نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

وضعیت زن در ایران

بارها مورد سوآل بوده ام که وضعیت زنان را در ایران چگونه می بینید.و من هم بارها از جواب دادن به این سوآل طفره رفته ام.گاهی برایم ای میل هایی می رسد که بهتر نیس از طفره رفتن دست برداری و آنچه را شاهدی با شهامت بنویسی؟گاهی مورد غضب قرار می گیرم که تو بدون آنکه برایت نفعی داشته باشد با سکوت خود سعی در تایید بعضی رفتار ها داری.واقعا من که با زنان زیادی در برخورد های اجتماعی مواجه می شوم چه نظری درباره مشکلات آنان دارم.؟ شاید اگر در گذشته های دور از من سوآلی این چنین می شد با تمامی قوا و با فشار کلام از ظلم هایی که بر زن می رود سخن می گفتم .ولی از آنجا که در فضای اینترنت آهسته آهسته حرفایی درین زمینه زده ام که بدون آنکه آب از آب تکان بخورد فرهنگ مردان و زنانی را که مطالبم را می خوانند دستکاری کرده باشم دیگر چندان احساس فشار کلام ندارم.در زندگی خود با خانم هایی از فامیل و بستگان و همسایگان و آشنایان و همکاران و دانشجویان برخورد کرده ام . انواع و اقسام مشکلات شان را دیده و شنیده ام.خانم هایی دیده ام که شخصیت وسواس داشته اند و همه چیز را با ریز بینی مورد توجه قرار داده اند میلیمتر به میلیمتر هر مسئله را چک کرده و از آن عبور کرده اند.اینگونه زنان کمال گرا و امین و نجیب بوده اند ولی از آنجا که انتظارات شان دقیقا بر آورده نمی شده فریاد ؛یا مصیبتا؛ شون به آسمان بلند بوده .از آنجا که به فرموده حضرت علی(ع) من نیز معتقد شده ام که :(آله الریاسه سعه الصدر).کسی میتواند ریاست کند که سعه صدر داشته باشد و گشاده سینه باشد فریاد ؛ وا مصیبتا ؛..ی این چنین خانوما برایم قابل توجیه بوده است.اینگونه خانم ها اضطراب را تجربه کرده اند و از آنجا که اضطراب یک امر مسری است این اضطراب را به همه خانواده سرایت داده اند و خانواده هایی مضطرب و افسرده محصول تلاش هایشان بوده است. و در نهایت خودشان هم افسرده شده کم کم از عواقب شوم افسردگی سایه ایی سیاه بر زندگیشان سایه افکنده است .خانم هایی را مشاهده کرده ام دچار خود شیفتگی و شخصیت نارس، که وظیفه همسر و همه اطرافیان می دانسته اند برایشان سنگ تمام بگذارند و آنان با تصور اینکه شاهزاده خانومی هستند خود را بر تختی مرصع و زرین تصور نموده همه اطرافیان را به پای بوس خود متصور بوده اند که قصد ساییدن چهره بر خاک پیش پایشان داشته اند.خانم هایی را مشاهده کرده ام که بدون داشتن کمترین اعتماد به نفس خود را لایق تحمل هر گونه خواری و خفت می دانسته اند .در زندگی مشترک برای همسر و فرزندان و حتی دیگران نه تنها که سر را داده اند که کلاه را نیز هم؛ و نه تنها سر را داده اند و کلاه را هم داده اند که یک ذرع و نیم بالای کلاه را هم داده اند.و باز هم به دنبال آن بوده اند که داشته هایشان را به فدای .....کنند.
نظرات 2 + ارسال نظر
مورچه خورتی! سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:30 ب.ظ

چی شد بالاخره- این وضعیت زن در ایران ؟؟؟
میگم شما که (زن) هستی- لازم نمیدونی درباره حقوق زنان و اینکه درآئین شما نصف مردان! بحساب می آئید- چند کلامی بنویسی؟!

مرجانه پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:54 ق.ظ

متاسفم نگاهت به مسائل جامعه آخوندیست/ بهتره یک کمی عمیق تر به اطرافت توجه کنی/*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد