نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

آرزو داشتم به عنوان یک مسلمان معتقد و مقید شناخته شوم.همه چیز هایی را که در زندگی داشتم دوست داشتم به جز آنکه به صفتی مشهور باشم چهارده سالگی سن ادراک رنج ها بود کم کم داشتم متوجه می شدم بعضی چیز ها را دوست ندارم ولی نمی توانم چاره ای بیندیشم .آرزو میکردم ای کاش قدری مذهبی تر بودم تا به درگاه خدا متوسل میشدم و بر درد و رنجی که کم کم داشتم می شناختم غلبه کنم.احساس میکردم تنهایم و کسی درکم نمی کند.خلایی در وجود خود احساس می کردم.آیا میتوانستم با توسل به خداوند بر سختی ها شکیبا شوم؟و این آغازی بود برای ÷یدا کردن عقیده.امروز به همه سال های گذشته نظر می افکنم و بر زمان هایی که بر من گذشته...

نظرات 9 + ارسال نظر
صفری پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ب.ظ http://esafari.ir

ممنونم از تذکارها و تذکرهای جذاب شما
آموزه های خوبی در لابلای این جملات نهفت است.
شادکامی و موفقیت را برای شما آرزو می کنم

مهم نباید باشد! شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ق.ظ

مهم نیست جمعه 29 خرداد1388

ساعت: 22:31

ازدیدگاه شمامن ادم فلجی هستم چون چادری ام...

مگنولیا شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ق.ظ

خداحافظ برای همیشه. امیدوارم خدا همه رو به راه راست هدایت کنه.

ناآشنا شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:36 ق.ظ

اگر زمان واقعه کربلا بود، ما در کدام صف ایستاده بودیم؟ نه آنکه انان که با مولا جنگیدند چنان عقیده ای راسخ داشتند که با وضو برای شهادت اماده شده بودند؟
یا خدا! به کدامین گناه به بیراه می رویم؟!؟

ناصر اصغری شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 ب.ظ



اوضاع جمهوری اسلامی به شدت آشفته است. خامنه ای را جلو فرستادند که حرف آخر را بزند و آنهائی را هم که قرار بود تهدید شوند، تهدید کند. تا جائی که به چرت و پرتهایش در باره احمدی نژاد و موسوی و رفسنجانی و غیره بر می گردد، فقط از تشتت وضع خودشان حکایت دارد. اما تا آنجا که به تهدید کردن مردم معترض و برخواسته بر می گردد، انسان واقعا دلش برای خامنه ای می سوزد. وقایع و اعتراضات اخیر چنان وضع حکومت ایشان را زار کرده اند که دست به دامن امام زمانش شده و می گوید: "ای سید و مولای من! من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم و اندک آبرویی دارم که این را هم خود شما دادید که همه اینها را فدای انقلاب و نثار شما می کنم. سید ما و مولای ما، برای ما دعا کن که صاحب این انقلاب شمایی." اگر قرار بود که دست غیبی به کمک ایشان می آمد، به چنین وضعیتی دچارشان نمی کرد. فقط کسی که در حال موت است چنین به عجز و لابه می افتد. این اما بلائی بود که دور و زود بر سر خامنه ای و حکومتش می آمد. اکنون به نظر می رسد که آن زمان فرا رسیده است.

عکاس یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:17 ب.ظ http://akass9431.persianblog.ir/

سلام دوست گرامی
اومد جهت عرض ادب
خوشحال که از سکوت دراومدی
موفق باشید

تقی بای یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:17 ب.ظ

پیاده شو - با هم بریم ؟!

اکبر یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ب.ظ http://akbar13.com

سلام
تو جمع دوستان همیشه من به عنوان فردی سکولار مطرح بودم دلیلش رو نمیدونم شاید به خاطر اینکه همیشه صورتم رو می تراشم و یا در مراسمات رسمی کراوات می زنم یا اینکه تابحال نذاشتم کسی نماز خوندنم رو ببینه ولی همیشه به یه چیزی واقعا پایبند بودم و اونم صداقتم با خدا بود شاید در مواجهه با دیگران حقیقت رو کتمان میکردم ولی با خدا نه و هر گاهی که دلم میگیره با نشستن و دو آیه از قرآن خوندن و اعتراف پیش خدا و گله کردن بهش که ةمیشه هم آخرش به اشک ختم میشه خودم رو سبک کردم.
همیشه به گفته خود خدا معتقدم که به تعداد نفسهای هر کس راه برای رسیدن به خدا است اما متاسفانه ما آدما خدا رو گم نکردیم بلکه خودمون رو گم کردیم که نمیتونیم خدا رو پیدا کنیم. خدا از رگ گردن هم به خودمون نزدیک تر است ولی همیشه غافل هستیم.
من یه تجربه جالبی که هشت سال پیش داشتم این بود که یه مدتی همه چیز رو تعطیل کردم و رفتم دنبال مذاهب دیگر تا اینکه بالاخره فهمیدم تنها مذهبی که میشه بهش راحتتر و بهتر از همه به خدا رسید مذهب فاطمه و علی و فرزندانشان است.
اعتراف میکنم به خیلی از خرافات اعتقادی ندارم حتی نوع نماز خوندنم هم مثل بقیه نیست راحت تو قنوتش فارسی و ترکی حرف میزنم لزومی نمبینم از اوراد و کلمات عربی تکراری که همه بلد هستند رو بگم بلکه معتقدم خدا صدای اورجینال خودم رو بهتر و دلچسبتر از اون اوراد عربی می شنوه و قبول داره به خاطر اینکه اینها از جنس خود من هستند و کپی پیست نیست.
ببخشید این روزها همه درگیر مسائلی شدند که از این چیزها نوشتن کمی عجیب باشه ولی خب من اینطوری هستم نمیتونم زیاد موج سواری کنم. بیشتر ترجیح میدم قدم بزنم تا دنبال این و اون بدوم.
امیدوارم که همیشه آبی و سرفراز باشید.

رشید اسماعیلی دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ق.ظ

ایران را جنبشی ملی فرا گرفته است. ویژگی مهم این جنبش، فراگیر بودن آن است. جنبش سبز در واقع ائتلاف گسترده اکثریت قریب به اتفاق نیروهای سیاسی و اجتماعی علیه کودتای حکومتی 22 خرداد است. همه می دانند که استقرار دولت بر آمده از این کودتا منجر به حاکمیت تمام و کمال نسخه ایرانی طالبانیسم یعنی احمدی نژادیسم خواهد شد، هسته اصلی قدرت در ایران می خواهد با استیلای کامل بر منابع قدرت و ثروت و قلع و قمع نهایی آنچه از جامعۀ مدنی ایران باقی مانده است کشور را به حیات خلوت فاشیسم اسلامی تبدیل کند، اما چه کسانی از این کودتا سود خواهند جست؟ این کودتا در اصل به وسیلۀ حزب پادگانی طراحی شده و پس از تایید رهبری نظام اجرا گشته است. حزب پادگانی دیگر تاب تحمل هیچ رقیبی را ندارد، بدون شک اقدام حزب پادگانی و رهبری بر خلاف تمام ترتیبات قانون اساسی است، این نه تنها کودتایی علیه رای مردم، که کودتایی علیه قانون اساسی هم هست. قانون اساسی جمهوری اسلامی البته نقایص بسیار دارد اما در صورت پیروزی نهایی کودتا، جمهوری اسلامی به آن معنایی که در قانون اساسی آمده است و مورد نظر افرادی نظیر مرتضی مطهری، دکتر بهشتی و حتی آیت الله خمینی بود دیگر وجود نخواهد داشت،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد