نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

خوش به حالت کبوتر هرجا بخوای پر می کشی

تو هوای پاک دل نفس تو بهتر می کشی

تا به حال شده کسی به شما بگه خوش به حالت؟

خوش به حالت که جوونی.خوش به حالت که پولداری

خوش به حالت که سالمی

خوش به حالت که پشتیبان داری

خوش به حالت که شهره شهری

خوش به حالت که توانایی انجام....را داری

خوش به حالت که متاهلی، کارمندی .شغل داری. خونه داری. امنیت خاطر داری. اعتماد به نفس داری. عزت و احترام داری

چه می دونم

هر چیز خوب و به ظاهر مقبول

برای من پیش اومده که بشنوم

تو دلم میگم

ظاهرم مردم را کشته باطنم خودم را

واقعا این از ناسپاسی ماست؟یا واقعا

وقتی کسی به ما میگه خوش به حالت ممکنه از ش بدمون بیاد که به ظاهر نگاه میکنه و قضاوت میکنه

ولی مگر نه اینکه خیلی تظاهر کردن های ما برای رسیدن بدین جاست؟

امروز با دانشجویان مهمان بخش بیماران روانی بستری در بخش حاد و تحت حاد بودیم.از من خواسته شده بود دانشجویان جوان دختر را نبرم اون بخش چون هرآن احتمال این می رفت رفتار نسنجیده اجتماعی از بیماران مرد بستری در آنجا  سر بزنه و دختر دانشجو دچار ...شوند

ولی از بس راجع به وضوح علایم بیماری در بخش مردان شنیده بودند اصرار داشتند بروند آن بخش به خصوص که آنان برای یادگرفتن و تمرین در بیمارستان حضور یافته بودند.

به خواسته دانشجویان دختر تن در دادم و به اتفاق شان رفتیم بخش .....

آقای هادی پور مسئول بخش یاد آوری کردند که ورود دختران جوان به بخش خلاف مصوبات شورای سیاست گذاری بیمارستان است و چنانچه مشکلی پیش آید قبول مسئولیت نمی کند.ولی وقتی با  اصرار خود دانشجویان مواجه شد ایشان نیز موافقت کرد در سالن غذا خوری بیماران پشت میز بنشینند تا یکی از بیماران تقریبا رو فرم در جلسه شرکت داده شود.

آقایی از اهالی ... که مبتلا به بیماری شیدایی بود در جلسه حضور یافت مردی پنجاه و پنج ساله با خلق بالا که مرتب ضرب المثل و شعر چاشنی صحبت هاش میکرد.جلسه،جلسه ادبی شده بود و دانشجویان ملزم شده بودند هر آنچه از دهان بیمار خارج می شود را بنویسند.شرح حال مختصری گرفته شده علایم و نشانه های این تشخیص بیماری مورد نقد و بر رسی قرار گرفت و بیمار اتاق مصاحبه را ترک کرد پس از آن دو تن دیگر از بیماران داوطلبانه در جلسه شرکت کردند و برای دانشجویان از راز های بیماری شیدایی در مردان پرده برداشتند.پس از نوشیدن چای دانشجویان بخش را به مقصد اتاق مدیر مدد کاری ترک کردند در آنجا پس از ملاقات با خانم ... و استماع سخنان ایشان راجع به مشکلات بیماران روانی بستری در بخش ها و معضل اقتصاد خانواده شان دانشجویان به اظهار نظر پرداختند.

روز به ظاهر معمولی و در واقع خسته کننده ایی بود.روز آخر حضور دانشجویان در بخش بود.

دانشجویان در مدت نه روز آموخته بودند دارو های بیماران چیست چگونه باید تجویز شود  چه عوارض دارویی را متحمل می شوند.خواب بیماران چه اختلالی دارد اشتهایشان چگونه است راه خاتمه دادن به مشکلات شان در این دو زمینه چیست.کار درمانی چیست چگونه اجرا می شود گروه در مانی ،موسیقی درمانی ،شوک درمانی چگونه انجام می شود.و چگونه می شود بیماران را مورد مصاحبه قرار داد.

از روز اول مطمئن شان ساخته بودم که دانشجویان موفقی خواهند بود و در آخرین روز خودشان اذعان داشتند خیلی خوب آموخته اند و در آینده قادر به حضور فعالانه و موثر در بخش خواهند بود.روز های سخت آغازین سال تحصیلی امروز به انتهای خود رسید ماهی به دمش رسید

گرچه امروز خسته هستم و بی رمق ولی روحم شاد است و سرشار.

حق دارید اگر بگویید خوش به حالت که...

خودمم هم همین جور فکر می کنم

ه


نظرات 3 + ارسال نظر
عشقmatt دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:58 ب.ظ http://www.matt.blogsky.com/

از سال82 مطلب نوشتین ؟ایول.

رضا سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:14 ق.ظ

خوش به حالت کبوتر هرجا بخوای جیش می کنی! (-:

(حدود سیزده ساله از روزی که دوست تپل من این شعر رو خوند می گذره!)

مریم گلیییی سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ب.ظ http://zendegiyeman1361.blogfa.com

وقت اذان شد و دلم هوای شما رو کرد. دعا دعا دعا فراموشم نکن مامان خوبم..
دوستت دارم مامان مهربونم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد