نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

قلمرو مورد تجاوز قرار نگیرد

دانشکده پرستاری و مامایی گروه روانپزشکی داره متشکل از هفت نفر اصفهان روانپزشک های متبحر دارد قریب به ...نفر ولیکن هیچکدام چنین موضع گیری سیاسی کروبی را اعتنا نکرده اند چرا؟

بررسی نظر بیماران در مورد رعایت قلمرو انسانی آنان توسط کادر مراقبتی درمانی در بخشهای جراحی شهر رشت

 منیره احمد شعربافی،نسرین مختاری،معصومه جعفری اصل

دانشکده پرستاری مامایی رشت

یکی از قوی ترین رفتارها در انسان قلمر و گرایی است.

با رفتار قلمرو گرایی ،انسان به استقلال، خلوت، امنیت و حفظ هویت خود دست یافته و بدین طریق خواهد توانست با مسائل و مشکلات زندگی تطبیق حاصل نماید.

انسان همیشه در سلامتی بسر نمی برد و در طول زندگی ممکن است بیمار شده و در بعضی مواقع نیز در بیمارستان بستری گردد.

 بیمار در بیمارستان نیز قلمرو خود را میطلبد.

مراقبتهای پزشکی تجاوز به فضای شخصی و خلوت بیمار را ایجاب می نماید .

 و از طرفی در بعضی از بخشهای بیمارستان اقدامات درمانی وپرستاری بیشتری روی بیمار انجام می گیرد،لذا پژوهشگران بر آن شدندتا نظر بیماران بستری در بخش جراحی را در مورد رعایت قلمرو انسانی آنان توسط کادر مراقبتی، درمانی مورد بررسی قرار دهند.

پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی می باشد . واحدهای مورد پژوهش شامل 163 بیماردر سنین 16 تا 65 سال بودند .

ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه بوده و شامل 3 بخش می باشد .بخش اول،حاوی 11 سؤال در مورد مشخصات فردی بیماران و بخش دوم شامل 11 سؤال مربوط به نظر بیماران در مورد رعایت قلمرو روانی آنان و بخش سوم شامل 13 سؤال مربوط به نظر بیماران در مورد رعایت قلمرو جسمی (فضای شخصی و فضای مرکزی )آنان توسط کادر مراقبتی

 در مانی بوده است .

در مورد امتیازات مربوط به نظر بیماران در مورد رعایت قلمرو روانی و قلمرو جسمی توسط کادر مراقبتی

در مانی ،به پاسخ بله همیشه ،امتیاز (2)،گاهی اوقات ،امتیاز (1)و خیر هیچوقت ،امتیاز (0)تعلق گرفت و در نهایت به امتیاز کسب شده بالای 85 درصد به عنوان رعایت قلمرو و به امتیاز 65 تا 85 درصد به عنوان قلمرو تا حدودی رعایت می شود و در مواردی که مجموع امتیاز کمتر از 65 درصد بود ،به عنوان قلمرو رعایت نمی گردد ،در نظر گرفته شد و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان دادکه قلمرو روانی تنها در8/55 درصد و فضای شخصی در 9/50 درصداز واحد های مورد پژوهش رعایت و فضای مرکزی نیز در 1/60 درصد رعایت شده است واز میان مشخصات فردی متغیر های سن ،وضعیت تاهل و سطح تحصیلات ارتباط معنی دار آماری را با نظر بیماران در مورد رعایت قلمرو روانی آنان نشان داده و تنها متغیر سن ارتباط معنی دار آماری با نظر بیماران در مورد رعایت فضای شخصی و متغیر وضعیت اشتغال ارتباط معنی دار آماری با نظر بیماران در مورد فضای مرکزی نشان داده است.

 با توجه به اینکه در فرهنگ و جامعه اسلامی زندگی می کنیم. لذا از یافته های پژوهش می توان در آموزش و بالین استفاده نمود. بدین ترتیب که در آموزش دانشجویان پزشکی و پرستاری به فرایند ارتباط با بیمار و رعایت حریم بیمار ،تاکید بیشتری شده و اساتید در طی انجام کارورزی توجه بیشتری به این مسئله نمایند.

 از طرفی لازم است مدیران امور مراقبتی و درمانی در زمینه فراهم آورد ن تجهیزاتی مانند پرده و پاراوان به تعداد لازم که نقش عمده ای در رعایت قلمرو انسانی دارند ،تدابیر مورد نیاز را اتخاذ نمایند .

کلمات کلیدی:قلمرو، فضای شخصی، فضای مرکزی، حریم بیمار

چرا شایعه ها را بیشتر دوست داریم؟

خبر خبر خبر  

 

 

 

 

 

یه کبوتر پشت پنجره اتاق خواب من لونه گذاشته  

 

 

 

چه بی مزه 

 

 

 

کجاش بی مزه است؟ 

 

خبری بده که خبر باشه 

مثلا چطوری باشه؟ 

خیلی مهم باشه 

خیلی مهیج باشه 

خیلی تکان دهنده باشه 

 

 

آهان 

÷س هر خبری را دوست نداریم بشنویم 

خب یه خبر نگار باید در پی شکار چه خبرایی باشه؟ 

خبرای ... 

خب وقتی ذائقه من و شما در پی دریافت این نوع خبر ها باشه 

معلومه یه کسانی که....هستند هم پیدا میشن تا ... 

شنونده باید عاقل باشه 

 

 

 

یک آرزویی که بر آورده شدنش زحمت زیادی نداشت

دانشکده ÷رستاری مامایی دانشگاه علوم ÷زشکی اصفهان در میان باغستان انجیر و انگور و توت و گردو قرار دارد. 

همه روزه وقتی میاییم دانشکده کسانی را مشغول برداشت میوه می بینیم ولی از آنجا که اینجا محل کار ماست و لباس رسمی اطو کشیده و تمیز و مرتب تن ماست به میوه های درختان نیم نگاهی هم نمی اندازیم.و فقط با حسزت نگاه به آدمای آزاد می کنیم اونا که نوکر ظاهر و سر ولباس خود نیستند و در خدمت سلامت خویش اند 

امروز ساعت هفت و بیست دقیقه به دانشکده رسیدم دیدم همکاران اداری هنوز نیامده اند یه سبد کوچولو برداشتم و رفتم باغستان انجیر و تا دلتان بخواد انجیر های سیاه رسیده را چیدم و زیر درخت همانجا از میوه ها تناول کرده شکر خداوند آفریننده به جا آوردم.وقتی رسیدم دانشکده یکی از دوستان مرا دید در حالی که خاک آلود و تار های عنکبوت عینهو گوشواره و تاج رو سرم بود میگه ببینم چکار کردی با خودت؟اینا چیه؟چرا به خدمتگزار دانشکده نگفتی این سبد انجیر را واسه ات بچینه برو تو آینه خودتو نگاه کن به چه شکل و رو در آمده.گفتم تازه کجاشو دیدی؟کفشم تا زانو داخل گل ها فرو رفته لیز خورده رو زمین خاکی تو شیب و باطن لبتس هام هم ÷ر از خاک شده.ولی آرزویی را که مدتها داشتم بر آورده ساختم با دستای خودم میوه چیدم و همونجا به گرد و خاک ها غیر استریل و طبیعی خوردم و بیاد آوردم دختری روستایی بوده ام و از اصل خویش مدتهاست دور افتاده ام. 

وقتی رسیدم داخل اتاقم(محل کارم)هنوز هیچکدام از همکاران اتاق های مجاور نیامده بودند فورا لباس هامو گرد گیری کردم کفش گلی ام را تمیز کردم و منظم و مرتب نشستم پشت میزم گویی نه خانی آمده نه خانی رفته. 

حالا هم دارم برای شما از یه موضوع به ظاهر پبش پا افتاده ولی به واقع مهم مینویسم که ما حتی دلخوشی های کوچک خود را نیز از دست داده ایم آنوقت انتظار داریم افسرده نباشیم و اضطراب نداشته باشیم

بازدید

مهمان ها آمدند 

و بالاخره منو از انتظار در آوردند 

دیروز ساعت سه مهمانان ارومیه بعد از سه سال انتظار آمدند 

گرچه فقط بعضی شون و بعضی دوست جدید از فامیل شون. 

سه سال پیش شهریور هشتاد و ÷نج با نهایت راحتی زنگ زدم به شاهرخ آشنایی که تو اینترنت بود و اعتمادم را جلب کرده بود (از طریق نوشته های از سر انسانیت اش و درج عکس دختر کوچولوش دریا).و گفتم چون عازم غرب ایران هستیم و اکنون در میانه شب را به سر می رسونیم میخوام مهمان خانواده تون بشم به اتفاق خانواده چهار نفری ام و هم فال باشه هم تماشا.طفلک این جوان خانواده دار محترم بدون هیچ اعتراضی قبول کرد و ترتیبی داد مادرش از نقده در خانه اش حاضر شود ناهار درست کند و چشم به راه رسیدن من بماند تا خودش و خانمش هر دو از اداره بازگردند.شرمنده شدم وقتی اونا را منتظر خود و خونه شون را آب و جارو کشیده دیدم.به خاطر آوردم خیلی خودشیفته ام که برای راحتی خود دیگران را به زحمت می اندازم و عجیب که همسرم و پسرهام هم تذکر  ندادند

به بهانه روز خبر نگار

عم یتسائلون 

عن نبا العظیم 

کلا سیعلمون 

ثم کلا سیعلمون 

واقعا خبر گزاری یعنی چه؟ 

چه کسی خبر را گزارش می کند؟ 

و با چه نیتی؟ 

آیا خبر گزار باید برای گزارش خبر آزادی داشته باشه؟ 

آزادی از بیرون یا از درون؟ 

دیگران باید اخبار را سانسور کنند ؟یا خود سانسوری داشته باشد؟ 

یک خبرنگار به صرف گزارش آنچه کسب کرده مورد مواخذه باید قرار گیرد؟ 

ممکن است من و شما بگوییم تو  

برای خوش خدمتی 

برای فروش اسرار مگو 

برای... 

خبر را گزارش کردی 

میدانید که الاعمال بالنیات 

و هر کسی نیت کند خودش میداند و بس که آن نیت چه هست 

حتی گاهی اوقات خود آدم هم نمی داند چه باعث شد چنین نیتی پیدا کند 

مثلا برای ضربه زدن به کسی 

یعنی نهایت خشم و تنفر عامل انگیزاننده بود 

یا به عشق 

یعنی نهایت محبت 

داشتم تلفن همسر را به مادرش استراق می کردم 

شنیدم به ایشان میگوید 

به فلانی بگویید برای من فلان زحمت را بکشد 

ولیکن نه مثل گذشته که... 

مادر جان شان فرموده بودند خب تو از کجا خبر داری که در گذشته چنین اتفاقی افتاده؟ 

جناب همسر فرمودند خبراش به من می رسه 

حالا مهم نیست 

بعد از این چنین نشود 

مادر محترم شان می پرسیدند کی خبراش را گزارش کرده 

جناب همسر میفرمودند کلاغه 

مادر محترم میفرمودند کلاغا خبر چین اند 

(احتمالا منظورشان این بوده که نیت خیر ندارند و میخوان وحدت و همدلی من و شما و خواهر و برادرت را که خار چشمان شون شده مخدوش کنند۹ 

جناب همسر میگفتند گذشته ها گذشته و من بخشیده ام ولی من بعد میخوام با هشیاری بیشتری عمل کنم مبا دا متهم به هالو بودن شوم(تعبیر شود طرف هالوست)مادر محترم میفرمودند خیلی مایلم بدونم کی بوده تا بتونم حدس بزنم نیتش چه بوده من و تو مادر و فرزندیم و بهتره که به من وفادار باشی که خیر خواه توام نه آنان که معلوم نیست خیر من و تو را بخواهند 

جناب همسر میفرمودند که من از شما انتظار ندارم با این شگرد ها که در بچگی مون توجیهم میکردی ادامه دهی من نیز خودم مناظری را شاهد بوده ام و تفاسیری دارم و حدس هایی میتونم بزنم مرا متهم کنی که سرت نمیشه حالی ات نیست اشتباه کرده ای تا طرفداری از بعضی مون کنید که طرف در مقابله با تو ضعیف تره متهم تان می کنم به سو گیری 

خلاصه که مادر محترم همسر به شدت بر آشفته شده بودند که یعنی به مادر خود خیانت میکنی هان ؟لو نمی دهی کی خبر را گزارش کرده هان؟خواهم فهمید ئو خدمتش خواهم رسید و از تو هم دلگیرم 

چون در خیانت تو همین بس که امین خائنان باشی.من مادر ناصح و دلسوز را رها کرده ای و یه خبر رسان بی تعهد را مراقبت میکنی که مبادا سیاستش کنم 

ولی به تو توصیه ای دارم یک استخوان خر را بزن در گه سگ و بده دست کسی که تنها هنرش خبر چینی است 

تا من بعد 

بداند چنین خبری خریدار ندارد 

و مزدش بیش ازین نیست 

وقتی تلفن قطع شد 

به جناب همسر میگم چی شده بود؟ 

چرا مادرتان را بر آشفته کردید؟ 

ارزششش را ندارد 

ایشان پیر هستند 

و بر آشفته شدن برایشان خطر جانی دارد 

خب چرا نگفتی خبر موثق را از که گرفتی؟ 

حتما کسی که خبر را رسانده ابایی ندارد که معلوم شود او گزارش کرده 

گفت تو چیزی نمی دانی 

مادرم میداند من نکته سنجی میکنم 

مراقب است نکته دست من نیفتد 

و من کفرم در میاد 

ماموریت میدم کسانی را 

که به من نیز گزارش کنند در اطراف مادرم در طول روز چه میگذرد 

وقتی او فکر میکند خانه اش امن نیست 

و جاسوسان تو همه جا هستند 

و هرگونه تصمیم بخواهد بگیرد آن آزادی را ندارد 

از زندگی سیر می شود 

او مادر شماست 

و بزرگتر تان 

و همیشه عادت داشته اوضاع در کنترلش باشد 

انصاف نیست الان که پیر شده 

او را ناتوان و عاجز از حفظ شرایط نشان دهید 

همسرم میفرمایند 

آخه مادرم پیر زن شده 

و بعضی ها پشت شون قایم می شوند 

و نسبت به من رفتار ایذایی انجام میدهند 

تا من میام مقابله کنم 

پشت ایشون سنگر میگیرند 

تا من نتونم مقابله به مثل کنم 

و من هم ازین بابت 

از مهری که به ایشون دارم 

از آزاری که می بینم 

از استیصال 

خسته شده ام 

به ایشان گفتم حواس اش جمع باشه 

و دست شون را کوتاه کنه 

هشدار دادم 

که ممکنه صبرم سر بیاد 

و دیگه ملاحظه مادرم را نکنم 

مادرم چون حریف اونا نمیشه 

صوزت مسئله را پاک میکنه 

سعی میکنه منو در بی خبری نگه داره 

منهم که سو گیری او را می بینم 

مامورانی گماشته ام 

که با گرفتن امتیازاتی از من 

خبر را برسانند 

و همیشه با خبرای دست اول نزد مادرم میروم 

به طوریکه شگفت زده میشه 

و ازین بابت ناراحته 

و بارها اطرافیان خود را بازجویی کرده 

تا شناسایی شون کنه 

ولی چون تعدد منابع خبری دارم 

هنوز موفق نشده 

و من هم به اونا یاد داده ام 

کتمان کنند 

مطلع نخواهد شد 

اطمینان داشته باشند 

اگر هم مطلع شد 

جوابش را خودم دارم 

میگم خب اگر مطلع شد چی؟ 

میگه : به ایشان خواهم گفت شما  مرا کودک می پسندی

آنها حوادث را فقط گزارش کرده اند 

رقم نزده اند 

آنها گناهی نکرده اند فقط گزارش داده اند 

گناه را کسی مرتکب شده که از نبود من از ضعف شما از بی اطلاعی من به نفع خودش بهره برداری کرده او باید آزاد باشه چون میداند حمایت شما را دارد که چشم بسته حمایتش میکنید؟ 

و کسی که فقط مرا نیز هم که حق هایی دارم مطلع کرده؟ 

پس او نسبت به من مهربان تر از شما بوده 

و سزایش اینست که بیشتر بهش وفادار باشم 

تا به شما 

شما گذشته های منی 

و ایشان حال و آینده من 

خلاصه که مو بر تنم سیخ شد 

اختلاف پسر با مادر 

چه شود؟!