نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

آهای عمو نوروز!داری میایی؟  سلام.صدای پاتو دارم می شنوم.من عادت ندارم چهره های جدید را تحمل کنم.منو ببخش که چشامو می بندم تلالو زرق و برقت چشامو می زنه.من عادت به کهنه پرستی دارم.نو ها را نمی پسندم.چون نمیدونم تو آستینت چی داری واسم.حق بده بترسم.من مارگزیده شدم دیگه.یادته همه سالها که با اومدنت لباسای نو می پوشیدم  و عیدی میگرفتم و مهمونی میرفتم با سیزده روزه شدنت دلم میگرفت؟یادته از هول تکالیف نوروزی یه تفریح درست و حسابی را به خودم حروم میکردم و به قول کیوان  عیدکوفتم میشد؟.؟یادته با چندین روز شادی اجباری و تحمیلی می بایست کلی سرفه میکردم تا شادی های مسبب رودل کردنم رو برگردونم؟ ؟
من از نه سالگیم دیگه با تو اخت نشدم.همون سال که دختر دایی رعنام دیگه نیامد عید دیدنی عمه اش.چون تازه عروس پنج ماهه داشت آب گور سرد و نوش جون میکرد.مامان با خلق افسرده اش همه آسمون زندگی مون را ابری کرد.سالهای بعد کم کم سعی کردیم یادمون بره که عید میتونه غم هم بیاره.هر دم ازین باغ بری رسید و رسید و رسید تا که نوروز هفتاد و سه گل ها به سبزه نیز آراسته شدند.ولی دماغ عمو نوروز بسوزه.من مث مامانم نمی خوام غم ها را بال و پر بدم و ....من شیشه غم را به سنگ کوبیده ام تا هفت رنگم نتونه هفتاد رنگ بشه.من تو فروردین ازدواج کردم.تو فروردین بچه نوزاد داشتم دو تا و تو فروردین و تعطیلات عید دیدنی با بچه های فامیل خاطرات شیرین ذخیره کردیم.من تو فروردین یه عالمه دوست اینترنتی را یاد کردم.دیگه ایام غم نخواهد ماند.غم دیگه منو آزار نمیده بلکه هشیارم میکنه.چشامو به حقیقت وامیکنه.من با غم رفقای همزیست شده ایم.هم من حدود اونو حفظ می کنم هم او به حد من تعدی نمیکنه.خب چی میگی عمو نوروز؟فکر می کنی بازم بتونی امسال چشای منو با اشک نم بزنی؟
نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 02:59 ب.ظ

لحظاتی مونده به تحویل سال نو . خوشحالم که به شما تبریک می گم . موفق باشید . شاد باشید

لیدا دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 03:31 ب.ظ http://gilda.persianblog.com

سال نو با بهار و همراه با نوروز مبارک.

سبکبال سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:43 ق.ظ http://sabokball.blogfa.com

سلام
سال نو مبارک
کار خوبی می کنید... شیشه ی غمها را باید محکم و محکم به سنگ کوبید ...
سال خوبی برایتان آرزو می کنم ...

پگاه و شهرزاد پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 07:20 ب.ظ http://amanate-eshgh.persianblog.com

امشب در پشت لحظه ها فرود آمدم و با نبض حیات هم آوازم
امشب جسم خود را در دیار ارواح گم کرده ام تصویر من در
آینه ها پیدا نیست و وقتی که سربر سجاده بزرگ می نهم خروش
از ابرها بر می خیزد و هنگامی که پرچم قنوت را بر می افرازم شلاق
برق فرود می آید
امشب در من ترانه گمشده ای است که در نی غربت ها افتاد است
سلام بهار نو رسیده مبارک بهمون سر بزنید خوشحال میشیم موفق باشید



مجید جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 06:21 ق.ظ http://www.charvadeh.persianblog.com

سلام رضوان عزیز. سال نو رو به شما و خانواده محترم تبریک می گم. در مورد مطلبتون باید بگم. ما عادتا یاد گرفته ایم که رنج و اندوه بد است. تلخی موضوع رنج از یکسو و تلخ خود رنج از سوی دیگر ما را مدام اذیت می کند. ما باید برای رنجهایمان معنا ژیدا کنیم. آنگاه رنجها دوست داشتنی می شوند و زندگی زیبا.

پریناز شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:00 ب.ظ http://www.parinaz2003.perisanblog.com

خانم گلم .. چه حرفای بی غل و غشی و چه تعبیر زیبایی از غم به جا اوردی. کاش من هم بتونم این تعبیر رو در خودم تلقین کنم بلکه ...!

مصطفی دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 06:32 ب.ظ

agha salam.emrooz raftam to avalin weblogi ke 2 salo nim pish sakhte boodam.didam shoma nazar dade boodid.
oomadam to weblogetoon va az matalebetoon khosham oomad delam mikhad bishtar ba ham ashna beshim.
age lotf koni va id yahoo khodet ro be man bedi mamnoon misham.id man ham hamine: marlboro_light2213
be omide hokoomate eshgh bar ghalbha....
Marlboro_Light2213@Yahoo.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد