی توانستی به کسی دیگر بگویی؟ آیا به او هرگز دروغ گفته ایی؟ آیا به نظرت رسیده که چه رفتار خنده آوریست......

چه احساسی دارید تو این روز های داغ مرداد ماه؟از گوشه کنار کسانی را می بینید که فرزندشان امتحان کنکور داده.و نتایج آن...............
ببینم این روزا فرصت شده مسافرت برین تفریح کنید و خودتان را برای سال تحصیلی جدید آماده کنید؟
اخبار و گزارشات خبرنگاران(روز خبر نگار مبارک باد)برای شما دل و دماغی باقی گذاشته؟با روز بزرگداشت مقام مادر(تولد حضرت زهرا (س)چه می کنید؟شما هم در تردید هستید از مادر چگونه تشکر و قدر دانی کنید؟
من امروز در حالی مشغول نوشتن هستم که از شدت سر درد حال تهوع دارم.چرا استراحت نکردن در طول یک سفر میتونه منو به این شدت از پا درباره؟سفر هایی که من می رم نه تنها توش استراحت نیست بلکه سختی های بیشتر از خانه امن و امان را هم تحمل می کنم .برای خوشنودی فرزندان چه مشکلاتی را باید تحمل کنند مادران!

یک درس

ارتباطات عملی است که انسان ها را در ارتباط با یکدیگر قرار می دهد و عبارت است از منتقل ساختن یک شناخت،یک خبر،یک هیجان. ارتباطات وسایلی را به کار می گیرد و کانال هایی را مورد اسفاده قرار می دهد.فرد در هر ارتباط دارای انتظاراتی است که نشات گرفته از نیاز هایش نگرانی هایش و یا خواست هایش است و درین حالت دارای تنش نسبت به کنش های دیگران است.

نامه ای از دوستی با شخصیتی جالب

خانم اگر قرار باشد بخواهم شما را بر اساس پیام هایتان تعریف کنم از آن واهمه دارم که بقول خودتان خیلی زود "بدتان" بیاید!٠ تعریف و تحسین . بخصوص اگر جنبه تعارف و تظاهر و تملق داشته باشد کاری بیهوده و اقدامی نکوهیده هست٠ هرکس برابر آنچه که میگوید و می شنود. ارزیابی میشود. به عبارت روشن تر. افراد در چارچوب سن و سال. میزان تحصیلات و تجربیات و تحقیقاتی که دارند باید مورد توجه قرار گیرند٠ انتظار من و شما از یک "استاد" بخصوص اگر دانشگاهی باشد بخوبی مشخص هست وآن چه که از یک نوجوان زیر بیست سال می بینیم و می شنویم . نیز "جای" خود دارد٠ پیام هائی که شما تا امروز در ......داشته اید مبین نوعی نگاه به "تعصباتی" است که از یک"دانشگاهی" بعید است٠ باور ها اگر چه ارزشمند هستند اما قابل تکامل وتعاملند. ما باید این حقیقت را دریابیم که هر لحظه نیازمند آموختن و اندوختن هستیم و آنچه بآن "سخت چسبیده ایم" هرگز نمیتواند همه "اندوخته" ها. باشد٠ به گذشته ها تکیه کردن و چشم بروی امروز و فردا بستن . آدم را " کهنه" و از نظرفکری مندرس. نگاه میدارد٠ قصص و روایات و احادیث برای خیلی ها محترمند اما نتیجه و سود و کارآئی و بازدهی آنها نیز باید در نظر گرفته شود٠ این که ما دلمان به " فرمایش" و"فرموده"ای خوش باشد اما در عمل این فرموده ها و فرمایش ها. کمترین نقشی در برآورد نیاز هایمان نداشته باشد چه کمکی بما میکند؟ فکر نمی کنید فاصله حرف تا عمل از زمین تا آسمان است؟٠ بنظر من شما خانمی مومن و در عین حال بسیار "زود رنج" هستید اما بپذیرید که زود رنجی حاصل ایده هائی است که بازار فروشش را از دست داده است٠ ایمان. مایه سرافرازی است. اما تعصبات خشک و باور های بی پایه. باین سرافرازی لطمه وارد میکند٠