نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

روزهای بخشش و عفو

از مسافرت بر می گشتیم.تو اتوبوس ردیف دوم بودیم خوابم برده بود سرم رو شونه اش قرار گرفته بود.بیدارم کرده میگه ببین.سرت را به شیشه اتوبوس تکیه بده.با تعجب میگم چرا؟مگه تو نامحرم بودی؟میگه نه.این خانومه که ردیف دوم پشت راننده نشسته گناه داره حال تهوع داره و شوهرش بی فکره هی میره کنار راننده می نشینه چای میخوره و نسبت به حال همسرش بی اعتناست می بینه تو با آرامش خیال همش رو شونه من خوابی دلش می سوزه این شوهره یا شوهر من؟دلم نمیخواد فکر کنه من و تو لیلی و مجنونیم و خدای نکرده نسبت به شوهر مسئولیت ناشناسش مکدر و دلسرد بشه.حالا خوشحالم که دیگه نگران قضاوت و آزردگی دیگران نیست و رسما اعلام میکنه خودم میتونم مراقبش باشم از الطاف شما ها ممنونم .حالا دیگه میتونم ببخشمش که به خاطر ملاحظه حال دیگران منو مورد بی اعتنایی علنی قرار میداد مبادا کسی حسرت زندگی مشترک مون را بخوره
نظرات 3 + ارسال نظر
موج سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ق.ظ http://www.mooj.blogfa.com

سلام حلول ماه مبارک رمضان بر شما و خانواده محترم مبارک باد التماس دعا . امیدوارم به احترام این ماه مبارک سلامت و سرزنده و مثل همیشه شاد باشید

ماریا سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:59 ق.ظ http://negahekhodemani.blogfa.com/

اینم از اون حرفا بوده ها...نمی دونم چرا مردا معمولا خیلی به خاطر دیگران کم میارن...من همیشه میگم به لیک که تو تمام فشار رو رو من میاری ولی نمی ذاری آب تو دل کسی تکون بخوره!

hiva یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:58 ب.ظ http://daeva.persianblog.ir

khodaie man to ajab sabry dary!!!!!!!!!!man fekr nakonam sad sale dige ham betoonam bebakhsham! khosh be halet...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد