نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نه که فکر کنی نمی دونم ها

سلام 

فکر کنم شما هم متوجه شده باشین که من کم پیدا شده ام 

خب آدم پرستار باشه معلم باشه همسر باشه مادر باشه تک فرزند دختر باشه مشاور باشه اهل همدلی هم باشه دیگه وقتی براش نمی مونه که بخواد به علایق شخصی اش هم برسه(دلیل تراشی).من نمی دونم چی باعث شده این روزا فرصت نکنم بیام اینجا ولی شاید نداشتن کامپیوتر ،کند شدن  سرعت اینترنت ،حضور همه روزه در بیمارستان ،داشتن مادر بیمار، همسر یک مرد پر کار  و همیشه مشغول بودن هم بی تاثیر نباشد.نمی خوام ناز کش هام دست بکار شوند وگرنه می نالیدم که بعضی درد های بدنی هم موثر است.آیا میشه انسان بر همه اینا بتونه غلبه کنه ؟و از ستونی به ستون دیگه فرجی داشته باشه؟بعضی آدما که کوله پشتی شون پر از ثوابه به جای اینا را نوشتن و گزارش دادن از من هم بیشتر گرفتاری دارند ولی من در هفته گذشته دلتنگی بزرگی را تحمل کردم و خدا به خیر گذراند که آرزوی مرگ نکردم.دوستان زیبای این فضا منو تنها نذاشتن و گاه و بیگاه با کامنت های قشنگی نوازشم کردند و الحق و الانصاف توانستم صداقت را در آن تشخیص دهم و آرام شوم.مهربونی هایی که میکنید نتیجه و ثمره نیکویی داره چون من به عنوان یه رابط همه اش را تحویل نیازمندان اعم از بیمار، دانشجو ،پیر ،جوان دارای جراحت عاطفی داده ام

قبلا که چنین امکانی نبود سرعت جریان یافتن مهربونی هم کند بود

نظرات 5 + ارسال نظر
اکبر جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ب.ظ http://akbar13.com

سلام
دیر اومدن منو ببخشائید . با چند روز تاخیر روز پرستار رو به شما تبریک میگم.
متاسفانه این چند وقته در سفر بودم و تازه در تهران ساکن شدم و وقت نکردم به دوستان سر بزنم.
در مورد اصفهان هم شاید چند وقته دیگه به یک بهانه خوب سری به آنجا بزنم فعلا معلوم نیست کی، ولی حتما یه سری خواهم زد.
فعلا

دوست از جنس ( دیرین !) جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:04 ب.ظ

سلام

تمام آنچه که به عنوان وظیفه - شمردی و هر کدام را دلیلی بر عدم حضورت در اینترنت دانستی ،خواندم! - اما اصل قضیه را ( که باید سهمی هم برای دوستان مچاری در نظر می گرفتی) از قلم انداختی و فراموش کردی!...

اتفاقا سهم ما بخلاف آنها که شمردی - خیلی هم کم و نا چیز است !.

تو سلامت باشی و این را دوستانت با خبر باشند - هیچ اعتراضی ندارند تا تمام بیست و چهار ساعت روز وشبت را در کنار همسر و فرزند - و دیگر(امور) مربوط به خودت باشی!...

بیمار کلاس بیماران بزرگسال!! یکشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:52 ب.ظ

رضوان بانو

ابراز لطف تو این بار نیز سرشار از محبت بود

نوشته بودی : { از این نوع عکس ها بیشتر ترش را کجا میتوان یافت؟برای بحث های من و بیمارانم مفیده}.

میخواستم یاد آوری کنم که صحنه های نا زیبائی که مرتب در اطراف مان ( بطور روزمره و زنده ) می بینی ، بسیار غمناک تر از عکسی هست که برای طرح و گفتگوی آن با بیمارانت - دنبال شان هستی.

میدانم که میدانی ....

البته چنانچه دوباره نظیر و در ردیف (آن) ، عکسی دیدم - حتما آنرا برایت کنار میگذارم!.

آشنا دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:10 ق.ظ

یک روز صبح زود مثل هر روز / وقتی پاشدی از سر نماز نیمروز / قرار بگذار کاری کنی کارستون / فکرتو باز کنی،کار درست را رو کنی / بیخیال این سایبر و فضاش شی/ خط بگشی دور هر چی وبچی / نفس راحت بکشی آزاد شی / مسنجرتو پاک کنی خلاص شی / بیخیال کسانی شی که اینجان/ اهمیت بدی به اونائی که اونجان/ ..../ اما ما همیشه دوستیم / با اینکه از هم چه دوریم

مریم گلیییی دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:07 ق.ظ

دوستت دارم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد