نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

یه فیگور انسان دوستانه

دخترک را آورده بودند کمکش کنم کلمات را بخش کنه صدا کشی کنه تا بتونه بنویسه.میدونستم تو خونه شون با کامپیوتر سی دی آموزشی زبان می بینه قصه های سیندرلا را تماشا میکنه و نقاشی هم میکشه .عکس های خانوادگی شونو می بینه و موسیقی گوش میده.فکر میکردند تنبل است یا کند ذهن که هنوز یاد نگرفته صدا کشی کنه و بنویسه.با هاش کلی بازی کردم و همه چیز را به شوخی و بازی گرفتم تا یه صفحه پر از کلمات را بخش کرد و صدا کشی و نوشت.طفلکی شادمانه می خندید و فکر می کرد اینم یه جور بازیه.حین نوشتن دیدم پوست انگشت سبابه اش کنده شده فکر کردم دستش را رو بخاری سوزانده میگم دستت چطور شده عزیزم میگه با ناخن انگشت وسطی هی هلش داده ام اینجوری پوستش رفته.پوست دلم کباب شد.وقتی بچه را برای نوشتن یه صفحه املا با سیخ و دم پایی بزنی بهتر از این میشه؟اضطراب دخترک هفت ساله باعث شده پوست دستش و ناخناش کنده و جویده بشه.با کدامین لیاقت فرزند دار می شویم چرا آیین فرزند پروری را در دستور کار زندگی مان قرار نمی دهیم؟
نظرات 1 + ارسال نظر
ملیکا شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:47 ق.ظ http://gijmangooli.persianblog.com

سلام تمام مطالب قبلی را یکباره و آن لاین خوندم راستی مامان بهتر شدند. این مطالب آخر خیلی جالب بود حالا که خودتون لینک نمی دین من دست به کار می شم و شما را به گروه والدین ایرانی معرفی می کنم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد