نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

تردید در نوشتن

گفت : بنویس.گفتم: می خوام بنویسم ،ولی بعضی ها خوش شون نمیاد .گفت : چه اهمیتی داره ؟منکه خوشم میاد . گفتم : ولی برای من نظر در صدی از آدما مهمه . من هم دوست دارم در جمعی پذیرفته بشم . اینکه فقط شما خوشت بیاد مد نظر من نیست .اصولا هر کسی میتونه کسی را داشته باشه که با دیده مجنون نگاهش کنه و به جز خوبی درش نبینه .من می خواهم از منظر چشم یه تعداد بی نظر مطالبم نقد شود  .گفت : (چشم بد اندیش که بر کنده باد *عیب نماید هنرش در نظر ) اونا می خوان عیب روی تو بذارند. گفتم : نمی تونم صرفا به این مسئله تکیه کنم. زیرا که
( میتوان دیدن ز چشم عیب جویان عیب خویش *  تا میسر می شود زنهار بی دشمن نباش)
و به علاوه اگر هم به شما نیک بنگرم باید بیادم آید
(گریزان شو گریزان از تملق پیشگان ای گل *  که خوارت می کنند آخر ازین بیجا ستودنها)
گفت خوبه والله ما را بگو
(تا که از جانب معشوق نباشد کششی *  کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد )
گفتم:میخوام شعر سعدی آویزه گوشم باشد که فر مود:(مشو غره بر حسن گفتار خویش *به تحسین نادان و پندار خویش).گفت : هر که شد محرم دل در حرم یار بماند و رنجید و در حالی که می رفت .گفت: همنشینی با خدا خواهی اگر در عرش رب * در درون اهل دل جا کن کمال اینست و بس

گله از خدا

ببینم
خدا را دوست داری؟
از تو به که نالم که دگر داور نیست وزدست تو هیچ دست بالاتر نیست

چرا این سوآلو حالا می پرسم؟چون حالا زلزله شده؟آره.چون زلزله شده.موقعیت خوبیه که با هم از خدا حرف بزنیم.از اینکه چه احساسی داریم که می بینه چه میشه ولی مانع نمیشه.ببینم مگه خدا مهربون نیس؟حتما یادتونه که تو زلزله بم بعضی ها میگفتن خدا که مهربونه چطوری میشینه و دست و پا زدن های آدما رو می بینه و هیچ کمکی نمیکنه.خیلی وقتها شده به مهربونی خدا شک کنند آدما.من که یه روز کلی گریه کردم و با خدا حرف زدم .تا که همه خرفامو زدم فکری به خاطرم رسید .اون فکره این بود که اگر خدا بخواد مستقیما تو کارهای بنده هاش دخالت کنه که نمیذاشت عزیزترین کس ها به تیغ جفا کشته بشن.پس همونجوری که واسه اونا دست به کار نشد باید من قبول کنم واسه منم دست رو دست بذاره.تو همین موقع ها بود که یادم افتاد به یکی از همکارانم .که گله از خدا داشت.اون میگه من پس از تولد پسر دومم ۷ ماه نماز نخوندم و با خدا قهر کردم قهر قهر قهر.چرا؟خب واسه اینکه فرزندی به دنیا آورده با یه عیب مادرزادی که خودش رو در تولد اون مقصر میدونه .آخه بیماری پسرش از مادر به پسر ارث می رسد یعنی اگر دختر به دنیا آورده بود شاید مبتلا نمی شد.
منکه فکر می کنم بعضی از رفتار های نسنجیده اش دشمنی پتهان با خداست.از بعضی رفتار هاش به قدری بدم میاد که نگو .انگار دشمن انسانیت شده.انگار دلش می خواد واسه آدمای دور و برش سوسه بیاد نمیدونم خدا که نامه نانوشته را می خونه و قصه نانموده را میدونه می دونست این بنده اش این کاره است؟یا وقتی پسرش مشکل پیدا کرد این کاره شد.همش دنبال عیوب این و اونه.یه جورایی دوست داره چغلی به رئیس کنه.یه جورایی وقتی رئیس بنا به چغلی هاش کسی را تنبیه میکنه با دمش گردو می شکنه .منکه واسه اش متاسف میشم .آدم اینقدر  کوچیک؟اه.چه بد!
گاهی اوقات با خودم میگم خدایا آیا من از تو گله ایی دارم؟بهتر نبود علنا می تونستم بگم که گله دارم؟میشه باهات قهر کنیم.میشه برات ناز کنیم؟ناز مون را می خری یا میگی ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت؟میشه مث یه بچه قهرو اخمامونو تو هم بکشیم و بهت بگیم قهر قهر تا روز قیامت قهر؟
خدا
اگه به تو غر نزنیم به کی بزنیم؟اگه واسه تو خودمونو لوس نکنیم واسه کی لوس کنیم.؟

باز هم زلزله

دیروز عصر مهمان داشتیم که ناگهان آسمان تیره و تار شد و باد سختی در گرفت و بعد باران تندی زد و تمام. گویا در همین لحظات در شمال کشور و قزوین و تهران و قم و...زلزله ای در حال وقوع بوده است. شنیدم( نه البته دیدم هم) که در تهران مردم به خیابان ها پناه برده اند البته که نه همه ولی.. ببینم چه حالی پیدا می کنه آدم؟خدا اون روز را نیاره که تهران و شهر های بزرگ بخوان ......گرچه فرقی نمیکنه کجا باشه.راستی راستی ما باید بنشینیم و ناظری بی دست و پا باشیم؟این خیلی بده ها.خدا رحم کند.بعضی ها فکر میکنند نکنه ما ها مقصریم که این اتفاق ها می افته.راستی؟باید ازین نگرانی ها داشت؟تا کجای اعتقادات به روز قیامت واسه مون مفیده؟اینکه فکر کنیم گناهی کرده ایم که مستوجب این تنبیهات هستیم خیلی بده.اینکه فکر کنیم اونا که کشته شده بودند حتما به سزای اعمالشان رسیده اند.اینکه خدا همین نزدیکی ها نشسته و ماها را در صورت ....تنبیه می کنه. اینکه متمسک شویم به خدایی که سمیع است و بصیر.اینکه بر خداوند تکیه کنیم خوبه.اینکه توکل بر او داشته باشیم. مگه میشه گفت؟ حالی خوش باش؟ مادرا اشک می ریزن و نگران بچه هاشون اند. اونا که به تازگی مشکلات شون رو غلتک افتاده میگن :اینم از بدی شانس ماست. خر ما از کره گی دم نداشت. دریغا که بر خوان الوان عمر *دمی خورده بودیم ،گفتند،بس فقرای شهر میگن : به فقیر چه یه نون بدی چه یه نون بگیری براش چه فرقی میکنه؟کف دست ما که مو نداره بیایید بکنید. اونا که به هم اعتماد دارند به همدیگه میگن :چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

رفتار های پرخاشگرانه

هفته ایی که گذشت را با کار آموزی تو بیمارستان آغاز کردم.
همون روز بود که بیمار پرخاشگر ی تو بخش داشتیم و یکی از دانشجو ها را پرت کرد تو دیوار.(تصور بکنید دختری به لطافت گل و به نرمی جثه یاکریم ).چرا که فکر کرده بود او منظوری داشته که اونجوری با تعجب نیگاش کرده.موضوع خوبی شد تا واسه دانشجو ها درباره تجارب کتک خوردن پرستاران تو بخش روان پزشکی صحبت کنم.
گفتم در هر بیمارستان روان پزشکی یک آلبوم هست از آثار ضرب و جرح بیماران به پرستاران و دیگر پرسنل خدمات رسان.
گفتم جالبه بدونید علیرغم آزار هایی که ما پرستاران می بینیم حق سختی کار ؛چندان چشمگیر هم ،نمی گیریم.البته اینا آلبوم ضرب و جرح های قابل ثبت است.اون آثار اضطراب  و افسردگی را که پنهان است و نمیشه  که  بتوانیم ثبت کنیم بیشتر می شود.
برای دانشجویان موارد چندانی را که به چشم دیده بودم بر شمردم و بخشش پرسنل را که چه زیباست.خانم پرستار زیبایی را روزی بیماری پرخاشگر خانم با ناخن های تیز و آلوده اش از پیشانی تا چانه خراشاند همانند تن گورخر یه خط سالم یه خط خراش و بعد جای خراش ها عفونت کرد. وقتی از پرستار پرسیدم حالا چه احساسی داری گفت هیچ فقط می سوزه .همین.هرگز بعد ها نشتیدم ازین رفتار بیمار گله کند.همه دانشجویانم برایش گریه می کردند.خودم فکر می کردم احساس بیچارگی کند که چرا باید در چنین بخشی کار کند.می دانید چه گفت؟گفت خراش های بر دل غیر قابل تحمل است که از یر عمد است . نه حمله خشم و جنون این بیمار بیچاره.آفرین بر چنین زن گشاده سینه و با ارزش.البته سالها در چنین بخشی کار کرده بود و او خودش برایم موارد ضرب و جرح دیگر همکارانش را تعریف کرد.
برایم گفت که همکار نازنین اش داشته غذا در دهان بیماری می گذاشته که به ناگهان انگشت سبابه اش را با دندان قاپ زده و آنچنان گاز گرفته که از بند جدا شده و به پوستی آویزان بوده .بلافاصله به  اتاق عمل بیمارستان منتقل اش کرده اند و پی از ضد عفونی محل گاز با بخیه عضلات و آتل گذاری........پس از مدتها به لطف خدا انگشت همانند روز اول شده.با کمی کم تحرکی.
از خانم پرستار جوانی برایم گفتند که با گوشی تلفن در سرش دچار ضرب و جرح شده.و از خانم پرستاری که ران پایش را در حمله خشم آلود یک بیمار مهار شده به تخت......
خرد شدن عینک در چشم خانم پرستار دیگری که به پارگی عنبیه منجر شده و
همه اینها از بیمارانی که در بخش بستری اند پذبرفته می شود و فردای آن روز همه او را بخشیده اند .ولی
در اجتماعی که انسان ها به ظاهر سالمند و راست راست راه می روند کسی انتظار این چنین رفتار ها را ندارد و حکم بر قصاص به نفس میشه.چه بسیار مواردی که فرد آسیب دیده با بزرگواری می گذرد ولی گاهی موارد پیش می آید که اولیا دم حاضر به گذشت نیستند .و
برای دانشجویان همه آنچه را در صفحه حوادت شاهدش هستیم تو ضبح دادم و قرار شد به عنوان تکلیف هر کدام از دانشجویان حادثه ایی خشونت بار را از روزنامه مجله ایی جدا کند و بیاورد و مورد بحث قرار دهیم.سپس قول دادم برایشان از نظر فروید و اریک فرام پرخاشگری را مورد بحث قرار دهم.کناب ؛آناتومی ویران سازی انسان از اریک فرام را پیشنهاد دادم بخوانند.آرزو داشتم بتوانم اینجا هم همه آنچه مورد بحث مان قرار گرفت بنویسم .ولی به نظر سخت می رسد.ان شالله روزی در کلاسی با هم جمع خواهیم شد و موضوع پرخاشگری به هم نوع را بحث خواهیم کرد.

بحث داغ

سایتی هست با عنوان بحث تو بحثhttp://www.bahs2bahs.ir/ . داره درباره چگونگی گفتگو کردن روش هایی را پیشنهاد میدهد.من اونجا یکی دو کلام حرف زدم.بدون اینکه انتظار داشته باشم قشقرقی به پا شد.یه جورایی ترسیدم و هول کردم که نگو.شاید باید ملاحظات خاصی می کردم که ناشیانه عمل کردم.البته فکر نمی کردم ها.ولی همیشه هم در روی یک پاشنه نمی چرخه و محاسبات آدم درست از آب در نمیاد.منکه کف دستم را بو نکرده بودم.حالا خر بیار و باقالی بار کن.آن چنان پشت دستم را داغ کردم که نگو.نباید اینقدر راحت دم به تله می دادم.بگو چراسعدی فرموده: هر که تامل نکن در جواب بیشتر آید سخنش ناصواب ها البته به نظر من که حرفای اشتباهی نزدم.مطمئن باشید به خودم شک نکردم.در ارزیابی ام از نحوه بر خورد دیگ ران بیگدار به آب زدم.در هر گفتگویی باید احتمال هر نوع بر خورد را داشت. با همسن و سال خودم بحث کنم بهتر زبون همدیگه را می فهمیم .یا با هم جنس های خودم. بهتره قبل از هر گفتگویی با کسی وضعیت اجتماعی اقتصادی اش را هم بر رسی کنیم.یهو دیدی طرف تلافی کره را تو دل کوره در آورد