امروز تقریبا یک ماهه l مامان به مملکت خودش برگشته.قرار و آروم نداره.
خسته شده.اینجا از پر رفت و اومد کردن ،اونجا از کم رفت و آمد کردن رنج می بره.
فشارخونش بالا رفته.همش غصه این و اونو خورده.نمی دونم باید با اینهمه نا آرامی هاش چه کنم.
مرا نیز هم پای خودش اینور و اونور میکشانه.دیروز هفت تا رشته را تبدیل به آش رشته کرده و به مهمونا داده بخورند چون من یه عمل جراحی بی خطر را پشت سر گذاشتم.دلم میخواد مامان کمی آروم باشه و اینهمه تقلا نکنه .سن هفتاد و چهارسالگی و اینهمه تلاش کمی خطر ناکه.به مادر بیقرار و داغ دل من دعا کنید چون دعاهای شما مستجابه و اون دل آرام میشه.