نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

ابراز دلگیری به عنوان هدیه روز معلم

 

بعضی ها دوستم دارند و این برام عجیب نیست بعضی ها دوستم ندارند و این باعث تعجبم میشه باعث رنجشم میشه و این حتما نشانه عدم تعادل فکری ام هست.آخه ما را به عشق و دوستی دیگران چه نیاز؟مگه اونا که دوستم دارند طبق آورده اند و حلوا حلوایم کرده اند؟مرا چه باک؟مرا که نه انسان ها را چه باک؟که کسی دوستشان بدارد؟و یا دشمن شان؟ببینم نیاز به امنیت کی اقناع میشه؟با داشتن چند تا دوست؟دنیای مجازی دوست و رفیق داشته باشی به چه کارت میاد؟اونا که فقط در قالب نوشتار کلماتی را بکار میگیرند که تضمینی ندارد.رفتار های غیر کلامی آدمای اطرافت را ببینی میتونی پی ببری چقدر دوستت دارند و یا چقدر دشمنت میدارند تو را چه حاجت به حضور در دنیای وب؟اینجا بهر چه آمده ایی؟اگه قراره کسی با واژه هایی بتونه زیر و زبرت کنه مگه آزار داری اینجا میایی؟
کلاهتو قاضی کن
از خودت سوآآل کن
من بهر چه اینجایم؟

قهر کردن و آشتی کردن تو دنیای وب هم ساری و جاریه.این دنیا هم نتوانسته مبرای از کدورت باشه.

میگه :با تمام وجود خودم را سرزنش میکنم..... سرزنش می کنم که باب گفتگوی مجازی را با فردی گشودم که متاسفانه .( باز هم متاسفانه ) ، نتوانسته است نشان بدهد که از تعادل فکری کافی برخور دار است۰
چقدر دردناک است که آدمی خودش را دانشگاهی معرفی کند و بعد این چنین خفیف وسطحی و عوامانه به روابط فکری و رفتاری دیگران
بهش میگم :کم پیدا!دلتنگتم شکر آب شده و من روحم بی خبره؟می بینم ای دل غافل چه شکر آبی هم.

امروز را به من تبریک گفتند دو تن از همکاران و چند تن از دانشجویان و رضا و میترا و مریم گلی از وبلاگیست ها

ممنون دوستان

من نیز به مجید و میترا و معلم مخصوص خودم در دنیای وب تبریک میگم

سریال تورنگ خانم بدان دلیل برای خانواده ما جالب بود که این دختر از زلزله رودبار باز مانده بود.میشد که مادرم برای مشکلاتش به گریه بیفتد و وقتی دلش برای فرزندش پر میزد......

امروز رفته بودیم بر مزار پدر جناب همسر.

نجف آبادی ها مزار عزیزان شان را با گل سرخ،پیچ امین الدوله و آبشار طلایی و درخت سر و بید تبدیل به بهشت کرده اند فقط جای تاسف است که شهرداری نجف آباد زحمت تمیز کردن آنجا را به خود نمی دهد و جعبه های شیرینی و شیشه های نوشابه بعد از هر روز پنجشنبه تا مدت ها صحنه هایی می سازد که....

امروز ساعتی در کنار مزار پدر شوهر قرآن خواندم تفکر کردم و .....

روان شناسی ابراز وجود

تو جلسه ابراز وجود   همه ملزم به پاسخ شدند . بعد از شنیدن صحبت های روان شناس مرکز

 موضوع بحث :وقتی نه می گویم احساس گناه می کنم

 

نه بگو و اینهمه دردسر تحمل نکن

تو چگونه ابراز نظر می کنی؟

با تن ملایم صدا(منو تون)؟یا با صراحت کلام؟یا یه جوری که نه سیخ بسوزه نه کباب؟یا یکی می زنی به میخ یکی می زنی به نعل؟برام بگو تو چگونه از مکنونات دلت پرده بر میداری؟

محیط زندگیت بر تو فشار وارد می آورد مقاومت تو به چه شکل است؟خودت را دست تقدیر می سپاری تا هر چه خواست بر سرت بیاورد یا عکس العملی نشان می دهی؟ سکوت در مقابل زور گو او را جسور می کنی باریک شدن و فرار از آن کناره ها چاره کار نیست چه لزومی دارد همه آن کسان که در اطراف مایند از ما راضی باشند می خواهم ببینم برای کسب رضایت دیگران چقدر باید بها داد؟پا پس کشیدن راضی شان می کند؟ترسیدن ما خود همه از بیم بلا بود اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم؟

آیا تو هم از اون آدمایی که فکر می کنند

 که آدم خوب،آدمی است که دیگران از دستش ناراحت نشوند.؟

تا کی تحمل؟

تا به چه حد مغبون شدن؟

 محمود :راستی؟پس با این وجود من باید آدم بدی باشم از نظر دیگران!زیرا به راحتی آنچه را که در دل دارم و فکر می کنم که درست است را بیان می کنم و متاسفانه چندان دقتی هم در اینکه مخاطبم کیست نمی کنم.

البته به راحتی از حق خودم می گذرم .ولی آگاهانه و گاهی وقتی که بعدا به نتیجه کارم می اندیشم میبینم که با این گذشت طرف مقابل را تحقیر کرده ام و متاسفانه آن وقت دیگر دیر است

بنظر شما من چکار باید بکنم؟که اینقدر رک و راست نباشم؟

 

زهرا :اگر مجیور باشم قبول می کنم در صورتیکه هیچ راهی برای فرار وجود نداشته باشد ولی بعد خودم را سرزنش می کنم ولی تا حد امکان با دروغ گفتن و زبان چرب و نرم ومظلوم نمایی از زیر کارهایی که مایل به انجامش نباشم فرار می کنم البته اکثر اوقات فداکاری می کنم مگه میشه آدم روی دوستش را زمین بندازه شاید چند وقت دیگه کارم ژیش او گیر بیفتد اون وقت او هم تلافی میکنه و من بیچاره میشم (آدم باید ببیند اگر بگوید نه سودش بیشتر است یا ضررش اگر منفعت اش بیشتر بود ناچارا قبول می کنم به نفع خودمه حالا یه ضرر کوچک که اشکال نداره )مژده

مژگان :به نظر من بهتر است با بیانی خوش علت نه گفتن را برای فرد توضیح داد

علی:به طور غیر مستقیم باید رفتار کرد

صحبت:می توانیم دروغ بگوییم و یا با اعتماد به نفس بالا نه گفت

یا صرف نظر از اینکه چه کسی مقابل ماست جواب خود را بدهیم  اگر ترسیدیم ناراحت شود از راه دیگر  برای او جبران کنیم

محمد :چه بسا نه گفتن من غرور مرا بشکند احترام مرا از بین ببرد فکر دیگران را نسبت به من به چالش وادارد شخصیتم را در زیر پای صحبت ها و حرفایدیگران له کند و... مهم اینست که آیا در خواست کننده از جانب محبوب منست یانه باب میل او گفته یا نه مهم اوست بگوید بگو نه به قیمت از بین رفتن خودم می گویم نه

مهرشاد :اصولی ترین روش اینه که خودت را جای طرف بگذاری تا درک کنیم خواسته اش چقدر اصولی و منطقیه و اگر غیر منطقی بود چشمامون رو می بندیم یکی در میان و بعد از سه نفس عمیق می کشیم و بعد با یه چک آب دار به استقبال خواسته طرف مقابل می رویم

ولی:اگر به اخلاق و ایمان  وکارکرد طرف مقابل ایمان داشته باشم با کمال میل احساسات خود را زیر پا گذاشته و نشان میدهم که رضایت کامل دارم.ولی اگر سر سوزنی حرف طرف مقابل را سو آستفاده از خودم بدونم به صورت جدی به میگویم تا قطع رابطه شود در کل دوستدار کسی هستم که دوستم دارد و دشمن کسی هستم که اهل سوء استفاده باشه و حالت بینا بینی وجود ندارد

داریوش:نه کلمه چندان بدی هم نیست بعضی وقتهاست که آری هایی شیرین و دلچسب پس از یک نه به ظاهر تلخ  به وجود می آید همیشه آری گفتن خوب نیست در هیچ کاری تکرار معنا ندارد اما نه گفتن به هرکس امکان پذیر نیست

محمد:باید به نفس اعتماد فرد از نظر موقعیت اجتماعی و حضور در گروه را افزایش داد اگر فرد بداند که مضرات انجام دادن و بعله گفتن برای بیشتر از نه گفتن است و حاضر نباشد منافع دیگران را بر منافع خود ترجیح دهد مسلما توانایی نه گفتن را نیز به دست می آورد

علی:برای نه گفتن فرد باید اراده و اعتماد به نفس قوی داشته باشیم تا بتواند در مقابل درخواست دیگران که وی راضی به انجام دادن آن نیست نه بگوید

مصطفی:من از همون اول سعی میکنم جوری با طرف رفیق شوم که جای هیچ گونه رو در بایستی باقی نمونه و با کمال پر رویی به او میگویم نه ولی اگر منفعت مالی در اون باشد با کمال میل انجام میدم اصلا ازین تریپ های خجالتی خوشم نمیاد یا بهتر بگم اصلا حال نمی کنم آدم باید حرفش را رک بزنه (میگویند یه نه بگو و نه ماه درد نکش) والا واقعیت امر همینه .

اسماعیل :به نظر من بهترین راه نه گفتن دور ریختن تعارفاته و رودربایستی هاو داشتن شهامت و شجاعت کامل در گفتن نه حتی به بهترین و عزیزان کسان خود

محمد رضا:برای نه گفتن باید سعی کنیم که رودربایستی نداشته باشیم و رک باشیم و آن اعتماد به نفس و اطمینان را به خود داشته باشیم تا نه بگوییم

علیرضا:من برای دوست واقعی هر کاری می کنم ولی در راه خدا .حتی اگر با جان دادن من او نجات یابد ولی برای نه گفتن می توان به عواقب کار اندیشید جز از خدا نترسید مصمم و با اعتماد به نفس بود انسان با سه چیز دوست پیدا می کند ایمان به خدا بخشندگی زیاد

حمید رضا:نه موقه جواب دادن چشمان مان را می بندیم توکل به خدا می کنیم و دهان مان را باز می کنیم و هرچه از دهان مان در آمد می گوییم و پشت سرمان هی نگاه نمی کنیم ما اینگونه نه می گوییم

مصطفی:باید از قبل تمرین کرده باشیم و در مورد مسائل کوچک این کلمه را به کار بگیریم و بعد در مورد مسائل بزرگ استفاده کنیم

حسن:من علاوه بر باید و نباید های دینی و اعتقادی و اجتماعی یک سلسله قوانین و مقرراتی در حیطه حریم شخصی خود دارم که در صورت عدم تطابق درخواست های اطرافیان ،هر کدام از این هنجار ها و مقرارت و قوانین

 

مرضیه:برای خودمان ارزش بیشتری قائل شویم و حقوق یکدیگر را در نظر بگیریم و در واقع افراد را بشناسیم و اگر کسانی هستند که حقوق را رعایت نمی کنند نه گفتن برای من در این صورت آسان است تجربه نقش مهمی دارد

الهام :اتفاقاوقتی نه میگویم احساس ناراحتی می کنمالبته اگر واقعا نتوانم.ولی وقتی بتوانم برای کسی کاری انجام دهم دریغ نکرده و نه نمی گویم احساس ناراحتی می کنم چون نمی توانم کارم را به نحو احسن در حق دیگری انجام دهم.

راضیه:اگر دوستم باشد و به من لطف کرده باشد برای جبران کردن به او نه نمی گویم و اگر باهم رابطه ای نداشته باشیم در صورتیکه رو دربایستی داشته باشم میگویم باید فکر کنم و در غیر اینصورت مستقیما جواب نه می دهم

الهه:من اگر زمانی واقعا نه بگویم هیچ گاه احساس گناه نمی کنم یا نه را نمی گویم  یا زمانی که نه گفتم احساس گناه نمی کنم چون نه گفتنم حتما دلیل خاصی دارشته است که گفته ام و اگر لازم نبود هیچ وقت نه نمی گفتم همان طور که احساسات طرف مقابل قابل احترام برای ما هستند احساسات خود ما هم باید برایمان مهم باشد

فاطمه نوروزی :هر وقت کسی از من چیزی میخواد اول می سنجم اگر دیدم خیلی به ضرر من و بقیه میشه (بیشتر خودم)حتما میگم نه.اما خب ممکنه یه نفر زیاد اصرار کنه و رودربایستی داشته باشم و فکر کنم که ضرری نداره (ولی در اصل داره)نمی تونم بگم نه.خودم هم نمی میدونم چرا گاهی اوقات میتونم بگم نه و گاهی اوقات نمی تونم.هر وقت میخوام به کسی نه بگم و اون اصرار زیادی داره و من هم واقعا دلم نمی خواد هزار تا بهونه میارم و از زیرش در می رم.

مرضیه:می توان فرد مقابل را توجیه کرد که نمی تونم آن چیزی که در نظرش است برای او انجام دهم یا در اختیارش بگذارم .همچنین به صورت غیر مستقیم هم میتوان این کار را کرد به گونه ای که آن فرد ناراحت نشود یا این که اگر با آن فرد خیلی رابطه دوستی و نزدیکی نداریم به طور غیر مستقیم به او نه بگوییم البته بستگی به کاری که آن فرد میخواهد انجام دهیم هم دارد که چقدر به ضرر من تمام میشه

افسانه :نمی توانم به همه افراد نه بگویم بستگی به مخاطب دارد خیلی وقت ها افراد ارزش نه نگفتن را دارند و نمی شود به آنها نه گفت.

البته با قانع کردن افراد که (مثلا من خودکارم را احتیاج دارم)می شود به راحتی نه گفت البته این فرهنگ نه گفتن باید در بین تمام افراد جامعه ترویج پیدا کند تا همین قانع کردن فرد چیزی معمولی به نظر برسد

مرضیه:من شخصا چون آدم رکی هستم موقعی که باید نه می گفتم حتما اینکار را می کردم ولی فکر کنم با افزایش اعتماد به نفس و داشتن صداقت می توانیم نه گفتن را تمرین کنیم

مریم:وقتی نه می گفتم احساس گناه می کردم اما در محیط خوابگاه حرکت هایی دیدم که دارم نه گفتن را یاد میگیرم اما اگر کسی به من کمک کرده باشد من هم دوست ندارم به او نه بگویم و با افزایش اعتماد به نفس و تمرین می توان نه گفتن را یاد گرفت البته باید با مهربانی نه گفت.

فاطمه :وقتی نه میگویم اصلا احساس گناه نمی کنم برای اینکه بتوانیم مستقیما به خواسته های دیگران نه بگوییم باید خودمان نیز در شرایط مشابه یا متفاوت دیگر ،از او خواسته ای نداشته باشیم.هم چنین برای نه گفتن باید اعتماد به نفس را افزایش داد.اگر فرد مقابل دوست صمیمی یا واقعا رفیق بود هیچگاه به او نه نمی گویم (مگر در مواقع ضروری)حتی از بله گفتن به او لذت هم می برم.

مائده:بستگی به موقعیتی دارد که در آن قرار داریم و از مادر آن لحظه کاری را میخواهند.شاید بخواهیم در بعضی مواقع بگوییم نه ولی آن شخص آنقدر برای ما گرامی است و ارزش دارد که ترجیحا نه نمی گوییم.ولی در کل اگر اعتماد به نفس داشته باشیم و جرات و توانایی صحبت و کاری را داشته باشیم راحت تر میتوان نه را بر زبان آورد.رو دربایستی ،رعایت احترام ،ترسیدن از شخص مقابل جزء عواملی هستند که باعث می شوند نه گفته نشود.