خانوم جوان میگه :دیشب با خودم گفتم سه تا کار میکنم خانوم .یا میرم پیش اون پزشکه که آرزو داشت با هام ازدواج کنه و هنوز پس از سه سال ازدواج نکرده و بهش میگم تو زندگی با این مرد چه می کشم تا برای نجاتم اقدام کنه .یا می رم دادگاه تا تکلیفم را با مردی که کتکم می زنه مشخص کنند .یا می رم پیش مشاور تا بهم بگه این چه مرگشه که اینقدر با من لجبازی میکنه.و اینقدر راحت کتکم می زنه .می بینید که آخرین تصمیم را گرفتم و اومدم پیش شما.ای لعنت به سیاه کاری های ......وقتی سی دقیقه باهام حرفاشو زد تازه شانه هایش را که از سنگینی دستای شوهرش سیاه شده بود نشانم داد و گفت : نه خانوم، اون به من میگه من تو زندگی با تو دلخوشی ندارم و دلیلی نداره من با او بمانم
سلام ..ببخشیسد شما عادتونه به کسانی که به وبلاگتون سر میزنن و نظر میدن و نوشته هاتونو میخونن ......به وبلاگاشون سر نمیزنین؟؟؟؟؟؟؟جالبه .....جواب سلام ..علیکه ظاهرا ..
این کتک زدنهای زنان توسط مشتی سبیل کلفت اما بزدل و احمق و ضعیف و زبون که اسم مرد رو خودشون گذاشتن دلیل براینه که بخاطر روزه بقول شما نفس هاشون بوی بهشت گرفته!!!!۰
البته منظور شما رو از بهشت گرفتم. یعنی بوی (نچاق) یا به عبارت دیگه بوی شما رو گرفتن. وگرنه نفس آدم هائی که قد یک چارپا شعور و ارزش ندارن نه تنها بوی فردوس که بوی .... میده!!۰
برنامه ی این نشست ها متعاقبا اعلام می شود.