نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

آقای کاظمی آمده بود درب آلومینیومی حمام  و پنجره آلومینیوم آشپزخانه را عوض کنه.من احمق واسش چای درست کردم و با بیسکوییت جلوش گذاشتم.عینهو بز منو نگاه کرد و لب نزد و همچنان به کارش ادامه داد تا جناب همسر اومد.اونوقت قبول کرد بخوره حالا دیگه چایی سرد شده بود.من نمیدونم چرا اینقدر دوستش داره و هر چی کار هر جا سراغ داره ایشون را خبرش میکنه.ازش می پرسه خب آقای کاظمی چند تا بچه داری؟ میگه : سه تا خدا حفظ شون کنه.ازش می پرسه دخترند یا پسر ؟میگه :خدا را شکر سه تا پسر.من آدم خوش شانسی بوده ام که تو این دور و زمونه دختر ندارم.چشام از تعجب باز موند.می پرسم : چرا؟میگه نگه داری دختر تو این دور و زمونه سخته.میگم این چه حرفیه؟دختر و پسر فرقی ندارند.والدین باید بتونند بچه تربیت کنند.میگه نه دختر یه جور دیگه سخته.عصبانی میشم و نمی تونم عصبانیتم را کنترل کنم پس اونجا را ترک میکنم.میرم تو بالکن تا سوزش هوای سرد آرومم کنه.با خودم می اندیشم گامبوی بی خاصیت با او چهره پشمالوت که عینهو خرس میمونی.اون همسر ظریف تو ،چگونه تحملت میکنه ؟نه ریختت قابل تحمله نه افکارت.متوجه نمیشم این وسعت عصبانیت به خاطر چیه.شاید فکر میکنم خوب بود پدر من درباره دختراش اینگونه می بود؟اونوقت من چکار می کردم؟.متعجبم .دخترکان که با دستای کوچولوشان صورت گنده شما ها را با همه زبری لمس کرده بر گونه هاتون بوسه می زنند اگر بدند پس پسراتون خوبند ؟که به خرج برتان نمی دارند؟و همیشه از تون طلب کارند؟به یادم میاد دو شب گذشته با صبا نوه دایی همسرم داشتیم بحث میکردیم که گفتم پسرا خیلی هم خوبند و صبا میگفت : آره اون همه آزادی که دارند و یهویی به خودتان می آیید می بینید کجا ها که سرک نکشیده اند ؟با ما سه تا خواهر قابل قیاسه؟و من میگفتم بچه خوب و بدش به جنسیت بستگی نداره.وقتی آقای کاظمی میره میام تو آشپزخونه و به همسرم میگم : این چه طرز تفکریه این دیوونه داره.؟ همسرم میگه :آدما برای حرفاشون دلایلی دارند حالا دلایلش را نخواستی بشنوی بهتره قضاوت نکنی اون فقط قراره پنجره های ما را درست کنه قرار نیست که مثل من و تو فکر کنه.اون تو روستا زندگی میکنه حتما اونجا یه چشمه ایی هستی و دختران کوزه به دوش و عصر هنگام و .............ولمون کن بابا .به خاطر طرز تفکر دیگران هم من باید حساب پس بدم؟تو دنبال دردسر می گردی؟که به هر چیز کوچیکی گیر میدی؟می بینم احتمالا حساسیت زیاد به خرج داده ام .شاید فکر میکنم با عوض شدن تفکر او دنیا عوض میشه .سکوت می کنم و از فکر حرفاش بیرون نمی رم و با خودم میگم همش تقصیر این آقای همسره که هر چی پول هر جا سراغ داره به جیب این چنین آدما سرازیر میکنه.هر کی ازش سراغ یه درو پنجره ساز آلومینیومی خوب را میگیره شماره تلفن آقای کاظمی را بهش میده.میگه کارش حرف نداره و.................
آره ...جون خودش
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد