نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

امروز سومین مطلب را راجع به کاندیدای ریاست جمهوری میر حسین موسوی خوندم.اصولا من تا روز انتخابات با کاندیدا ها کاری ندارم دقیقه نود تازه فکر میکنم چه بد شد دیر شد مطالعه نکردم و حالا به کی رای باید بدم و ازین حرفا.ولیکن گویا میر حسین موسوی از قوت مند ترین کاندیدا هاست که هر جا می رسیم مخالف و موافق درباره مواضعش و تحرکاتش مطلب مینویسند شاید بعضی ها احساس خطر کرده اند که میگن ببنید جناب چه فرمایشاتی داشته اند بعضی هم که موافقند و میگن فداش بشیم ببینید چقدر زیبا گل و گهر از دهان باریدن کرده اند.خلاصه اینجور که پیداست امسال دیگه من برای انتخابم دچار مشکل نخواهم شد و واضح و راحت میتونم بین دوغ و دوشاب کاندیدای مورد و علاقه ام را پیدا کنم. 

اما آنچه مرا واداشت این سطور را بنگارم همانا اعتماد به نفس کاندیدا ها بود گفتم با خودم من پنجاه سال دارم و هر گز مواضع خود را تشریح نکرده ام تا مدیری عضو شورای شهری نماینده مجلسی چیزی انتخاب شود حتی برای ازدواجم هم ننشستم تعین موضع کنم.چرا باید ما به کسانی رای دهیم که خودشان برای خودشان ارزش  و احترام قائلند؟مگر خود ماها آدم نیستیم ؟موضع نداریم مواضع سیاسی مواضع اقتصادی مگر تحرکات ما کمتر ارزش دارد؟ 

با خودم گفتم بهترین کار اینه که به خوانندگان وبلاگم پیشنهاد کنم :؛فرض کنند قراره به ریاست جمهوری ایران انتخاب شوند تا دیر نشده مواضع سیاسی اقتصادی فرهنگی نمی دونم چی چی شون را اعلام کنند انتخاب هم که نشوند مهم نیست لا اقل از این یه دونه حق که تا حالا کسی به رسمیت نشناخته استفاده کنند؛ 

و اما من و مواضع ساسی ام 

من و مواضع اقتصادی ام 

من و مواضع فرهنگی ام 

ما چقدر این حرفا را شوخی میگیریم 

و کاندیدا ها چه جدی برخورد میکنند 

تو این ریاست جمهوری شدن چه خبرهاست که ما نا آشنا ها به حق.ق شروندی بی خبریم و هرگز دنبالش را نگرفته ایم 

به قول یه دوستان حق گرفتنی است 

جالبه ما نه تنها دنبال گرفتن حق مون نیستیم که نمی شناسیمش 

ما نمی دونیم چه حقوقی داریم 

چون تا اومدیم بگیم من نیز حق دارم که 

گفتند ساکت خاموش چنین حقی نداریم و ما باور کردیم  

حتما درست میگن 

یه زن 

یه بچه یه شهروند  

یه مسافر اتوبوس 

یه مراجع به دادگاه خانواده (نه هر اداره ای)یه همسایه 

یه دانش آموز  

یه دانشجو 

با حقش آشنا نیست 

تا هم ادعا میکنه حقم را میخوام 

میگن 

نه درست متوجه نشده ای 

این حق تو نبوده 

برو درست بفهم حق تو چیست 

یه خانومه را می شناسم سر و گوش آب میده ببینه کی از کجا پول و پله به جیب زده 

میگه اگر حق منو ندیدن تو بوق و کرنا میکنم 

مفتضح تون میکنم 

مگر اینکه حق مرا هم بدین 

اون وقت ما ها بعضی هامون..... 

به نظر من ما باید ببینیم چگونه میشه در چنین فضایی که برای بعضی ها حق قائلند و بعضی ها را....میدونند 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم گلیییی شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ق.ظ

ممنون از نظری که در مورد مطلبم دادین...
فقط میگم میرحسین موسوی...
دوستت دارم مامان گلم...

زیبا خانوم شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:40 ب.ظ

سلام مهربون بهشتم.
من یه رمز جدید برای وبلاگم گذاشتم
باهات در تماس خواهم بود . مرسی که به من سر میزنی و با من حرف میزنی . مرسی که درکم میکنی و برام دعاهای خوب میکنی.
خیلی دوست دارم و دوستی با تو برام واقعن ارزشمنده.
امیدوارم تا همیشه برای هم دوستای خوبی بمونیم.
ببخشید که من خیلی برات چیزی نمینویسم ولی بدون که همیشه به وبلاگت سر میزنم و حتی چند بار نوشته هات رو میخونم.
رمز جدید: roozane

moji شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:59 ق.ظ http://www.activeir.mihanblog.com

سلاام خوبی اگه خواستی تبادل لینک کنیم برای منو بزار بهترین عکس های منظره و بدن سازی و غیره اگه گذاشتی خبرم کن تامنم برای تو رو بزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد