نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

مصاحبه تحت فشار

دانشجوی جوانی که وبلاگ منو میخونه می پرسه 

خانوم چطور توانستید کنار همسرتان بیست و شش سال بمانید و زندگی تان از هم نپاشه؟ 

بعد هم گفت البته این یک تحقیق غیر رسمی است از کسانی که بیش از بیست و پنج سال با هم زندگی کرده اند. 

گفتم به تعداد سال هایی که در کنار هم زندگی کرده ایم نگاه نکن به میزان رضامندی بنگر .

سوآل کرد آیا از زندگی خود راضی هم بوده اید؟ 

گفتم :سوآل کن به چه میزان رضایت دارید؟یا داشته اید؟ 

پرسید: اصولا همسر آدم باید خوش خلق و خوش سر و زبون باشه که زندگی دوام بیاره؟ 

گفتم :هر دو طرف باید بتوانند دوام بیاورند .حالا از هر چیز مفید به برقراری و حفظ رابطه که هست هم مجهز باشند.

سوآل کرد :ایشان برای شما احترام قائل بودند؟(یا نسبت به شما محبت داشتند؟). 

جواب دادم : نیازروح و روان  انسان به محبت همانند نیاز تن انسان به اکسیژن است . 

بی محبت مگر می شود دوام آورد؟حالا هر دو نیاز به محبت دارند ولی طریقه ارضا نیاز ها در طرفین کاملا مشابه ممکن است نباشد. 

 نیاز به احترام نیز از نیاز های روانی انسان هاست.هر انسان نیازمند محبت بی قید و شرط و تایید و احترام است .اگر همسر ها به یکدیگر مهر نورزند و همدیگر را تایید نکنند در این دوزخ سرد چگونه میشود احساس گرما کرد؟ 

سوآل کرد :شما با هم صحبت میکردید کارتان به اختلاف کشیده نمی شد؟ 

(همیشه موافق هم حرف میزدید؟) 

گفتم :اختلاف بین زن و شوهر ها،در حالی  که سالهای تاثیر گذار کودکی و نوجوانی و جوانی شان در محیط هایی متفاوت از هر لحاظ رقم خورده  امری طبیعی است . ولیکن به هنگام صحبت باید رعایت قوانینی را کرد که مهارت گوش دادن نام دارد .که نمی تونم بگم این به معنای آن بود که من و او با این قوانین به خوبی آشنا بوده ایم( بخشی از مشکلات شناخت نداشتن(آشنا نبودن با مهارت هاست)و بخشی لجاجت و ب غلط خود پا فشاری کردن چون نظر شخصی منست و اگر کوتاه بیایم به معنی سواری دادن به طرف است و اعتقاد به جنبه نداشتن طرف خود).من او مبرای از عیوب نبوده و نیستیم ولیکن هر دو معتقد بوده ایم باید با علم ارتباط آشنایی داشته باشیم و خود را ملزم به رعایت آنچه تاکید شده بنماییم. حالا تا چه حد موفق بوده ایم بماند. 

سوآل کرد : آیا شما با هم شوخی هم میکردید؟یا همیشه در خانه شما فضایی جدی حاکم بوده؟ 

جواب میدهم: درسته که ما آدمایی جدی در جامعه داریم (مثل پلیس های وظیفه شناس، معلم ها، مربی ها و مدیران .)ولی اگر گاهی اوقات به شوخی برگزار نکنیم که فضا خشک و عبوس میشود .انعطاف به خرج دادن ،تو شوخی انداختن و   سر به سر گذاشتن وظیفه یکی از طرفین نیست . هر دو گاهی لازم است تغییراتی در رفتار هاشون بدهند. 

سوآل میکند:  خانم همسر  شما خشمگین نمی شدند؟طفره نمی رفتند؟عکس العمل شما چی بود؟هیچوقت باهاشون قهر نمی کردید؟وقتی دعوای تان میشد کی اول کوتاه می آمد ؟ اگر شما کوتاه می آمدید پشیمان تان نمی کرد؟خودتان میتوانستید کوتاه بیایید؟ایشان کوتاه می آمد شما سریعا می بخشیدید؟ 

بهش میگم : پس اینا دغدغه های ذهنی هر جوان است که از ازدواج وحشت دارد؟هان؟ 

بهش میگم « محبتی که انسان به همسرش دارد باعث میشود نتواند رنج او را تحمل کند .پس سعی میکند اولا برای او همسری باشد که مقبول او باشد. دوم اینکه وقتی بینشان شکر آب شد دنبال راه حل باشد .نه اینکه تازه اگر او رجوع کرد از آشتی سر باز زند .ولی خب هیچ آدمی نباید خودش را مسخره کند. تا میتوانیم باید مراقبت کنیم شکر آب نشود و وقتی بحث مان شد تمام پل های پشت سر را خراب نکنیم. کلمات نیشدار و طعنه های تلخ نزنیم و به قلب لطیف طرف مقابل که با نیش زبان جراحت بر میدارد توجه کنیم. ولیکن گل بی خار کجاست؟همه ما کم و بیش مواقعی میل داریم حرفی بزنیم تا خودمان را از نظر عاطفی تخلیه کنیم و نیشی هم در جگر طرف مقابل که حالا دشمن تصورش کرده ایم فرو ببریم.من و او هم مبرای ازین رفتار ها نبوده ایم ولی هردو قبول داریم انسان ظریف و لطیف و شکننده است و خیلی زود جراحت بر میدارد و ممکن است مرغ دلش از بام ما بپرد و دیگر به سختی برگردد و بر این بام بنشیند.

نظرات 9 + ارسال نظر
نیلوفر دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ http://everything2.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالب و خواندنیی داری عزیز.
به نظر من مردها موجودات عجیب و ناشناخته ای هستند. خدا به همه زنها صبر بده تا بتونند تحملشون کنند.
به وبلاگ من هم سر بزن. خوشحال می شم.

تلخک! دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:02 ب.ظ

همه اینها که (اشاره) کردی ، بخش هائی از (رفتار) مقبول انسانهاست...
انسان هائی که ارزش ها را می شناسند و به معنا و مفهوم (شخصیت)و حقوق دیگران ، پی برده و باور دارند.
در فرهنگ متاسفانه سراپا تظاهر و دو گانه مسلمانی ما، و در شرایطی که این (مسلمانی) علنا و رسما ، حقوق انسان ها را مساوی نمیداند و میان زن و مرد به شدت و در حد وحشتناکی اختلاف و فاصله قائل است، طبیعی است که بسیاری از (مردان!) ، احساس برتری خودشان را نسبت به زن، دلیل بر ارحجیت - اربابی- و حتی سروری خود بدانند و در زندگی مشترک آن کنند که (صد رحمت به آنکه اسیر است و زندانی!).....
پس طول سالهای باهم بودن میتواند از منظر (ناچاران) دلیل بر نداشتن چاره باشد... و چه عالیست که این اشتراک و این با هم زیستن، بر پایه احترام به شخصیت و شعور و قابلیت های انسانی باشد....

بنظرم آنچه را اشاره کرده ای - در بازار آشفته ای که میان زن و مرد امروز ایرانی داریم- (داروی تسکین بخشی) باشد.
موفق باشی.

تلخک! دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:53 ب.ظ

* پاسخ به آخرین پیامی که در دوستان دیرین خواندم


بی بی خانم

اثر زیبا و دل نشین ، بار سرخوردگی و ملال را سبک میکند..... این نوع اشعار را وقتی دو سه بار با دقت مرور کنیم - احساس بهتری خواهیم داشت. البته اگر اهل (دلی) باشیم که حقه های روزگار آنرا آلوده نکرده باشد!.

درباره (خانه تکانی) ایام عید نوروز نیز ، می بینم که بچه ها در تکاپوی خرید و تدارک تهیه و چیدن و تزئین سفره هفت سین هستند.

کار من در این ایام - همان است که همواره به آن خو گرفته ام و معمولا اوقات فراغتم را صرف آن میکنم.
خواندن و نوشتن و ساعاتی را به تهیه مطلب مورد علاقه پرداختن.....

من نیز در سالهائی که سن و سال و حال و حوصله ایجاب میکرد دراین ایام عزم سفر میکردم و چه در میهن (زمان حضور) و چه در سرزمین دیگران (حال حاضر) گشتن و دیدن بود - دیدنی هائی که اگر (ما) نیز در عرف و اخلاق مان بآنها توجه و عمل میکردیم- از جماعت اهل (فریب ) و( سرخوردگی) خلاص میشدیم و حداقل امکان خدمتگزاری بمردم ( به معنای اخص آن ) و برخورداری از یک زندگی بدون دغدغه را داشتیم.
در باره (تعطیلات) نوروزی نیز - این ایام در مقایسه با تعطیلات بمناسبت مرگ و چهله و نه (تولد) و (حضور) (این و آن) و از زیر کار در رفتن های روزهای قبل و یا بعد از(هر سالروز مرگ و....) بمراتب کمتربوده و حداقل در جهت مناسبی برای تجدید دیدار و دوستی ها و از حال یک دیگر با خبر شدن و خوشحال کردن بزرگتر های فامیل و در آخر تجلیل و بزرگداشت از یک جشن و عید ملی و میهنی ماست.

و اما درباره( اسمش را بگذارند مسلمانی!)......

به نظر من ادعای (مسلمانی) اگر میتوانست منشا’ اعمال و رفتار زندگی ساز و نه (برانداز) باشد- روزگار ایرانی در این سالهای (مسلمانی) این قدر دچار سقوط وحشتناک نمیشد. با حرف که نمیشود (کسی) یا (چیزی) بود.
سال نو برشما و بر خانواده تان مبارک باشد.

گلی سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:08 ق.ظ http://www.manoaghamoon.blogfa

سلام
سال نو مبارک و امیدوارم که سال جدید پر از سلامتی و بهروزی براتون باشه

زخانوم سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:04 ق.ظ

بهشت جونم با تموم این حرفایی که گفتی اگه احساس میکردی مردی که داری در برابرش نیم من میشی و همه اون راه حل هایی که گفتی یه آدم سطحیه که ارزشهاش خیلی بی پایه ن آدمیه که بزرگ نشده و رو به بزرگ شدنهم نیست و از یه طرف مانع رشد توهم میشه هم الان و هم در اینده چون "مرد" خونه س و اصن متوجه ذهن کوچیک خودش نیست و هنوز تو درک دوره چاله میدونی از مرد میگرده و جنبه ی مرد متجدد بودنش اینه که زنش باید درس بخونه که مار کنه که پول دربیاره که چون این یعنی زندگی امروزی! و کسی باشه که فردا باید بجه هات رو به دستای ناتوانش بسپاری و به بچه هات یاد بدی باباتون بهترین مرد دنیاس چطوری میتونستی امیدوار باشی که بتونی بیست سال زندگی کنی و بعد بیست سال برگردی و به این سوالا جواب بدی.

تلخی سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ب.ظ

داستان ( سوزن) است و ( جولدوز)!

بهشت سه شنبه 27 اسفند1387
تازه امروز چهارشنبه سوریه شما پیشاپیش مراسم گرفتین؟حالا هم با عجله تبریکات را ارسال میکنید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این لحن (دوستانه) است؟
مرسی!

عاصی سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:35 ب.ظ http://www.hamsooz.blogfa.com

سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
این است هفت سین آریایی
نوروز مبارک

گیل بانو چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:43 ق.ظ http://banooye-gilak.blogfa.com

سال خوبی برات آرزو می کنم. پیشاپیش سال نو مبارک

yasetti جمعه 30 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ http://yasetti.wordpress.com/

سلام بزرگوار:
براتون بهترین هارا ازخداوند بزرگ می خواهم.تندرست بمانید تاآخـــــــر.
عیدتان مبروک.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد