نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

کابوس

با وحشت از خواب پریدم.در خواب دیدم که در چادرهایی در بیابان اسکان داریم و سربازان آمریکایی ما را جمع کرده اند و عکس مان را می گیرند.همه گریه می کنند .بچه ها را از مادران جدا کرده اند.وبچه هاشان تمرین تیر باران را روی نوزادان ما ......خانم دکتر دوستم داره با آیات قران در میکروفن همه ما جمعیت را وعده بهشت میدهد.حالا مصمم هستم با آمریکایی هایی که قصد ایران را کنند با خشونت هرچه تمام تر مبارزه کنم مرگ با عزت به از زندگی با ذلت مرگ بر متجاوزین از هر نوع شان
نظرات 2 + ارسال نظر
حسین جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:16 ق.ظ http://hlovesn.blogspot.com

این باید کابوس همه ما ایرانیها باشه. عشق به میهن از بزرگترین عشقهاست...

رضا جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:09 ب.ظ

خواب شما چند ساله تعبیر شده منتها آمریکایی ها را جای اینها دیدید. خواب دیگه...همه چی جابجا میشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد