نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

به قول خودم عمل کردم و کمتر نوشتم.تا اینکه عاقبت موفق شدم ساکت بمانم
نظرات 2 + ارسال نظر
** سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ب.ظ

ساکت نمون ... از پوسته ای که یک عمره دورت پیچیده شده و خبر نداری بیرون بیا۰ بگذار همه حرفاشونو آزاد و راحت بزنن و تو در قبول یا رد آن بخودت اجازه (انتخاب) بده!۰
هیچ توجه داشته ای که مفهوم (سانسور) کردن حرفا و نظرات دیگران معنای واقعیش چیه؟؟۰
ترسیدن. زبون بودن . خود را بی ارزش دانستن. واهمه داشتن و خلاصه همه چیزت زیر پوشش احتیاط و مبادا پنهان شدن۰
میدانم که امثال تو ناچارید بخاطر بر قراری شغل و دستمزد و ادامه بخور و نمیر تظاهر و تقیه کنید و ادای آدمای از بیخ عرب و مقلدی را در بیاورید که امروز (علی الظاهر) چاره ای جز این ندارند - اما هیچ فکر کرده ای که با ادامه این وضع . خودت را دربست در اختیار کسانی گذاشته ای که نشان داده اند کاری جز تحقیر و توهین به تو و امثال تورا نداشته اند؟؟۰
خوب ...حالا بگو بدانم این طرز نون خوردن برای تو که مستعار می نویسی و میتوانی حرف دلت را بزنی و (نمی زنی) حتی در این نوشتار (ناشناخته) ارزش دارد؟؟۰
اگر پاسخ مثبت باشد - با تو صحبت کردن این چنینی حرام است و اگر منفی باشد- پس بمن بگو بچه بهانه و دلیلی جز ترسیدن از نظرات دیگران که میتواند خیرخواهانه هم باشد کامنت ها را به سانسور کشیده ای و به طرز بسیار مضحک و مسخره که میتواند بار فکری طالبانی های افغانستان را تداعی کند به کنترول بعدی آن موکول می کنی و به خیال خودت از دست نقادان که اتفاقا همیشه همین یک نفر بوده است- فرار میکنی؟؟۰ کمی فکر کن...... شاید باین نتیجه برسی که در هیاهوی هیجان و هرج ومرج امروز- افراد نیک بین و استثنائی هم پیدا میشوند۰ فکر کن- نه سانسور۰
شجاع باش - نه ترسو ۰۰

رضا سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:49 ب.ظ

براوو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد