نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

سلام.پری همکلاس دوران دبیرستانمه.همه سه سال آخر او نیمکت جلویی من نشسته بوده.با برادر شوهر خواهرش ازدواج کرده.مرد خوش تیپ و خوش قد و بالا ولی یه معلم ساده بوده.خودش هم معلم بوده سه تا بچه داره دختر اولش لیسانس کامپیوتر از دانشگاه آزاده و براش خواستگار اومده.تو جلسه اولیا و مربیان مدرسه پسر کوچولوم فهمیدم پسرش همکلاس پسرمه.و دوباره با هم دیگه رفت و آمد را شروع کردیم.همین الن زنگ زده میگه : به دادم برس پسره خواستگار دخترم بیست و هفت ساله فوق لیسانسه ولی به بلند بالایی همسرم نیست .بر و روش مثل باباهه نیست دخترم مردده.گفتم به دخترت بگو کچلیش کم آوازش.بابات به همین قد و بالاش نازید که ضرورت ندید ادامه تحصیل دهد وگرنه من هم الان یه شوهر لیسانس داشتم نه یه شوهر دیپلمه و خوش تیپ.میگم به دخترت از قول من تبریک بگو که یک پسر فوق لیسانس بیست و هفت ساله آمده خواستگاریش.میگه باور میکنی چه حالی ام؟میگم باور میکنم با وجودیکه من دختر دم بخت ندارم.صحبت از قبول مسئولیتی بزرگ هست.تو داری دختری را که با هزاران امید و آرزو بزرگ کردی به دست پسری می سپاری که جز میزان تحصیلاتش و شغلش ازش هیچ نمی دونی تیری در تاریکی انداختن است.میگه قیافه دخترم از پسره سره.میگم دوماد باید زشت باشه کچل و بد اخلاق.این حرفا چیه ممیزنی؟زیبایی فقط یکی از لنگر های کشتی زندگیست.میگه می ترسم دخترم بعد ها غصه بخوره.میگم خب اگر تو زندگی خوب رفتار کنه هیچ غصه نخواهد خورد.آدما به ظاهر همدیگه عادت میکنن.و اونوقته که در پس چهره دیو قلب رئوف و مهربون و سیرت نیکو را می بینن.البته باز بذار خود دختر تصمیم بگیره و تو هیچ نظر نده مبادا تبلیغات تو کار دست دخترت دهد دختر بیست و پنج ساله سنی نداره هنوز که بخوای از خونه ات دکش کنی.حالا حالا ها تو آستین روزگار داماد تحصیل کرده هست تا برای دخترت بیاد خواستگاری.ای بسا زیبا رو هم باشه.میگه کجای دانشگاه بیام تحقیق؟گفتم ممکن نیست موفق بشی تو دانشگاه یه تحقیق درست و حسابی بکنی ولی اگر گذرش به کمیته انضباطی دانشگاه افتاده باشه شاید بتونی موارد زشتکاری ازش در بیاری ولی من به تو اطمینان میدم پسریکه موفق شده در سن بیست و هفت سالگی نه تنها فوق لیسانس شو بگیره که یک سال هم حق التدریس تو دانشگاه درس بده فرصت رفتار های غلط نداشته.میگه چه مواردی از داماد را باید سوآل کنم؟میگم باید ببینی شامه دخترت چقدر تیزه و چه سوآلاتی برایش مطرحه؟میگم ببین پری جون،ممکنه یه پسری چندان چنگی هم به دل نزنه ولی وقتی اومد تو خونه تون و رفتار خوب پدر با شما و دخترش را دید عوض بشه.نگرانی داره منفجرش میکنه.پشت سر هم سوآل میکنه من هم بدون فکر جوابشو میدم.خدا به خیر بگذرونه .هی یکی می زنم به میخ یکی می زنم به نعل.هم میگم نگران نباش به نظر عالی می رسه .هم میگم مواظب باش وسواس بیماری هست که در تحصیل کرده تر ها میتونه پیدا بشه.هم میخوام دلداریش دهم هم خودم در تردیدم که اگر خوب از آب در نیاد من هم در نقش یک مشاور مسئولم.خلاصه آخر الامر شماره تلفن های خودم و فامیل دور و بر را بهش میدم تا هیچ احساس نگرانی نداشته باشه و منو هر جا هستم گیر بیاره و بگه حالا در تب و تابم چه کنم.؟.ولی دختر شوهر دادن واقعا سخته؟مامانا واقعا نگرانند؟باید نگران باشند؟داماد درس خون ها بهتر ترند؟میشه آدما را بر اساس تعاریفی که از شون میشه قابل اطمینان دونست؟شما دختر ندارید که شوهرش داده باشید؟شما در صدد ازدواج با دختری نیستید؟شما خودتان دختری نبودید که وقتی ازدواج کرده باشید مادرتان مضطرب باشد؟
مادرا بعد از اینکه اعتماد کردند و دخترشان را به همسری مردی در آوردند با مشاهده اولین رفتار ناسازگارانه از ندامت بر پشت دست خود می زنند که لعنت بر من باد دخترم ناشی بود این من بودم که می بایستی هشیارانه تر بر خورد می کردم.خدا اون روز را نیاره که ......
من اگر دختری می داشتم به سن و سال دختر پری و این چنین خواستگاری برایش می آمد فوری بهش شوهر می دادم.به دامادم میگفتم علیرغم اینکه به دلیل موفقیت تحصیلی ات برایم خیلی عزیزی و تو را غنیمتی می دانم که خداوند به خانواده ام ارزانی داشته ولیکن به محض مشاهده کوچکترین ناسازگاری دخترم را ازت پس می گیرم و اگر از آسمون به زمین و از زمین به آسمون بری دیگه بهت پس نمی دم.مگر اینکه قاپ دخترمو بدزدی و توجیهش کنی که با تو خوشبخته اونوقت تموم مدت عمر خودم را تف و لعنت می کنم که پسندیدمت و از پس دانه ها(ظاهر موجهت)دام را ندیدم.بعد بهش میگم دخترم را اول به خدا بعد به تو می سپارم.
نظرات 1 + ارسال نظر
سلام جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 03:02 ب.ظ

رضوان عزیز
داری با آتیش بازی می کنی
اگه پسره خوب در نیاد
مادردختر که هیچ
دختر که هیچ
اگه بچه دار بشن بچه های دختر هم نفرینت می کنند!!!
خود دانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد