نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

حیف شد اون سفر کوتاه را نرفتم.نشد.سرگیجه و تهوع داشتم.ترسیدم حالم بدتر بشه.موندم.و اونا(میزبان ها)تنها رفتند.خوب هم شد که نشد برم.چون بعدا متوجه شدم ماه رمضان در راه بوده و من فقط واسه اینکه حضور در کنار خانواده داداش را دوست داشته ام فراموش کرده بوده ام.و بعد هم خبری به گوشم رسید که خانم همسر برادر چندان رغبتی به همسفر بودن با من نداشته شاید چون همسرش بدون مشورت با او دعوت کرده شاید هم چون خانوما پنهانی با هم کنتاکت هایی دارند که نمیشه رو کنند .به هر حال حال خوب شد . حالا باید شرح سفر را از اونا بپرسم.
هنوز نرفتم دکتر ببینم این تهوع و سر گیجه چه علتی میتونه داشته باشه.شاید کم خونی شاید ناراحتی معده.مبارکه حلول ماه رمضان.من که امسال را با عشق آغاز کرده ام .کاش دعا های من مقبول واقع می شد .البته من فقط بر زبان می رانم و اصراری ندارم خدا ..........
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد