نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

سوآل

چه لزومی می بینیم که می نویسیم؟واقعا؟چرا؟

خلاصه کتاب

........
اما از کتاب " فکرت را عوض کن زندگیت عوض می شود
" نویسنده:جرالد جمبا لسکی :ترجمه فریبا مقدم:
(هویت حقیقی ما الهیست نه مادی و جوهر هستی ما نیز عشق.اما پاره ایی دیگر از وجود ما در برابر این اعتقاد سخت مقاومت میکند.این مقاومت ناشی از باور ماست که عشق را ترسناک می پندارد و نمی خواهد به آ ن اعتماد کند.این باور ماست که می گوید که ما فقط بدن خود هستیم.زاده شده ایم تا بمیریم و مرگ بدن سرانجام حیات وجود ماست اصل کلیدی٫ بهبود نگرشهاست با مطالعه سایر اصول در می یابیم که این اصل با سایر اصل ها آمیخته است .
قانون عشق همانند بوم رنگ است همه آنچه می دهیم را به اشکال و اندازه های گوماگون به خود ما باز می گردد.رها کردن ترس به داشتن ذهنی آرام و سرشار از افکار آرامش بخش و آمیخته با عشق منجر می شود و بدین ترتیب می توان آن آرامش را در همه جوانب زندگی احساس کرد .می توانیم همه توان خود را برای گسترش عشق در زمان حال به کار گیریم .یادگیری رها کردن موانع عشق ورزیدن بخشیدن دیگران و خویش به ما یاد آوری می کند که جوهر هستی ما عشق است شاید با بخشش بتوانیم هدف واقعی زندگی خود را عشق ورزیدن به خود و به دیگران بدانیم.می توانیم یابنده عشق باشیم نه جوینده عیب.ما احساس میکنیم باید در دیگران جوینده عیب باشیم اما وجود روحتنی ما کلیه روابط را راهی برای یافتن عشق می بیند که به یگانگی منجر می شود و به ما می آموزد که عشق ورزیدن بسیار ساده تر از نفرت داشتن است.اگر عشق را حقیقتا جاودانه بدانیم از مرگ نخواهیم هراسید و ترسید.وقتی از مرگ نهراسیم زندگی حقیقی ما شروع می شود از آنجا که عشق جاودانه است نباید از مرگ ترسید.

هشدار

سلام
یه سوآل از دختر خانم ها
فکر میکنید فقط  چه کسانی زبان شان از حلق شان بیرون کشیده میشه؟
که چی بگن؟
که چطوری بگن؟
آیا ممکنه اگه فقط یک هشدار کوچولو به من و شما هم داده بشه که مواظب ...باشیم زبانشان ٫همونجا سر جاش همون طور نرم و گرم بمونه؟
آیا ممکنه کسی که اسرار را هویدا میکنه ؟ واسرار جنسیت را هم آشکار میکنه ٫زبان سرخش سر سبزش را به باد دهد؟
چرا به فکر گفتن این حرفا افتادم؟
از خواب بدی پریدم که بد جوری دارم می لرزم.خواب می دیدم دارم می رم خیابان دور دستی تا نتیجه کنکور پسرم را ببینم که .راننده قصد پیچوندن را داره و لهجه اش شبیه تلفنچی دانشکده مونه
؛؛(آخه تلفنچی دانشکده مان با وجودی که نابیناست هر وقت منو می بینه با جسارت سوآلاتی میکنه که من روزی به رئیس دانشکده گفتم دکتر اینجا سگ بستید؟دکتر رئیس دانشکده پرسید ند:منظور؟ گفتم ایشون آنچنان غیر محترمانه با من رفتار میکنه که من قید دیدار شما را می زنم مبادا مجبور به همکلامی با ایشون بشماز بس پر رویی میکنه و زبان درازی میکنه که ای خانم چه صدای گوش نوازی دارین (تبلیغ نباشه )ما که نابینا ییم گوش مان خوب میتونه کار چشم مان را بکنه)؛؛.
دکتر گفتند ٫ ولی نابیناست. ناراحت نشین .گفتم:؛؛ گربه مسکین اگر پر دداشتی تخم گنجشک از زمین برداشتی.؛
ما خانم ها گاهی رفتارهایی داریم که خاص جنسیت مونه اگر از روی آن پرده برداریم دیگه ممکن نیست جاذبه ایی داشته باشیم.آقایون چون بیشتر مصلحت اندیش اند بیشتر در پوشاندن شگرد های مخ زنی دوستان شون تلاش می کنند.
خدا حفظ اش کند .ابی .دوست ایران بحثی مان را روزی برایش نامه خصوصی نوشتم گفت من ابا میکنم جواب تان را بدهم آخه در برخورد با خانم ها کمی محتاط ام.
.بیدل. دوست دیگر ایران بحثی مان می گفت:در مورد کار بیرون از خانه خانم ها و مراقبت شان از خود
 فردی به نام. اشاره پدرانه. نصیحتی پدرانه به من کرد که مردان تا به شما می رسند زبانی پر از تمنا دارند و اگر به هم برسند طلبکار هم نشن سیاستمدار میشن.
داشتم می گفتم
در خواب داشتم می دیدم که آقایی که مسافر همون تاکسی است قصد داره چیزی را در گوش من بگه که:می دانی راننده قصد سویی داره من دارم پیاده میشم میتونی بفهمی؟ و من سری تکان دادم و گفتم نگران نباش می دانم.متوجه ام.
.کیوان. در بلاگ ؛شما؛ درباره رفتارهای بعضی خانم و ظهور خفاش شبی دیگر سخن می گفت.
.امیر. در بلاگ؛الو آخر دنیا؛با مقاومت هایی سعی داره تفهیم هایی کنه.آی خانوما........
امپراتور با گفتن داستانهایی به نحوی سعی در تفهیم ...چیز هایی داره.
پسر خوبامون ما را دوست دارند و دلشون می خواد زبانی داشتند که قاصر نبود و می شد گفت بابا دخترا مراقب ما باشید ما ممکنه براتون خطراتی داشته باشیما؟ولی خب چگونه باید گفت که از جامعه خاص خود طرد نشیم .
اصلا مگه ما ها به هم تعهدی دادیم که.....همدیگه را از فعل و انفعالات جامعه بیاگاهانیم ؟و مگه اگه پیر که در خشت خام می بیند آنچه را در آینه هم جوان نخواهد دید بگوید ثمری دارد؟

دیروز فیلمی را با نام ؛دیدار آخر؛تلویزیون نمایش داد که دخترکی به نام جنی توسط راننده ای که او را در حال اضطرار دیده و سوار کرده بود به قتل رساند و من دیدم و این خوابها را دیدم همه اینم از خواص خواب دیدن
و سینمایی دیدن و ندید بدید بودن است شاید

روز پدر


۱۳ رجب/تولد حضرت علی(ع)/روز پدر/ استحکام/نیرو/پایمردی/توان/گذشت/کرامت/گذشت/بزرگواری /امنیت/آرامش/جوشش عشق/خوش بینی به مردان/تصور از همپاشیدگی نظام هستی با تصور مرگ پدر/..
همه را باهم نمی توانم له رشته تحریر کشم.فقط به ذکر خاطرهایی بسنده کنم.
سالمندی را درس می دادم و از ارزش های پیر ها نمی دانم چگونه بحثم به تجلیل از پدر ها کشید .کلاس درسم شد کلاس عشق و شور .پس از دو روزی دخترکی از دانشجویانم نامه ایی را در راهرو دانشکده به دستم داد وقتی در اتاق راحت لمیدم و شروع به خواندن نامه کردم بال در آوردم
دانشجوی دختر گفته بود آنچنان سر کلاس درس منقلبم کرده ایی با آن حلقه اشک در چشمانت در فراق پدر که به خانه رفتم و بر دست و پای پدرم بوسه زدم و فقط گریستم ومن قدر آن گوهر در خانه مان را نمی دانستم و مدتی میشد که به زیر مهمیز محاکمه کشانده بودمش.
دیگر هرگز پس از آن این دختر به من نزدیک مشد ولی می دانم روح حساسی داشت ازدواجش را نیز بعد ها شنیدم به متارکه انجامیده . نمی خواهم دیگر احساسات کسی را ............
تقدس پدر /تصور زیبای از پدر /
بگذارید هرکدام به اندازه وسع خودمان موجودیت اوی زندگی مان را قدر بگذاریم.
نمی خواهم در رثای او .......
ولی همین قدر بگویم همه خوش بینی ام به جامعه مردان٫ فقط حاصل عشق به اوست
 و همه انتظارم از حسن عملکرد مردان٫ چون او را دیده ام .

مناظره

تنها بچه های ایران بحث مناظره بی حاصل زیر به خاطرشان مانده.
 لطفا تعریفی از رابطه سالم داشته باشیم
این یک آرزویی دست یافتنی است و من هم سخت نیازمند بر آورده شدن آنم.
ولی بارها امکان بر آورده شدنش را با مشکل مواجه دیدم .
 طبیعتا کمی مشکل است .
من فکر میکنم اگرمرد(پسر)در باره زن(دختر) احساس وظیفه بکند که او حریم اش محترم
شمرده شود .احترام بگذارد محبتی که لازمه هر ارتباطی هست را حد نگه دارد همدلی
گرمی را در فضای محتاطانه رعایت کند ارتباط سالم خواهد بود. و زن(دختر) هم متقابل .
البته
روابط افراد یک جنس متفاوت از روابط دو جنس متفاوت است.
ما هر کدام دنیای خاص جنس خود را هم داریم علاوه بر مشترکات نوع انسانی مان.که زیبایی
زندگی شرقی ها در رعایت این عوالم متفاوت است.
 ارتباط رشد میکنه متوقف نمی ماند. ممکن است بعد ها دچار خلا عاطفی شویم.فواره چون بلند شود سرنگون شود.
 معمولا نیاز های ما در شکل گیری این ارتباط ها دخیل اند باید بتوان اوضاع را در کنترل داشت
شما در جستجوی ارتباط سالم هستید . ببینید روزانه هزاران رابطه سالم در جامعه در جریان
است و اینکه بعضی به روابط انسانها با نظر سو می نگرند مشکل همان افراد است.  قبلا از والدین کنترلر صحبت کردم که مرتب فرزند خود را زیر نظر دارند
خوب این هیچ اشکالی ندارد ولی نه به ان صورت که فرزند شان دچار احساس عدم کفایت
شخصی شود . بسیاری والدین ان چنان فرزندان را رها کرده اند گویا مسئولیتی در قبال فرزند
خود اعم از دختر و پسر احساس نمی کنند . هم کنترل شدید غم انگیز است هم بی اعتنایی
مطلق. فرزند میوه دل پدر و مادر است و در مراقبت این گوهر باید هشیار باشند.

 بعضی اقایون  تا ما خانوما را می بینند یک العیاذ باالله می گویند گویا شیطان را دیده اند و حتما به حساب خود هم می گذارند خیلی با تقوا یند .همه جا انسان در
شرایطی هست که هم انسان با هم جنس خود در ارتباط هست هم با جنس مخالف. نباید دست و پا ی مان را گم بکنیم و به لکنت بیفتیم . باید عادی برخورد کنیم .
مشق ننویسی غلط نخواهی داشت باید بنویسی تا غلط گرفته بشی و متبحر .
ولی خوب بعضی ها از اول بدون غلط می نویسند.
اصولا کار کردن در اینترنت می توانند جسارت ما را افزایش دهد چون ما طرف مقابل را
نمی بینیم و متوجه قضاوت کردن اش از روی خطوط چهره اش نمیشیم .
فرموده اید:""اول از همه ما باید دید ونگرش جامعه ومردم جامعه را نسبت به این نوع ارتباط
مثبت کنیم که این خود وقت زیادی خواهد برد چون درحا ل حاضر این ارتباط چه منطقی سالم
وچه غیر سالم از نظر جامعه وعرف مطرود است . ""
من شنیده ام در دروازه را میشه بست در دهان مردم را نه. این قصه قدیمی هست که مردم این
نوع قضاوت ها را میکنند . ایا بهتر نیست نگرانی های خود مان را کاهش دهیم؟
به علاوه طوری صحبت میکنید که انگار این هدف حالا حالا ها نتیجه نخواهد داد یعنی برای
نسل های اینده ثمر خواهد داد.
فرموده اید:من به نوبه خودم با وجود ارتباط سالم ومنطقی بین دخترها وپسرها موافق هستم .
البته که اینجا باید این گونه بگویید
حکایت بر مزاج مستمع گو......./........اگر خواهی که دارد با تو میلی
فرموده اید:واگر خود آ نها سعی کنند حریم خاصی برای ارتباط خود پیدا کنند وهرکدام وظیفه
خود بدانند که از حدود این حریم خارج نشوند بالطبع هم میتوانند ارتباط خوب وسالمی داشته
باشند وهم احترام یکدیگر را حفظ کنند

خب آنها  سعی میکنند ناراحت اند چرا ما متوجه سعی شان نیستیم.
من که هر چه دختر پسر دیده ام خوب بوده خدا نکند چشمم به اونها بیفتد که بدند به طوریکه
به این نتیجه رسیده ام که بچه ها (دختر پسرا) بد رفتار کردن را بلد نیستند از بد حادثه گاهی
توی یک هچلی می افتند اون هم بعضی بد شانس ها شون.
هر که در اطراف خودم هم می بینم به جوون ها اعتمادش بیش از منه.
ادم بزرگا وحشتناک تر از جوون ها عمل می کنند . بعضی به ظاهر عابد و زاهد ها که باعث
سرشکستگی هستند. به طور کلی جوان ناشی هست و هیجان هم در وجودش فوق العاده
بالاست.................طفلک جوان
من واقعا" به گفته خودم درمورد این نوع ارتباطات ایمان دارم وباید زمینه ای
مناسب برا ی جوانها ایجاد شود که بتوانند از این دوره زیبا وپرتنش زندگی با دستی پروشاداب
گذر کنند .)
آری من هم مانند شما اینگونه فکر میکنم . و از دانشجویان دانشکده خواسته ام در فضای
ورودی دانشکده در حضور همه مراجعین جلسات گفت و شنود چند نفره در یک حلقه داشته
باشند و در فضای اجتماعی نه فضای خصوص در حضور همه صحبت کنند. و ریاست
دانشکده هم چندان برخوردی با نان نکرده است.
فرمودید:(یکی از دوستان خواهرم تازگی دست به کار جالبی زده است او ودیگر دوستانش
کانونی تشکیل داده اند با عنوان کانون کسب مهارتهای زندگی .
آنها تعدادی جوان {دانشجوی دختروپسر } هستند که درمورد موضوعات متفاوتی که
هرکدام از طریقی به زندگی مربوط میشوندبحث وتبادل نظر میکنند وبا راهنمایی اساتیدروشهای
مختلف بکارگیری آ ن مهارتها را می آموزند
این نوع جلسات با مدیریت رسمی و مدیریت غیر رسمی در نقطه نقطه دانشگاه ها برقرار است
بسیار خوب و مورد تایید همه زعما است.
فرمودید:(البته من خیلی از جزییات کار آنها مطلع نیستم اما فکر میکنم برای شروع ارتباط
میتوان از چنین جلساتی استفاده کرد حتی پاتوقهایی برای آشنایی دخترها وپسرها ترتیب داد.
فکر میکنم این نوع ارتباط خیلی سالمتر وپایدارتر از رابطه های خیابانی باشد ومیتواند مثمرثمر
هم واقع شود چون طی آشنایی وایجاد ارتباط با یک سری مهارتهای زندگی هم اشنا میشوند)
بله خیلی خوب هست. حتی می توانم بگویم عالیست.
انچه فریاد همه را به آسمان بلند کرده است مقاومت در برابر جلسات خصوصی بین دو نفر
یک دختر و یک پسر است.بحث و جدال جوانتر ها و مسن تر ها این است . جوان تشنه متعجب
است چرا همیشه باهاش موافق بودیم یهو حالا مخالف شده ایم .معمولا بچه هایی که زیاد
مرفه بودند بیشتر حرص شون میگیره ما آدمای کمتر مرفه چندان اصراری هم نداریم سعی
خود را هم می کنیم غرولند هم نمی کنیم.
...... فرموده اید:
((به نظر من دخترها و پسرها باید برای روابطشان حد و مرز تعیین کنند.))
.خب اگر قرار است برای دوستی ها حد تعیین کنند که می روند ازدواج می کنند . کسانی که
با هم خارج از محدوده ازدواج رابطه می خواهند آزادی را دوست دارند نه قید و بند و مقررات
را.رابطه سالم تا وقتی انسان ازدواج نکرده آرزوست بگذریم که بعضی را ازدواج هم اصلاح
نمی کند و همچنان پس از ازدواج سر و گوششان درپی عشقی دگر است. و بگذریم که بسیاری
دیگر در دوران نامزدی هم که مطمئن هستند به ازدواج منجر میشود می توانند مدتهای مدید
ارتباط سالم داشته باشند و یا معمولا دختر پسرای یک فامیل دختر خاله پسر خاله .......دختر
عمو پسر عمو هایی را می بینیم رابطه های سالم دارند . اصولا اگر حرف از وضع قوانین
برای ارتباط آمد همه چیز ارزش خود را از دست خواهد داد بسیاری قوانین بین بچه های یک
فامیل و دانشجویان یک کلاس بدون بحث ساری جاری است و ضرورت ندارد دو نفر با این
نیت سر یک میز بنشینند که قرارداد دوستی سالم را امضا کنند سیستم ارزشی که هر دختر و
پسر از خانواده اش گرفته بهترین راهنمای فرزندان ماست . همه ما به طور تلویحی آاموخته
ایم با ا فراد غریبه تر چگونه باید برخورد کرد شاید ضرب المثل: افراد فامیل گوشت
همدیگر را بخورند استخوان هم دیگر را نخواهند خورد شنیده باشید معمولا پسر دختر های
فامیل یا یک کلاس یا یک محله مراقب آسایش همدیگر هیستند بگذریم که آمار ها نشان داده
بعضی از دوستان گاهی خطر ناک تر از دشمن ها بوده اند.
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست.
به هر حال من مخالفم که بچه ها مون بنشینند و با هم قرار بگذارند تا کجا میشود خصوصی
بود هر قانون هم ضمانت اجرایی می خواهد اینکه اصلا قانون نمی تواند باشد
و .اگر روزی فرزندم به من بگوید به این دلیل با این دختر صحبت می کنم چون با هم قرار
گذاشته ایم تا این حد رابطه داشته باشیم به او خواهم گفت:غلط کردی.
اما اگر ببینم تا یک حدی با دختر ها صحبت می کند و رفتارهایی می کند که خارج از عرف
جامعه نیست چشم بر هم خواهم نهاد و نادیده میگیرم گویا ندیده ام ولی دیگه قربون صدقه ادا
و اصولش نخواهم رفت .به او فرصت میدهم تا زمانی که باعث ضربه به دختر های آشنایان
نشود و آنان هم مخالف نباشند و حفظ احترامات معمول شود آزادی عمل داشته باشند به محض اینکه ببینم حالی به حالی میشود و ممکن است قضیه بیخ پیدا کند با شدت برخورد خواهم کرد
فرموده اید:
((ممکن است در این ارتباط دچار عشق شوند و این یک امری است که پیش می اید.))
عشق بیماری است و از ابتلای ان باید ممانعت نمود و نه تنها امکان دارد که این امر حتمی
است.
فرموده اید:((مهم این است که از عاشق شدن نترسند و همیشه یک ارتباط درست و عاطفی با
غیر همجنس خود داشته باشند.))
من بر عکس بگویم که همیشه باید از عاشق شدن ترسید.گرچه تجربه عشق مس وجود را به
طلا تبدیل میکند طبق نظر شعرایی چون مولوی حافظ و سعدی ولی هرگز قابل توصیه نیست
فتوای خطر ناکی می دهید.
فرموده اید:
((وقتی هم که عاشق شدند صبور باشند و ببینند عشق چه نعمت بزرگی است عشق را تجربه
کنند)).................مگر بیمار عشق جز صبر چاره ای هم دارد ؟
فرموده اید:((وقتی عاشق شدند گریه کنند و قلب خود را صاف کنند.))
دیگه اگر عاشق شدند خود راه را خواهند اموخت گریه و آه و سر به بیابان نهادن و دیوانه
شدن و...و...و... لازم نیست بیاموزیدشان
فرموده اید :((و سعی کنند خلا عاطفی که عشق در انها بوجود می اورد را با انجام کارهای
خوب و کمک به دیگران و دوست داشتن همه انسانها پر کنند.))
این را هم خواهند شد اشعار زیبا خواهند سرود آثار ارزنده به جا خواهند گذاشت و همه را از
گوهر وجود خود بهره مند و خود را ناکام و رنجدیده خواهند ساخت .
همه گوهر های با ارزش رنج عشق را تجربه کرده اند ولی این مصیبت عظیم قابل توصیه
نیست و نیست ونیست .
گرچه زندگی بدون عشق مانند سال بی تابستان است و گرچه عشق و گرسنگی بنای تمام اشیا ئند وگرچه عشق اسارتی شیرین است ولی عشق گیاه هرزه تلخی است که با تیر های
زرین می کشد و رفیقی نابیناست و در هر کجا قدم گذارد عقل و درایت آنجا را ترک می کند. 
فرزند من ضرورت نداره قرار بگذاره و جایی ثبت کنه همین قدر که معقول رفتار کنه من بر
دوستی های او اعتراضی نخواهم داشت فرزند نوعی من نمی تواند به استناد اینکه ما قرار
گذاشته ایم هر گونه خواست عمل کنند
.دیروز تو اتاق چت شاهد دعوای دختر و پسر به ظاهر مودبی بودم یسره می نوشت تو فقط
می خوای اعصاب آدمو خط خطی کنی و بری دختره میگفت مگه قرار نداشتیم منو سر کار
نذاری ...این نوع رفتار ها در زن و شوهر ها زیاد دیده میشه خب چون اونا مجبورند طبق قوانین با هم بمونند دعوا کردن شون طبیعی است ولی دو نفر دوست به صرف اینکه یه قراری گذاشتند حالا طرف نقض کرده نمی تونند دعوا کنند
.اینه که من اگر چنین رفتاری را در فرزندم ببینم او را سخت توبیخ خواهم کرد
. دخترا تو چت خیلی از دست پسرا حرص می خورند چشم شان دو تا نیایند چت
انتظاز شان از چت که به هم راست بگویند نامعقوله
البته چون اونجا عشق به وجود میاد این اتفاق میفته بهتره عشق تو ازدواج پیش بیاد.
فرمودید:(( در عمل این کار را می کنم. یعنی به او نمی گویم که رابطه مان در چه حدی باشد
ولی خودم نوع رابطه ام را کنترل می کنم.))
خب شما چون تابع عقل هستید نبض کار را دارید ولی آن دختر متعجب است چطور عقل مانع
ابراز عشق است همانند ذلیخا دلش از حلق هوای خارج شدن میکند و خواهد رفت با کسی
ازدواج خواهد کرد که این قدر عقل نداشته باشد و تابع احساس باشد و شما می مانید سر خورده
که چرا چنین کرد. برای پسرای عاقل از این اتفاق ها بسیار افتاده شما نمی توانید بفهمید کی
او از این وضع خسته خواهد شد . دخترا عاشق پسرا ابتدا نیستند ولی اگر عاشق شدند صبر
نمی توانند.
و صبر پسر ها را تعبیر می کنند به سر دواندن و خیلی زود از این وضع خسته میشوند.
فرمودید:((قوانین در روح انسان شکل می گیرد و اجرایش را خود انسان ضمانت می کند.
کسی اینجا لازم نیست وکیل باشد لازم نیست قاضی باشد همه اش خود انسان است.))درسته
ولی در ارتباط سالم یه دختر و یه پسر هم پسرا مراقب اوضاع باشند رابطه سالم میمونه ولی
دوباره همان دعوایی را که دختر با والدین میکنه که شما مانع لذت بردن من هستید به پسر
اعتراض میکند هر چه پسر میگه عقل این جور حکم میکنه دختر بیشتر از این پسر تابع عقل
بدش میاد و .......همون بلایی سر پسر میاد که سر یوسف اومد
یوسف میگه لا ابرئ نفسی(( من نفسم را تبرئه نمی کنم)) در مورد ذلیخا
و اگر خدا رحم نکرده بود نفس امر به سوء امر می کند
موقعی که عاشق شدم نمی دونستم که عاشق شدم یدفعه دیدم خودم نیستم! فهمیدم کس دیگری در وجودم راه پیدا کرد که منو با خودش می کشه. بدون اینکه بخواهم به هر طرف که اون
بخواهد می رم.به خودم که اومدم توی دلم گفتم نه نه من غلط کردم بعد گفتم مگه تونبودی که
می خواستی عاشق بشی؟ یادم اومد که می خواستم عاشق بشم بعد خوشحال شدم گفتم دوباره عاشق شدم.
فرموده اید:((عشق واقعی روابط سالم را تضمین می کند. عشق واقعی انسان را به سمت
کمال می کشاند)) آری من با شما موافقم ولی همون عشق واقعیه که از هرچه عشق غیر
واقعی ضربه می بینه
((فرمودید::در دوران جوانی فرصت عاشق شدن فرصتی است که برنمی گردد))
نه جانم
عشق در پیری هم هست و مانند روییدن گل در زمستان تعجب آور است
نشنیده اید؟ عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند.
 فرمودید:((من این دختره رو دوست دارم. عاشقش شدم ولی بهش نگفتم حتی بهش
نشون هم ندادم که دوستش دارم فقط توی دلم خانه بزرگی برای محبت ساختم. به خاطرعشق.))
هر که عاشق شود و عشق خود را کتمان کند اگر خدای نا کرده بمیرد جزء شهدا محشور میشه
فرمودید:
((اون حتی نمی دونه که من دوستش دارم. طوری باهاش رفتارمی کنم که فکر نکنه که من
دوستش دارم. ولی از این نعمت که به من داد استفاده می کنم و با عشقش زندگی می کنم.))
خب همه ما با همین عشق هایی که در دل داریم زندگی می کنیم و قرار هم نیست از ان
بگوییم