نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

شکر نعمت

تا حالا شده یه نعمت خدا را داشته باشی و دیگران اونو تو دستات ببینند و هی حسرت بخورند و تو متعجب که مگه چیه؟

مثلا یه درخت شاه توت تو خونه ات باشه همسایه بیاد بگه اگر این درخت تو خونه من بود بهش یه تاب می بستم بچه هام باهاش تاب بازی کنند هر عصر دور و برش را آب می پاشیدم و زیرش می نشستیم چای و بیسکوییت میخوردیم از میوه هاش برای تابستان داغ شربت و برای زمستان سرد مربا درست میکردم برگهاش را می کندم و باهاش یه خار بیابون را تزیین میکردم و میذاشتم تو اتاق پذیرایی مون و .....و.....و......

به نعمت هایی که تو دستات هست و فکر میکنید مستحقش هستید و وظیفه ای در قبالش ندارید فکر کنید .ممکنه یهویی به خود بیایید و ببینید دیگران چون شما را لایقش نمیدونستن از دستات تون خارجش کردند و جز پوسته ای از آن تو دستاتون باقی نمونده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد