نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

بی پناهی

امروز داشتم میرفتم پیاده روی صبحگاهی و چند تا نون سنگک داغ نیز بخرم .سر چهار راه بر روی چمن های خیابان تکه پارچه سیاهی مچاله شده دیدم جلو رفتم دیدم زنی کیفش در دست زیر چادر سیاهش به خواب رفته.منظره زیبای چمن کاری شده چقدر زشت به نظر می رسید.چرا باید درین موقع صبح زنی اینجا به خواب رفته باشد.با خود اندیشیدم شاید چون در سر چهار راه مطب پزشکان حاذق و متخصص است از راه دوری برای رجوع به آنان آمده است و چون درین شهر جایی را نداشته آنجا خوابش برده .پلیس سر چهار راه را صدا زدم گفتم ببخشید این چنین منظره ایی شما وادار نمی کند مداخله ایی بکنید؟گفت پیش آمده مواقعی که من کسی را صدا بزنم و او بیدار شود اهانت کند.من مامور راهنمایی هستم خانم.بارها در بیمارستان ناظر بودم که اگر زنی بی پناه را سر گردان در خیابان ببینند به بخش بیماران روانی می آورند.پس احتمال دادم بیمار روانی باشد که خانه را ترک کرده و آنقدر بی هدف در خیابان ها پرسه زده تا خسته شده و در آنجا خوابش برده.لابد غذایی هم نخورده.ولی چگونه ممکن است مورد آزار قرار نگرفته باشد.مگر شهر ما شهر امنی برای پرسه زدن زنی تنهاست؟ آرزو کردم کاش مامور گشت شهربانی بودم تا می توانستم تا ۲صبح در خیابان ها گشت بزنم و موارد این چنین را آمار بگیرم.
نظرات 1 + ارسال نظر
لیدا جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:54 ب.ظ http://gilda.persianblog.com

سلام...........همیشه مهربونی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد