نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

شب های قدر

شبهای قدر مردم محله ما هم شرکت داشتند نشانه آنهم اینکه نیمه شب با صدای زن و بچه ها همه محله بیدار میشدند. 

در هر مراسمی مردم شرکت کنند نشان از تلق داشتن به جمع است ولیکن وقتی صبغه مذهبی هم داشته باشد همه از خداییم به سوی خدا برویم خیلی جالبه. 

فضایی جذاب ایجاد میشه وقتی شب هم همانند روز جمعیت در خیابان ها به سویی روان باشند یا در جایی مستقر باشند و... 

اما من 

من طبق سنوات قبل باز هم ترجیح دادم تو خونه تنها باشم و خود را از حضور در جمع محروم کنم و با خود زمزمه کنم. 

مادر همسرم الان که هفتاد و چهار ساله است و مرتب ملزم به استفاده از توالت و تجدید وضوست مجبور به همراهی با برنامه احیا تلویزیون است ولی من در حالی که هنوز هم قادر به حضور در جمع های روحانی هستم خودم را از فیض عظیمی محروم میکنم و این رویه من از وقتی فرزند دار شده ام هرگز ترک نشده است.آیا شود که منهم همانند دیگر مردمان همراه با همسر و فرزندان در چنین مراسمی شرکت کنیم و به همراه جمع کثیر با صدای بلند بگوییم امن یجیب ؟ 

دیشب اما از هر مسجد محله صدای دعای جوشن کبیر به گوش می رسید و من در همان حال مشغول تهیه سحری خوشمزه و باب میل پسر ها. 

خدا را در حین انجام آشپزی  مورد خطاب قرار میدام و از دوازده سالگی به بعد هر گاه خطایی را متوجه بودم به خاطر آورده عذر خواستم.به هر کس از دوستان اعم از زنده و یا...دعا کردم.هرکس در خاطرش بود بگوید بیادم آور و هرکس قبول نداشت بگوید و هرکس هم فرصتی نشد بگوید و هرکس مرا قابل ندانست از خاطر گذراندم و خودم را به همه دسته و اقشار منتسب کردم و آن وقت دعا برای جمع متلق به آن کردم تا چه در نظر آید و قبول افتد

نظرات 4 + ارسال نظر
نیلو یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 ق.ظ

ترجیح می دهم که با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم.


دکتر علی شریعتی




تلخک پیر سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:08 ب.ظ

باور بفرمائین با ((( امن یجیب ؟))) گفتن و شب با بیدار کردن مردم - بیداری کشیدن، دردی را دوا نمی کند - مگر این که کارمان بمرحله تحول و تعقل و تغییر برسد .
بنظرم برای صدق این (اشاره) هیچ سند و مدرک و دلیل و برهانی ، نمایانگر و روشن تر از همین اوضاع آشفته ای نیست که سالهاست زیر (لفاف) امن یجیب - شاهدیم...
مسلمان زاده ی ضد خرافه

ماریا چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ

بهشت عزیز سلام و التماس دعا...
امسال من بعد از ۹ سال به احیا رفتم...جای شما هم خالی...حالو هوایی دارد متفاوت از خانه...
شب سال شوهر خواهرم هم برگذار شد در نهایت سادگی...در منزلشان...عصر ختم انعام بود (زنانه)...شب شام دادند...مردها هم آمدند...

اکبر پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ب.ظ http://akbar13.com

سلام
منم ترجیح میدم تو تنهایی خودم خدا رو ببینم
شاید این گونه لذتش بیشتر است
اون از همه حتی از خودمون هم به خودمون نزدیکتر است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد