-
...
شنبه 4 مردادماه سال 1382 17:38
........
-
وفاداری
سهشنبه 31 تیرماه سال 1382 12:06
ماهرخ زنیست بسیار زیبا از اهالی ......... فعلا ک.......... زندگی میکند.چون شوهرش را به آنجا انتقال داده اند. مشکلی داشت که با من در میان گذاشت و من هرگز نتوانستم به او کمکی کنم .ولیکن او را به آقای روانشناسی که بسیار برایم محترم است معرفی کردم و حالا که مشکل اش توسط او حل شده زنگ زده تشکر میکند. روزی که به دعوت مدیر...
-
صحبت کردن در حد اضطراز
دوشنبه 30 تیرماه سال 1382 04:46
دو سال پیش بود مژ...... دانشجوی ۸-۹سال پیش تر هام به من زنگ زد و گفت خواهرم مژ مانند دیوانه ها شده و خانواده ام می خواهند به زور او را که فارغ التحصیل رشته زبان انگلیسی است به عقد ازدواج پسر خاله ام که دیپلمه است در آورند من هم برای اینکه به دیوانگی اش پایان داده شود موافقم آخه آبروی ما را در خانواده و فامیل و به خصوص...
-
ملخک
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 05:53
سلام ایندفعه بهتون نگفتم که دارم می رم بیهوش بشم مبادا دوباره بیام و بگم نشد و شما فکر کنید می خوام خودم را لوس کنم ولی خب این بار ملخک نتونست بجهد . به خاطر مشکلی که مدتی بود گریبانم را سخت می فشرد رفتم زیر بیهوشی .چه تجربه شیرین و با مزه ایی بود!پس از دو ساعت که بهوش آمده بودم فکر کردم دقایقی بیش نبوده ولیکن.... با...
-
چرا؟
یکشنبه 22 تیرماه سال 1382 15:27
خیلی دلم میخواد هر کس به اینجا سر زد یه پیام بذاره و چرا هایی که تو ذهنش نقش بسته بنویسه چون من مجموعه ایی از چرا ها را دارم جمع آوری میکنم.دوست و همکارمسر ساعت ۲ امروز داشت میگفت ساعت ۱۲ وقتی به خونه رسیدم تا اومدم از ماشین پیاده بشم در پارکینگ را باز کنم خانمی با چشم گریون گفت خانوما چرا تو باید به فقر همسایه ات بی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 تیرماه سال 1382 12:22
جکسون براون : همیشه دستی را که بسویت دراز شده بفشار ای خدا؛ ای راز دار بندگان شرمگینت ای توانائی که بر جان و جهان فرمانروائی ای خدا؛ ای همنوای نالهء پروردگانت زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنائی اشک می لغزد به مژگانم ز رو سیاهی ای پناه بی پناهان، مو سپید و رو سیاهم بر در بخشایشت اشک پشیمانی فشانم تا بشویم شاید از اشک...
-
تقلب
شنبه 21 تیرماه سال 1382 09:05
امروز نماینده گروه در جلسه امتحان بودم. چه جلسه امتحانی!چه دانشجویانی!تمامی افتخارشان این بود که قادرند تقلب کنند و کسی نتونه مزاحم شون بشه به ما سپرده اند جنجال به پا نکنید کسی تقلب کرد دیدید شتر دیدی ندیدی . اهمییتی نداره تو بوق و کرنا نکن .فکر نکن حالا مگه چی شده .دختری نشسته بود تموم سوالات را دورش دایره کشیده بود...
-
تشکر
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1382 09:22
امروز با دیدن نقطه نظرات دوستان آسمان/امیر براندو/دایره/امپراطور در باره جستن ملخک(رهایی از بیماری)برای بار دوم کلی احساس شادی و نشاط کردم.از همه شما متشکر و ممنون ام.
-
در سوگ لادن و لاله
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1382 08:19
خانم کوچولو ها آیا این تصمیم هر دوی شما بود یا مرگ و یا ....؟خیلی دوست داشتم از شما پرسیده بودمچی میشه رضایت به این عمل میدهید مطمئن هستم در باورتان نمی گنجید ممکن است به مرگ هر دوی تان بیانجامد وگرنه رضایت نمی دادید .شاید در آن لحظات هر کدام به راحت شدن یکیگر فکر می کردید و فقط از جان خودتان مایه می گذاشتید. دیشب در...
-
خطر رفع شد
دوشنبه 16 تیرماه سال 1382 10:09
با سلام پس از دو رو روز مثل خرس خوابیدن و خر و پف کردن /پس از دو روز متعفن شدن/پس از دو روز علافی حالا میتونم بگم خطر رفع شد. روزی که می رفتم به روی مبارک نیاوردم چقدر ترسیده ام.شاید هم نترسیده بودم.با همه خدا حافظی به ظاهر شجاعانه ایی کردم.وقتی دم بیمارستان پا گذاشتم دیدم ای بابا هیشکی آماده خدمات رسانی به من نیست.نا...
-
یار جانی
شنبه 14 تیرماه سال 1382 07:15
دلا یاران سه قسمند ار بدانی زبانی اند و نانی اند و جانی به نانی نان بده از در برانش محبت کن به یاران زبانی ولیکن یار جانی را نگه دار به جانش جان بده تا می توانی. خیلی دلم می خواد بدونم این یاران اینترنتی که قدم رنجه میکنن و اینجا مرا می یابند از کدام دو دسته زبانی یا جانی اند. ولیکن بگویم چون فعلا خلقم خیلی عالیه شما...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 تیرماه سال 1382 08:11
-
عاطفه
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 04:02
درون زن ها چه رقیق است این عواطف بشری! گویند مرد می تواند مهار عواطف را در چنگ خود بگیرد ولی زن مهار خود را به دست عواطف می سپارد تا خود به همراهش ر.انه شود شما چی میگین؟
-
انتظار
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1382 09:47
با سلام باور کنید انتظارش را نداشتم.باعث تعجبم شد.شاخ در آوردم.وقتی به چشم خود دیدم پسرم در مرحله دوم کنکور ورودی تیز هوشان نمره نیاورده. آره دیروز تو سایت /.نودت نت/اسمش جز ءقبولی ها نبوده.دنیا را تو سرم زدند.خودم را آماده نکرده بودم احتمال اش را نمی دادم غیر منتظره بود.نمی دونستم چه عکس العملی داشته باشم.خودش خیلی...
-
حمایت
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 10:25
چقدر دوست داشتیم حمایت می شدیم. چقدر دوست داشتیم منابعی می داشتیم تا به هنگام نیاز به حمایت روحی امیدوارتر بودیم. چقدر دوست داشتیم بدون قید و شرط مورد حمایت قرار می گرفتیم . اگر تعدد منابع حمایتی باشد امید رهایی از هر ورطه ایی وجود دارد . ولی افسوس از زمانی که منابع حمایتی مان اندک است . مثلا اگر همه جوانان و نوجوانان...
-
تشابه و ازدواج
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 13:24
یادش به خیر دوستی به قدمت تقریبا یک سال و ۹ ماه پیش در ایران بحث از من خواست درباره ازدواج به صحبت بنشینیم.او برای مزاح گفت آیا تا به حال تحقیقی درباره میزان موفقیت جوانانی که در دانشگاه ازدواج دسته جمعی میکنند صورت گرفته با نه؟و من اظهار بی اطلاعی کردم.همون روز ها من از نقش تشابه ها در میزان موفقیت ازدواج سخن گفتم که...
-
وبلاگ نویسی
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 10:11
جوتی از دوستان وبلاگ نویس فرمودند: شما که راجع به چت اظهار نظر کردید خوبست در باره وبلاگ نویسی هم.... جالبه !که آدما دنبال جایی می گردند تا خودشان را و خلاقیت های ذهنی شان را به دیگران عرضه کنند.امکانات در اختیار همگان قرار می گیرد و بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه هر کدام وصفی از ناگفته ها و مکنونات درونی می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 تیرماه سال 1382 10:57
james.bond.edu.au/ shared/aad.sized.jpg
-
مداخله
شنبه 7 تیرماه سال 1382 04:11
تصادفا به یک درگیری بین وبلاگی آگاهی یافتم. ............دلگیری و ابراز تنفر و پاسخگویی و دفاع از خود و ..... فکر نمی کنم این جنگ سرانجامی داشته باشه . همون بهتر که در حد یک درد دل باقی بماند. از این خبرا زیاد یافت میشه..و امیدوارم همه ماها خیلی زود بزرگتر بشیم تا درونمان را غمی نیازارد. از طرفین دعوا هم خواهش میکنم...
-
کابوس
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 06:35
ساعت ۲. ۳۰ دقیقه بیدار شدم با وحشت. وحشتناک بود میدونید چی ؟یه سوسک بالدار !اندازه یه بادام .که هر چی با دم پایی تو سرش می زدم مرده نمیشد.عجب جونی داشت.! فکر میکنید ما از کمتر موش نمی ترسیم ؟.واه واه چه حرفا ما از هر چی ......تو دنیا می ترسیم .فکر می کنید بده بگم می ترسم؟می خواهید بگید.....هرچی هم که بگین و هر قضاوتی...
