مامان دروغ نگی.راستشو بگو.جواب خدا را باید بدی ها.هر آنچه اتفاق افتاد مو به مو بگو.ولی جز راست نگو.التماس می کنم که راست بگی.خدا را در نظر بگیری.بر تو میترسم از روز جزا.اگر دروغ گفته باشی.مادر کوتاه بیا.مادر متوجه باش .ممکنه فکر کنی به فکر منی.ولی فقط نخواسته باشی از اعتقادات شخصیت عدول کرده باشی.مامان به چه زبان دیگه میشه بهت بگم؟راستگویی و درست کرداری سخته.مامان خوبم،فرشته من فکر کن.تقوا پیشه باش.داری یه تصمیم میگیری ها.خدا را در نظر داشته باش.
پسر جوان تلاش خودش را میکرد
شاید دل مادر نرم شود
به جوانی پسرش ترحم آورد
ولیکن گویا مادر دلش از سنگ بود
و من نمی دانستم چرا؟
و چگونه مادری دلش از سنگ می شود؟
آیا مادرا برای پسرا باید چنین سختگیر باشند؟
اهرم فشار دست مادراست
و پسرا اگر بخواهند اخلاقا رفتار کنند
در رنجند
ولی آیا مادر در خشت خام صحنه هایی را میتواند ببیند که پسر در آینه نمی تواند؟
بیایید برای فرزندان خود مادرانی( والدینی) منصف ،دانا و مهربان باشیم.
مطمئنم سخت نیست.
از خدا خواهیم توفیق عمل
سلام . وبلاگ خوبی دارید . به ما هم سربزنید .
من وقتی میرم علیبنمهزیار براتون دعا میکنم تا خدا بهتون قدرت درست عمل کردن و درست فکر کردن رو بده تا بتونین برای آینده داداش حامد تصمیم درست بگیرین. امیدوارم هر چه صلاحه پیش بیاد...
دوستت دارم مامان گلم..
مریم گلیییی از اهواز...
خوشحالم که الان آرامتری...کاش می تونستم کمکی و مرهمی باشم برای دل خسته ات...منو ببخش...
بهترین ها رو از خداوند برات خواستارم
مامان؟ نکنه دوباره رفتی خواستگاری؟ خبری ازتون نیست...