نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

مادر همسرم دچار اضطراب شدیدی شده و تنها به شرطی احساس آرامش میکند که خانه مملو از جمعیت باشد.تا اضطراب او را فرامگیره فرزندانش سرآسیمه منو صدا میکنند که بیا ببین مادر حالش به هم خورده و من که به بالینش میروم بناگاه احساس اطمینان میکنند.قبل از این زمان او دچار حملات تبدیلی میشد.ماهیت این حملات روانی است با وجودیکه علایم جسمانی اگزاژره نشان میدهد.از آنجا که من به خوبی برای مقابله با این حملات آمادگی دارم خونسرد میمانم.بعضی را اعتقاد برین است که این خانوم آدم دل سنگ، دل فراخ و پر حوصله ایی است.شایدم معتقدند چون مادر خودش نیست و مادر همسرش است سلامت و بیماری او برایش علی السویه است.اما اگر آنان نیز بر دانش خود از ماهیت این بیماری بیفزایند سرآسیمه گی شان شفا خواهد یافت.درسته که او از یک تعارض درونی در رنج است ولی خود شیفتگی و توقعات فراوانش بر بدحالیش می افزاید.در عین حال نباید به او گفته شود پاشو فیلم بازی نکن.چون خودش نیز نمی تواند کنترلی بر اعمال و رفتار و احساسش داشته باشد.حفظ احترام او و در عین حال کم اهمیت دادن به بیماریش و گاهی نادیده گرفتن و بی اعتنایی به او و تغییر دادن مرکزیت توجه به دیگر مسائل باعث می شود او راغب باشد مرا همواره در کنارش داشته باشد .ولی آیا میتوانم؟نه .از وابسته شدنش به خودم که دست و پامو می بنده به شدت گریزانم.پس ملایم می روم و ملایم باز میگردم و او احساس می کند کاروانی که مرا با خود می برد سلامتی او را هم با خود می برد.به این میگن وابسته شدن از نظر روانی.

داشتیم راجع به ایدز صحبت میکردیم.خانوم دکتر صفا مقصود لو روان پزشک و من و اپراتور مرکز خانم اعظمی.
خانم اعظمی سوآل کرد آخرش این ایدز چیه که همه جا با نماد اسکلت نمایش داده میشه.من گفتم نقص سیستم ایمنی.به عبارت دیگر این آدما با ویروس اچ آی وی آلوده شده اند و ایمنی شان به پایین ترین سطح نزول پیدا کرده.پس هر میکروب ولگرد میاد از کوی شان عبور کنه یه تیپا هم به اینا می زنه.ملا بیمار شده اند هر روز مریض احوال اند و تا بمیرند از بیماری رهایی نمی یابند.بدنشان قدرت مقابله را از دست داده.زارند و نزار.خانم دکتر گفتند چقدر مسافرین به حوضه خلیج فارس دارند با خودشان آلودگی را وارد کشور می کنند و چه بسیار روابط سکسوآل آنال باعث دردسر شده.دختر خانم جوانی که تازه عروس است سوآل کرد روابط سکسوآل آنال دیگه چیه؟من گفتم حالا زوده این چیزا را بدونی.ندونی بهتر میتونی به آینده زندگیت دل ببندی بهتره ندونی.خانم اعظمی گفتند نه بابا دیگه عقد کرده و لازمه روشنش کنید.به خانم دکتر گفتم چرا روابط سکسوآل آنال را و همجنس بازی را غول کرده اند؟خانوم دکتر گفتند غول کرده اند و مردم نمی ترسند اگه غول نمی کردند دیگه چه فجایعی داشتیم.؟خلاصه راجع به ایدز یه جلسه چهارنفره داشتیم.بعد خانم اعظمی رفتند یه بروشور مرکز بهداشتی درمانی را آوردند نشان من دادند که دو تا برگه آ چهار از طول بهم چسبیده شده طولش بود .و پشت و رو عکس چسبانده بودند.گفتم هی میگن بیشتر توضیح بدین تا جوانان مملکت را نجات دهید ولی هنوز در راهنمایی پسر من بروشور هاش پخش نشده.سوآل شده بود چگونه می شود مردم را آگاهانید؟گفتم یه روز سوار اتوبوس شرکت واحد شده بودم دو تا دختر با مقداری بروشور و پن فلد سوار شده بودند و برای مسافران که از هر قشر و سن و با هر دغدغه ایی بودند توضیح میدادند.خب برنامه ریزی دقیق تری میخواهد.گفتند شما که دسترسی به اینترنت دارید کمی پرینت از صفحاتی که درباره آن نوشته شده برایمان بیاورید.گفتم حق با شماست .از اینترنت مقدار بیشتری اطلاعات می شود استخراج کرد و تکثیر نمود.اگر به زبان عامه بتوانیم بنویسیم شان.و اگر زبان انگلیسی مان هم خوب باشد نور علی نور می شود.نگرش افراد باید به روابط سکسوآل تصحیح شود.چرا که رفتار های به اصطلاح پر خطر از نظر بعضی ها شادی آور و مهیج تلقی می شود.اینکه از جمله نیاز های جسمانی انسان ها نیاز سکسوآل است و اینکه کسب لذت در سه حیطه خوردن و خوابیدن و سکس ضد افسرده شدن است شکی نیست.ولی چرا رفتار پر خطر؟مگر نوع کم خطرش چگونه میسر است؟دخترخانم های مملکت که میتوانند قربانیان مظلوم ایدز شوند چقدر امکان رفتار کم خطر دارند؟یک کلام صحبت کردن با پسری جوان گاهی به قتل شان از جانب خانواده غیرتی منجر می شود.در دانشگاه هم که اگر مشاهده گردد دانشجویی به جز از درس خواندن به فعالیتی دیگر هم مشغول است توبیخ انضباطی می شود میماند آنان که فراری می شوند و پنهان کار.هر چه توانیی پنهان کاری دختران بیشتر باشد امکان ابتلا شان به بیماری ایدز بیشتر است.اگر دختری به پدر و مادرش اعلام کند که من میخواهم ازدواج کنم و از داماد هم انتظاراتی چندان ندارم فقط میخواهم نوع روابطم معقول باشد فریاد وا مصیبتا از دختران این دور و زمانه مادر و پدر بالا می رود که دختره وقیح گستاخ .دیگر چه؟ولی وقتی دخترانی یافت شوند که پدر و مادر را با خبط انجام شده مواجه سازند تازه چشم شان به حساب می آید که باید چاره ای اندیشید.ظرافت صدای دختر نحیف بودن اندام هایش او را مستعد آزار دیدن حتی از جانب برادر کوچکترش هم کرده چه رسد به برادر بزرگتر و پدر و احیانا دوست جنس مخالفش.و قربانیان بیگناهی چون فرزندان نامشروع که......
البته که پس از اتمام جلسه به بسیاری سوآلات مان پاسخ داده شد و سوآلات جدیدی در ذهن مان نطفه بست

چند ماه پیش از ازدواج فاطمه و احمد نوشتم.فرزند همکارم.احمد از فاطمه عصبانیه که گذاشته رفته مادرش.آخه انتظار نداره احمد به مادر و پدرش نسبت های ناروا دهد.اونا را زیر  سوآل ببرد.
و بخواهد مردی خود را با شکستن ظروف چینی او
به اثبات برساند
به فاطمه گفتم فاطمه جان
گاهی اوقات همسران میفرمایند زندگی شخصی و خصوصی ات را تعطیل کن و در هیئت زنی که موقعیتی متفاوت از دخترک دیروز دارد ظاهر شو.برای تو خداحافظی با دیروزت سخت است.یک شبه که نمیشه ره صد ساله را پیمود انتظارات بیجای مردان جوان از زنان جوان شان روز های شاد زندگی تازه را با کدورت و تلخی مواجه میکند.با احمد خیلی حرف زدم ولی فاطمه گفت گوش من از نصیحت پره .نمیخوام یک کلام هم بشنوم میخوام درسم را تمام کنم .من نمی مانم که در دوران تحصیل دندان پزشکی درجا بزنم چه خبر است همسرم از من راضی باشد.فرهنگ متفاوت دو خانواده یکی دانشگاهی یکی کاسب معلومه که کنتاکت هایی را به همراه دارد.

مادر

اوایل که آمده بودم اینترنت خیلی دوست داشتم جوانان مان را نسبت به مادر و حرمت او حساس کنم.خوشبختانه سایت بحث تو بحث برای تعریف از مادر و خصوصیات او بابی را گشود و من با دنبال کردن بحث ها درین موضوع فعالانه حضور می یافتم.گرچه عشق وافر همسرم به مادرش خشمگینم می کرد و اونو در ذهنم ........میدونستم که هنوز به مراقبت مادر نیاز دارد ولی وقتی بحث اعلام استقلال فرزندم پیش می آمد سخت بر آشفته می شدم.
میدانستم تا کسی مادر نشه قدر مادر خودشو نمی فهمه ولی متعجب بودم چگونه مردان بعضی شون این قدر مادر را دوست دارند.سعی می کردم بذارم به حساب اینکه حس مردانه شان و قیمومیت کردن است نه درک این موضوع که مادر چگونه گوهریست.
مطالعه سر انگشتی که روی مردم اطراف خود داشتم هیچ کسی منکر زحمات فراوان مادر نبود ولی اینکه چقدر این مصداق مهر و وفا تکریم شود مورد اختلاف بود.حیف و صد حیف که هرگز در نگه داری و پشتیبانی اطلاعات هشیار نیستم و نوشته های خوب مان را از دست دادیم.هم ضرب المثل هایی بود به زبان های مختلف و هم اشعار خانوم پروین اعتصامی و مولوی و ایرج میرزا
از کسانی که سوآل کردم مادر را چگونه تعریف یا تمجید میکنند میفرمودند با شاخه ایی گل با کلامی تشکر آمیز با کادوی مورد علاقه اش.هیچگاه کسی به من نگفت با نگاه محبت آمیز و تحسین بر انگیزم مادرم را تماشا و تحسین میکنم همانگونه که وقتی کودکی بودم او با من چنین کرده بود.
وقتی نوشتم :؛ اگر کسی به اندازه مادر عاقل باشد میتواند به اندازه کبوتر کم آزار باشد. که کسی در جوابم نوشت پس مادرم از عقل بهره ایی نبرده است که به من گیر سه پیچ می دهد.
وقتی نوشتم :؛ مهر مادر هرگز پیر نمی شود.؛ کسی در جوابم نوشت حتما به همین دلیل است که به شدت همان دوران کودکیم امر و نهی ام میکند با وجودی که من خودم دارای فرزند هستم.
وقتی نوشتم : نیکی و خیر خواهی مادر عمیق تر از دریاست . کسی در جوابم نوشتم پس به همان دلیل که بدون غواصی نمی شود از عمق دریا سر در آورد من هم نمیتوانم بدون آموزش دیدن به عمق نیکی و خیر خواهی او پی ببرم.
وقتی نوشتم عشق مادر رحمت است و عشق پدر عدالت .کسی در جواب نوشت پس بگو چرا مادر به لطافت باران است و پدر به خشونت آهن.
خوش حال بودم که ضرب المثل هایی مثل :
مهر مادر از هر مهری بالاتر است
بزرگترین محبت ها مهر مادر است
مادر مفهوم اصلی زیباییست
و اشعاری مثل :
مادر موسی چو موسی را به نیل در فکند از وحی سبحان جلیل

داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ
را یافته ام که انجا بنویسم.
زنان را کا دارای عواطف میباشند موجوداتی علیل میدانند که به بلوغ نرسیده اند.و تربیت نایافته اند.گاهی نقطه ضعف زن را داشتن عواطف سرشار به فرزند میدانند ولی با تماشای عکس هایی از عواطف مادرانه نزد حیوانات به این نتیجه می رسی که مادرانه رفتار کردن یه غریزه ذاتی و طبیعی است.
این روز ها به تعدادی عکس حیوانات بر خورده ام که سخت مرا تحت تاثیر قرار داده .روباهی که پوزه نوازش به گونه توله اش می ساید و یا فلامینگو یی که بال نوازش زیر پای کودکش میگشاید و یا ......کرنش و تواضع حیوان مادر در برابر فرزندش گاه مرا به این نتیجه می رساند که ما انسان ها با همه ادعای مان گاهی از یک حیوان ناتوان تریم.عکس ها بسیار جذاب و زیبا هستند.
حالا دیگه من برای مادر بودن و مورد لطف قرار گرفتن و مورد تقدیر و تشکر واقع شدن خیلی حریص نیستم.پذیرفته ام که زمین هم دامن گسترانده تا ما را پرورش داده و ما هرگز قادر به تشکر از آن نیستیم.اصولا شاکر بودن برای سلامت مفید است .و من از اینکه دریلفته ام انسان های شاکر در اینترنت یافت می شوند خوشحالم.

دانشجویی فرزند شهید بیست ساله دختر که نمره روان شناسی اجتماعیش را در ترم گذشته کم گرفته برایم تعیین تکلیف کرد که خانوم این نمره منو یه کاریش بکنید.و از آنجا من آدم بد قلقی هستم که اگر کسی نداند چگونه مورد خطابم قرار دهد کمی مقاوم شدم که حتما هیچ کمکی نکنم تا دانشجو جماعت یاد بگیرد در چار چوب هایی خاص صحبت کند یا رفتار کند .بعدا روی این قضیه کمی فکر کردم .گفتم ببین این دختر فقط بیست سالشه.تو خانواده ایی زندگی کرده که پدر غایب بوده و به احتمال قوی مادر و یا دیگران برایش نقش پدر را ایفا کرده اند .متولد آبادان هم هست و لحن مردم آبادان با لحن کلام جوانان شهر تو هم فرق می کند .غریب باشد زن باشد جوان باشد بی پدر باشد و در دروس هم ضعیف باشد افتاده است .افتاده لگد زدن ندارد.کمی تحقیق کن ببین چگونه می شود کمکش کرد.نمره دست آویز خوبیست تا کسی را به زیر مهمیز تربیت بکشانی.آب و صاف و پاک را هیش وقت رو دست کسی نریز.مث ببعی علف به دستت باشه و به دنبال خودت بکش تا موقعیت پیش بیاد تادیب کنی