نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

آغاز تابستان با شنا

ساعت شش عصر قراره برم استخر سر پوشیده دانشگاه.نمی دونم چرا با وجودیکه بلیط دارم حوصله اش را ندارم.استخر آدمو وادار میکنه درست رفتار کنه بیکار ننشینه مبادا غرق بشه و حرکتی از خودش نشون بده به همین دلیل توصیه میشه ولی مدتها میشه دیگه دلم نمی خواد از لاک خودم بیرون بیام و با آدما بیامیزم اونم تو استخر که معلوم میشه بی ریخت شده ام و از فرم افتاده ام.ولیکن اجباریه باید برم باید از یه جا شروع کنم این بیرون اومدن از لاک تنهایی را .باید قبول کنم اجتماع برای حضور یافتن لازمه ولیکن وقتی ساعت ها وقت خودت را در مقابل اینترنت تلف کنی میلت به حضور بین آدما کم میشه اگر توانستم بر تنبلی خود غلبه کنم شرح حضور در آب های آبی را خواهم نوشت اولین بار که تصمیم گرفتم با آب آشنا شون یه دختر پنج ساله منو با آب آشنا کرد او در طی پانزده جلسه شنا کرال سینه و کرال پشت را هم به من آموخت شرمندگی ناشی از اینکه او عینهو قورباغه کوچولو رو آب میمونه و من در آب تاب شناور موندن ندارم مرا واداشت از او درس بگیرم و از اونجایی که معلمی کردنش بیست بود پانزده جلسه به عشق آموختن از او استخر رفتم ولی آیا شود باز هم بتوانم چنین معلم نازنینی پیدا کنم؟

قدری هم از حال و هوای دانشکده و دانشجو ها

جلسه امتحان بهداشت روانی((2)))است وارد کلاس شماره دوازده دانشکده میشم بیست و پنج نفر دانشجوی ترم پنج با فاصله از هم نشسته اند نه تاشون پسر و بقیه دختر هستند روی تخته کلاس نوشته شده:"گفتار نامه امتحان" 

و بعد توضیح داده: 

"دیدی تو طول ترم هی گفتم درس بخون &اینقدر شیطونی نکن اینقدر مهمونی نرو این قدر سر کلاسا غیبت نکن اینقدر چت نکن آخه...الان دیگه سر جلسه امتحانی یه کم فکر کن ...چقدر از وقتت خوب استفاده کردی؟ چقدر طول ترم به یاد همچین لحظه ای بودی؟ کم...می دونم ...ان شا الله ترم دیگه جبران می کنم " 

دانشجوها ساکتند صدا از کسی در نمیاد خیلی مایلم بدونم اینا چطوری میخوان پنجاه و هفت تا سوآل را در طی چهل و پنج دقیقه جواب بدن(چهار گزینه ای)بعضی هاشون سرشان به کار خودشون گرمه و غرق در فکرند که کدامیک از چهار گزینه؟ 

بعضی ها اما... 

جلسه را پر فشار احساس می کنم پاهایی را می بینم که تکان تکان میخوره ابروهایی را که هر از چند گاه بالا میره و نیم نگاهی به برگه کنار دستی...العیاذ بالله لجم از بعضی دخترا میگره که حتی این دفعه هم که امتحان سخته دست از بزک برنداشته اند و انگاری آمده اند مهمونی یا بهتر بگم عروسی ...اسم دوتا دانشجو را که...رو برگه ام می نویسم ممتحن نیستم نماینده گروه در جلسه امتحان ام ...ولی.... 

بعضی از دانشجو ها که بیقراری دارند سر لجم آورده اند که شش دانگ حواسم را به....مسئول درس میگه خب خبر نداشتند سوآلا ممکنه اینجوری طراحی بشه دانشجو ها به صرف اینکه چهر جوابیه...و آنگاه که حتی تنه سوآل هم براشون ....چه رسد به چهار تا گزینه و گزینه صحیح 

سعی می کنم بیاد بیاورم روزهایی را که امتحان داشته ام...باید قبول کنیم دانشجو ها دوران سختی را قبل از امتحاناشون...و الان گرمای تابستان و وضعیت تغذیه خوابگاه ها و .... 

خداوند ما آدما را با هم منصف کنه

روزای جدید سلام

نتخابات امسال بیست و دوم خرداد بود از مدتها ÷یش بعضی دانشجوها به جای درس خوندن فعالیت سیاسی می کردند امروز دانشجوها امتحان بهداشت روانی خواهند داد همه شون ساسی رفتار نمی کنند و درس میخونند تا آینده روشنی داشته باشند ولی بعضی شون هیچ کدام از امتحانا را خوب نمی دن و ما باید به فکر راه چاره ای برای اونا باشیم اگر این سران فعلی مملکت مث این دسته بودند اساسا از سران نشده بودند ولی بعضی شون امتحانات را با نمره بالاتر از قبل ÷اس می کنند علتش هم اینه که در هر حادثه هیجان افزا پانزده در صد آدما تازه انرژی پیدا میکنند و چند برابر دیگران فعال میشن پانزده در صد هم به کلی فلج میشن و دیگه هیچ کاری نمی تونند بکنند و هفتاد در صد هی کم و بیش هم یه کارایی میکنن و هم می لنگند .برای اونا که فعال تر شدند و در آینده از این نمد کلاهی خواهند ساخت آرزوی موفقیت بیشتر دارم برای اون دسته که فلج شدند متاسفم و برای اون هفتاد در درصد که...دلم می سوزه که روزمرگی ها...

روز ÷یروزی انتخابات

گرچه چهار سال ÷یش هم به محمود احمدی نژاد رای دادم ولی امسال ریاست جمهوری ایشان را با شور و شعف جشن میگیرم چون... 

چهار سال ÷یش هم نوشتم که بار دیگر آهنگر زاده ای به تاسی از رویگر زاده سیستان قصد اداره ایران را گرفته . 

او که در مدت چهارسال ریاست جمهوری خود آزار های بسیار از زخم زبان های مردم کوته فکر را تحمل کرد به سمبل مقاومت در ایران شهرت یافته و کسانی که در دور اول به او رای نداده بودند را هم با خود همراه کرد.بعضی جوانان با نشاط را می شناسم که برایش سر و دست می شکستند و من متعجب که مگر می شود... 

دانشجویانم روز های آخر حضور در دانشکده از من سوآل میکردند شما به چه کسی رای خواهید داد؟و وقتی می شنیدند که می گفتم موسوی چون دارای فرزند دختر است و چون همسرش ....مرا با شدت منع می کردند و من بر تلاش شان برای توجیه خود .... 

اما روز های سخت مردم س÷ری شد و از امروز و این لحظه میتوانند همدیگر را در آغوش گرفته و شادی شان را با هم تبادل کنند  

به همه ایرانیان مسلمان و معتقد به نظام انتخاب ریاست جمهور اصلح را تبریک میگویم

کانال عصبی مچ دست راست من بد موقع تنگ گردید و بر عصب دست فشار وارد میکند افکار بلندی به ذهنم می رسد بنویسم وضعیت ارتباطات اینترنتی هم که ....نمی دانم چرا نمی گذارند ما هم حرف بزنیم اگر قرار باشه یک عده چندین میلیون هر کدام یه کلمه بگه چه همهمه ای میشه همان گونه که شب ها تا ساعت دوازده خونه مادربزرگ پسرام همهمه است دیگه کسی اونجا به فکر خوردن میوه و شام نیست بحث سیاسی و اظهار نظر و اظهار وجود همه را سیر کرده گم گشته شون را جسته اند بعضی ها هم که هم قرآن هم نهج البلاغه بلددند و هم به اینترنت پر سرعت وصل میشن و از همه جا خبر دارند میدان را برای خود خالی دیده اند و همه را مجاب میکنند طفلکی خانومای خونه که جز اتو کشی و پخت و پز و شستشو کار دیگه ای از دستشون نمیاد