روز هایی شلوغ بر من گذشت.هفته ای بود پر از هیجان.علاوه بر اجبار داشتن بر حضور در جلسات گرامیداشت پدر همسر برادرم به عروسی دختر همکار همسرم دعوت داشتیم تصادف منجر به خسارت مالی داشتیم.دوچرخه پسرکم را که جایزه اش بود دزدیدند.مهمانی های بدرقه خانوم کوچولوی عازم حج رفتیم.واقعا باعث خستگی میشه اینهمه پر بودن برنامه ها.و این اخبار لحظه به لحظه که......خدای من |
با روی باز!
چرا غصه ؟؟