داشتم میگفتم که بلوغ جسمانی در دختران و پسرا خیلی زودتر از ازدواج رخ می دهد ..برای ازدواج بلوغ جسمانی و روانی هر دو لازم است و یکی به تنهایی کافی نیست.
نو جوان در دوران بلوغ سخت در تب و تاب است.فقط خودش می داند که چه رنجی را متحمل می شود و از ترس آنکه عجیب جلوه کند مهر سکوت از لب بر نمی دارد.این روز ها حتی محبت و دلسوزی والدین دلش را می زند با همه آنکسان که استقلال اش را به رسمیت نمی شناسند در جنگ و کینه ورزیست.گویا دستگاه راداری دارد که هر آنکس را که قصد مداخله در کارش دارد بشناسد و با او به نوعی مخالفت کند.اگر مطمئن باشد دفترچه یاد داشتت اش به دست کسی نمی افتد در آن از رنج و آلام خود اینگونه می نویسد.:خدای من چرا اینجوری شدم؟نکند عجیب و غریب ام نکند به هیشکی شبیه نیستم همه بفهمن چه حالی دارم؟اگه ارزشی نداشته باشم چی؟چه کنم که بر ارزش ام افزوده شود ؟چگونه حالی اطرافیان کنم که اصلا باک ام نیس؟اگه در آینده ها به جایی نرسم چی میشه؟تکلیف ام چه خواهد شد؟ چرا مرگ سرنوشت ماست.«»
می بینم که وبلاگ تو مشتری نداره
(من هم به زودی صاحب وبلاگ می شم)
سلام خانمم : متاسفانه من هیج وقت نتونستم در باره مسائل
اجتماعی, فلسفی و..... نظری درستی بدم شاید به خاطر این باشه که رشته کاری و تحصیلی من ارتباطی با این مباحث نداره. لذا بیشتر سعی می کنم شنونده باشم.در ضمن چرا به قسمت دوم سوال من جواب ندادید؟ همیشه چاق باشی.
منتظرتم.
من در وبلاگم به تو لینک دادم اگر توانستی برای من در وبلاگت لینک بده
من منتظر پاسخم رضوان . چرا توجهی به حرفهایم نکردید ؟ احساس می کردم این حرفها برای کسی غیر از من و شما نتیجه دارد . و دانستن شما به او کمک می کند .