-
گردشی و مروری
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1382 09:58
امروز فرصتی شد چند تا وبلاگ را ببینم و ... بکیش امپراطور بود که دارای چندین و چند ملکه و اقلیم است و مشاور اول و دوم و..... جوابکی در خور برایش نوشتم پس از آن سری به وبلاگ آزاده خانوم زدم و بعد وبلاگ بلا در مجموع احساس کردم وبلا گ ها ابراز وجود هاشان سرشار از توانمندی و هنرمندیست.از خودم خوشم آمد که این توفیق را دارم...
-
از هر دری سخنی
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1382 08:44
از خیابان می گذشتم تا به بانک بروم.در راه ذهن ام بیکار نبود و با دیدن هر منظره کلی تداعی داشت.خانم ها را می دیدم با مانتو های بلند که سعی می کردند همچون موجودی خنثی در ملا عام خود را نشان دهند با خود گفتم اگر دلی بیمار باشد این همه تلاش تان بی فایده است ولی اگر دلی پاک باشد هم نیازی به این گونه بودن نیست ولی خب چه...
-
جمع بندی
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 09:26
امروز که سوم تیر ماه است دومین ماه گرد شروع وبلاگ نویسی این بنده است بنا به پیشنهاد ابی؛از دوستان عزیز ایران بحث من هم اقدام به وبلا نویسی در بلاگ اسکای کردم ولی خیلی زود پاس ورد ام را فراموش کردم و مدتی نتوانستم بنویسم. پس از حدود یک ماه به یادم آمد پاس وردم چی بوده و از سرای بی کسی که بلاگ اسکای دیگرم شده بود یه...
-
سلام
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 08:56
دوستی عزیز از من خواستند صبح که میایی یه حرف امیدوار کننده بزن خب بفرما شاهد از بچه های کیمیا ست داشت سوآل میکرد ازدواج اینترنتی قابل توصیه است یا نه؟ و چه پیشنهاداتی درین باره دارید. من موضوع را در اتاق چت کیمیا به بحث گذاشتم و نتایج آن را جمع کردم.دوست مان م.ص گفت آنها که با دیدن ازدواج می کنن چی میشه که افراد با چت...
-
وعده
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 07:03
با سلام گرچه خیلی حرفا برای گفتن دارم ولی هر روز میام میگم بزک نمیر بهار میاد ......با خیار میاد و میرم و دوباره جز جای پایی از من به جا نمی مونه مرا چه شده؟
-
تعجب
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 06:46
مرا بهت و حیرت فرا گرفته که جماعت وبلاگ نویس را چه شده همه ........و خموش ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می انگاشتیم البته امیدوارم فرزندان خوب این آب و خاک در پی کسبی بهتر تر باشند از وبلاگ نویسی و دلم بر ........ شکیباست در آن صورت
-
بلوغ
شنبه 31 خردادماه سال 1382 12:18
داشتم میگفتم که بلوغ جسمانی در دختران و پسرا خیلی زودتر از ازدواج رخ می دهد ..برای ازدواج بلوغ جسمانی و روانی هر دو لازم است و یکی به تنهایی کافی نیست. نو جوان در دوران بلوغ سخت در تب و تاب است.فقط خودش می داند که چه رنجی را متحمل می شود و از ترس آنکه عجیب جلوه کند مهر سکوت از لب بر نمی دارد.این روز ها حتی محبت و...
-
قفل
شنبه 31 خردادماه سال 1382 04:45
با سلام مدتیه تا میام بنویسم یه هو مطالب از یادم می پره.به این حالت در روانشناسی بلوک شدن ذهن میگن.و احتمال میدن که پیام ذهنی قدرتمندی باعث میشه این اتفاق بیفته و خود سانسوری به وجود بیاد ،ترس از قضاوت اطرافیان ترس از لو رفتن، ترس برداشته شدن پرده از مکنونات درون. به هرحال من مدتیه نومید شدم از خوانندگان پیام ها.و...
-
بلوغ
جمعه 30 خردادماه سال 1382 08:31
دیشب تو مهمونی مفصلی که به مناسبت ورود عمه بزرگه تو خونه مادر بزرگه بر پا شده بود من با .....یه گوشه داشتیم راجع به خصوصیات بلوغ و تبعات اون صحبت می کردیم که بعد مفصل خواهم نوشت شما هم بدونید.
-
حاااااالاااا
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 11:35