نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

از من سوآلی شده؟آیا با اینهمه تلاش در اینترنت هرگز به فکر افتاده ای پرسنل بخش های روانی زنان و مردان بیمارستان هایی را که در آن دانشجو تربیت میکنی آموزش دهی؟جواب دادم وجود دانشجویانی که در بخش های روان با استرس فراوان روبرو هستند بخش را فعال میکند.نوع برخورد های آرامش بخش پرسنل پرستاری بیمارستان باعث می شود دانشجویان کم کم احساس امنیت کرده به بیماران نزدیک شوند و از پرسنل نیز هم الگو برداری کنند و هم سوآل کنند.همین باعث می شود پرسنل پرستاری بیمارستان ضرورت به روز بودن را احساس کنند و از ما بخواهند چنانچه اطلاعاتی به روز داریم در اختیارشان قرار دهیم.این داشتن انگیزه برای یادگیری کمک بزرگی برای ماست تا خود را آماده یاد دادن کنیم.از آنجا که پرسنل با تجربه بیمارستان داخل گود هستند و اگر ما از کنار گود میگوییم چه بکن آنان خود در تجربه کار کردن با بیمار آموخته اند نوع آموزش ها باید با احترام و محتاطانه و غیر رسمی صورت بگیرد.اینست که در نشستی دوستانه (و غیر رسمی)هر آنچه را در کتاب ها و مقالات با آن برخورد داشته ایم مورد بحث قرار می دهیم.یکی از مقالات تر جمه شده راجع به علل مورد سوء استفاده قرار گرفتن بیماران روانی بود که با استقبال پرسنل مواجه شد.چون آنان دقیقا نوع رفتار های ناشی از تعارض درونی بیماران را مشاهده کرده بودند.مقاله دوم راجع به بر زمین افتادن در بخش روانی بود که عارضه هیپوتانسیون وضعیتی بیماران را مورد توجه قرار می داد.از دیگر تداخلات دارویی دانشجویان پرده بر داشتند و خواص تغذیه مطلوب در متابولیسم داروها موضوع مورد کنفرانس دانشجوی دیگر ما بود که با اقبال مسولین و کارکنان بخش مواجه شد.متاسفانه چک لیست عوارض دارو هایی که دانشجویان تهیه کرده بودند مورد استفاده همگانی پرسنل پرستاری قرار نگرفت چرا که به تعداد کافی در اختیار پرسنل نبود.پرستاران بیمارستان های دانشگاه در فضایی امن از بیماران روانی مراقبت نمی کنند در نتیجه باید جانب احتیاط را رعایت کنند.جالب است که توانسته اند به خوبی سازگاری نشان دهند و اضطراب خود را کم نمایند.
دانشجویان موفق شدند با انجام کار های دستی در کنار بیماران مسئول کار درمانی بیمارستان را به کاری که انجام می دهد علاقه مند تر کنند.وقتی بیماران با همه توهم و هذیان ها کنار دانشجویان می نشستند و به پیگیری کار های دستی توسط آنان توجه نشان می دادند کار درمانگر متوجه شد با انجام انواع کار های دستی میتواند بیماران و تنوع خواسته هایشان را......الان در بخش کار درمانی بیمارستان چرخ خیاطی چرخ بافتنی قالی برای بافتن و مکرومه بافی در حال انجام است.بیماران ساعاتی را به موسیقی مشغولند و ساعاتی نیز آشپزی میکنند.آنچه باعث رنجش آنان است اینکه همه این تمرینات در فضایی مصنوعی در حال اجراست.اگر میتوانستند آنچه را دوخته اند بافته اند به فروش برسانند و از دسترنج خود استفاده ببرند راضی تر بودند

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی تا نخواهد خدای
خدایا چرا خواستی؟
مادر فرشته به رحمت ایزدی پیوست.
طفلکی فرشته.بالا می رفت پایین می آمد قسم می داد التماس می کرد کمک می خواست اشک می ریخت .
ولی هیچ کمکی موثر واقع نشد.
مادرش که دچار افتادگی دریچه آیورت بود از دست رفت
چهرشنبه بیست و هشتم بهمن بود که برادرم زنگ زد .گفت تو از دست کمکی بر نمیاد برای مادر فرشته؟هی میگن برو بخواب بیمارستان تا عمل قلب بشی هی مرخص می کنن میگن برو هفته دیگه بیا .دیگه حسابی روحیه اش را از دست داده.این چه بلایی است سر من و همسرم و خانواده اش در میارن؟بابا ما همه کار و زندگی را تعطیل کردیم دنبال عمل جراحی اوییم و اضطراب و دلهره اش بدتر.گفتم عزیزم عجول نباش.میتونم بفهمم از بلا تکلیفی چقدر اذیت میشی ولی نمیشه گفت مرگ یه بار شیون هم یه بار که.
گفت خب آره.نمیگم یا رومی روم یا زنگی زنگ .ولی چرا واقع قضیه را به ما نمیگن؟چرا آب صاف و پاک را رو دست مون نمی ریزن؟این خانوم عمل به نفعشه یا ضررش؟میشه عمل کرد؟یا نمیشه؟میشه همین جور ادامه دهد یا حتما باید بره بیمارستان بخوابه؟گفتم احتمالا میتونه همین جوری چند سال آینده را زنده بمونه.دکترا میخوان هزینه ای را که قبل از عمل شما به حساب شون واریز میکنین دریافت کنند و میدونند هم که عمل نتیجه نداره.بهتره همگی تون مصمم بشین مرافبتش کنید و همین جوری نگهش دارید.خب برای پیرا همه همه تصمیم میگیرن.بردندش بیمارستان بستری کردند تا عصر جمعه هم زنده بود وقتی نماز را به جا آورد و نهار مختصرش را خورد به دخترش گفت کمی چشم بر هم بگذاریم و بخوابیم ولی وقتی دختر چشمانش را باز کرد دید مادرش دیگر چشم باز نمی کند ناله کنان شیون زنان بر سر زنان به سوی ایستگاه پرستاری دوید پزشکان به بالینش فراخوانده شدند ولی انگار سالهاست چشم نگشوده.دیگر کسی چشمان مهربانش را ندید.حالا طلوع کوچولو که مادر بزرگش خیلی دوست داره کجا بره مادر بزرگ مهربونش رو ببینه؟

دانشجوی پسر فوق لیسانس روان پرستاری مون هشت تا جلسه روان درمانی خانواده را آورده معلمش گوش کنه و نمره بگیره.هر جلسه یک ساعت.بیمار مورد نظر کندی روانی حرکتی داره و او مجبوره برای گرفتن نمره اش بی جیره و مواجب سخت بکوشد.دلم برای او می سوزه که تلاش هایش درک نمیشه.هوش کم خانم بیمار (که از شوهر معتادش جدا زندگی میکنه ولی طلاق نگرفته) مانع موفق شدن او می شود.قرار شده من نیز هم برای کمک به دانشجوی مان هشت ساعت نوار را گوش کنم و ....ولی شنیدن تقلا و تلاش او و کندی روانی حرکتی بیمار مرا معتقد ساخت که باید از جلسات گفتگو فیلمبرداری شود.ولی بد هم نیست پول و نمره انگیزه کمک به مردم شود.خانومیه که دومین بار است ازدواج کرده و علیرغم موافقت خانواده اش با مردی که همسرش را طلاق داده ازدواج کرده و فعلا همسرش او را ترک کرده و به شرطی حاضر است بر گردد که پدر خانومش واسش یه خونه رهن کند.پدر و مادر دختر هم در مصاحبه ها صحبت کرده اند.جلسات جالبیست برای گوش دادن.

این روزادغدغه های روز مره مانع نوشتنم شده ولیکن چه خوشحال شدم وقتی متوجه شدم نوشتن باعث کم شدن سطح استرس لاغر شدن و ......می شود.گرچه بیماران مضطرب تنها با خوردن داروهاست که بهبود نسبی پیدا میکنند ولی نوشتن درمان غیر دارویی خوبیست که میتواند بازگشت اضطراب را با مانع مواجه سازد

جالبه.همه شون برگه های ارزشیابی سالیانه را در دست گرفته اند و مبهوتند چگونه باید اینها را پر کرد .قرار شده از امسال خود ارزیابی صورت گیرد .خودشان میگویند نمیدانستیم که میخواهند به نیت های خیر مان نیز مزد دست بدهند وگرنه هر آنچه از ذهنمان گذشته بود و لحظه به لحظه انجام داده بودیم در گوشه یاد داشت روزانه مان ثبت میکردیم.تاثیر آن حدیث که کار های نیک خود را کوچک ببینید و فقط بیاد بیاورید کدام وظیفه تان هنوز معطل مانده و انجامش نداده اید باعث شده الان به خاطر مان نیاید که چه کار ها کرده ایم .شمای کلی کار خود را میدانیم که هر روز صبح زود از خواب برخاسته ایم خود را به اداره و محل کارمان رسانده ایم و مسئولانه وظایف محوله را به نحو احسن انجام داده ایم به طوریکه هیچ سر و صدایی درین مدت یک ساله ازکسی (اعلام نارضایتی )در نیامده ولی حالا چه چیز را گواهی کنیم؟ که به وظایف خویش عمل کرده ایم؟مظلومیت شان مرا متعجب کرده است.چگونه نیاموختند شان که مزد کارشان را قبل از آنکه عرق شان خشک شود باید مطالبه کنند.روشن نیستند که واقعا از آنها چه میخواهند .گواهی کار هایی را که کرده اند در دست ندارند.وقتی حقوق شان را به شرطی دریافت خواهند کرد که بتوانند روایت کنند چه کار ها کرده اند و وقتی وجودشان را با حجب و حیا آمیخته باشند دچار تعارض می شوند.هر لحظه شان مفید بوده حتی نیت های شان.به قدری شریف بوده اند که معطل نمانده قاعده و چهار چوبی دست و پا کنند که زحمات شان قابل .....باشد