-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 مهرماه سال 1386 13:25
دانشجویان در میز گرد انتظار شما از والدین تان چیست شرکت کردند هیچکدام اظهار نظر نکردند متوجه شدم این یک رازه که ترجیح میدن بر ملا نشه.سوآل را عوض کردیم : انتظار شما از دوست تان چیست. جواب دادند و چه جواب هایی.همین باعث شد جلسه ما به مدت یک ساعت حول محور انتظارات به حق از دوست چیست ادامه پیدا کند.همه آنچه را در آن جلسه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 مهرماه سال 1386 06:57
صبح میشه از خواب سنگینت بیدار میشی.تعجب میکنی چگونه اینقدر عمیقا خواب بودی.؟! تو رختخوابت می غلتی. میل داری بازم بخوابی . ولیکن به خودت نهیب میزنی از جا خیز اینو تمرین کردی عادتت داده اند. به روی لذات چشم ببندی. لذت بردن را قیچی کنی.مبادا غرق بشی و غافل بشی و یه روز بیاد که بهت بگن ای تنبل .چون خودت هستی که بر خودت...
-
روز قدس
جمعه 13 مهرماه سال 1386 15:16
ساعت نه و نیم بود که از خواب بیدار شدم.زود از جا پا شدم وضو گرفتم لباس و کفش راحت پوشیدم و با سجاده نمازم رفتم تو خیابون تا آرام آرام قدم زنان خودم را به میدان امام برسانم میعاد راه پیمایان روز قدس.اما با وجودیکه نیم ساعت بیشتر پیاده روی نبود تنبلی کردم و با یه اتوبوس مقداری از مسیر را رفتم و بقیه را پای پیاده.خیلی...
-
آرد را بیختن و غربال را آویختن
دوشنبه 9 مهرماه سال 1386 12:39
آخرین روز دانشجویان در بخش روان بود.بین خودشان یک میز گرد داشتیم.تا انتظارات شان را از اساتید دانشگاه بگویند هفده نفر دانشجو اظهار نظر کردند و خودشان خیلی خوش شان آمد. این یه دونه از وظایف محوله آغاز سال تحصیلی من بود شش روز بخش بیماران روانی(خانم)با تعداد ده نفر ددانشجوی دختر.واقعا حظ کردم از این جمع هماهنگ دانشجو....
-
ذخیره عشق و محبت
یکشنبه 8 مهرماه سال 1386 06:00
امروز هجدهمین روز بعد از جراحی منه.دیگه درد و سوزش تو سینه ام حس نمی کنم.ولی سیستم گوارشم بهم ریخته.دکتر برام پرونده تشکیل داده تا برای مذت نامعلومی تحت نظرش باشم.یه دارویی داده که احتمال بروز ضایعه بد خیم در آینده به صفر برسه.مامور شده ام سبزی تازه و میوه تازه و سالم و ماهی بخورم و از خوردن کاکائو و قهوه و غذای چرب و...
-
عشق الهی
سهشنبه 3 مهرماه سال 1386 11:13
وقتی آدمی هست نگرانت باشه بال در میاری و از خدا میخوای نه به خاطر خودت بلکه به خاطر او خوب و سالم باشی.وقتی آدما دوستت دارند و تو هم احساس میکنی دوست شون داری سلامتی روان را حس می کنی.ممنون از همسرم ،برادرانم ،فرزندانم و دوستانم (در دنیای واقعی و دهکده جهانی)به خاطر محبتی که کردند و منو بر فراز ابرها به پرواز در...
-
بوی ماه مهر
جمعه 30 شهریورماه سال 1386 05:27
مدرسه ها وا میشه همهمه برا میشه .دوباره سریال مدرسه ام دیر میشه میره رو آنتن .و بعضی ها همپای بچه هاشون اضطراب شیرین آغاز مدرسه را مزه مزه می کنند.چهل و نه ساله خواهم شد بیست و نهم بهمن. ولی هنوزم با آغاز ماه مهر دلهره شیرینی دارم.دوستای جدید ،تکالیف جدید بوی کاغذ و تراشه مداد و پاک کن.گچ و تخته و خانم معلم .برنامه...
-
باز گشایی کلاس و درس دانشگاه
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 14:35
نمیدونم چه میزان میشه فعالیت داشت تا زخم جوش بخورد ولی برای من استراحت کردن بیش از حد سخته.میگن استرس نباید داشته باشی.منکه روز شنبه با وجود داشتن دو روز استعلاجی به دانشگاه محل کارم خواهم رفت نمیتونم دور از کار و دانشجو باشم بعد از مدتها هم که دانشگاه وا شد و دانشجو ها اومدن تو اتاق خونه ام محبوس باشم؟تا پایان روز...
-
روزهای بخشش و عفو
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 07:10
از مسافرت بر می گشتیم.تو اتوبوس ردیف دوم بودیم خوابم برده بود سرم رو شونه اش قرار گرفته بود.بیدارم کرده میگه ببین.سرت را به شیشه اتوبوس تکیه بده.با تعجب میگم چرا؟مگه تو نامحرم بودی؟میگه نه.این خانومه که ردیف دوم پشت راننده نشسته گناه داره حال تهوع داره و شوهرش بی فکره هی میره کنار راننده می نشینه چای میخوره و نسبت به...
-
آخرین گزارش از حالم
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 08:05
از ظهر جمعه که رسیدم به خونه تا حالا که صبح دوشنبه است فقط بوسیده شده ام نوازش شده ام و مثل گل بو شده ام.بی سابقه است.داداش ها با همسران شون اومده اند دیدنم.همه گلایه دارند که اینترنت مینویسی و به فامیل شوهرت اطلاع میدی که چه مشکلی پیش اومده وما را غریبه میدونی و نگفتی؟جز اینکه ما نگرانت هستیم؟همسر که بی سابقه فقط منو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 شهریورماه سال 1386 14:34
الهی همه بیماران شفا عنایت فرما
-
ملخک و جستن
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 06:24
سومین بار است که ملخک جست.آره بعد از تحمل دو ساعت بیهوشی و دوازده ساعت گیجی و منگی و بیست و چهار ساعت درد های بدنی ناشی از بد فرمی بدن حین بیهوشی و منگی حالا با حال نسبتا خوبی اینجا هستم.محل برداشتن بیوپسی کمی سوزش و درد دارد ولی حال عمومی ام خوبست.خدا را سپاس که بار دیگر میتوان کنار شما ها باشم.خداوند همه بیماران را...
-
شاید تا فردایی دیگر
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 06:05
ساعت شیش و نیم در محل بیمارستان پذیرش میشم و تا ظهر به احتمال قوی عمل جراحی برداشتن بیوپسی تمومه.من با موفقیت از اتاق عمل خارج میشم در حالی که چشمای نگران همسرم ختم دلواپسی را اعلام میکنه.پسرم بعد از خوردن سحری نمیخواست بخوابه گفت میخوام باهات روبوسی کنم و گریه کنم وقتی داری میری.ولی من ازش خواهش کردم کمی دراز...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 06:28
داشتم فکر می کردم چطور غافل موندم؟و یه سری فرصتا ها از دستم رفت؟منکه فکر می کردم فعالم.گناه اینو انداختم گرد ن اعتیاد به اینترنت.که منو از چک آپ شدن و درس خوندن و موفق شدن باز داشته.بازم فکر کردم و متوجه شدم من تو این هقت سال که تو اینترنت هستم خیلی روابط را از دست داده ام.خیلی فرصت ها رو که میتونستم مطالعه کنم و...
-
خبر های جدید محله ما
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 06:00
امروز قرار بود زیر بیهوشی عمومی باشم ولیکن چون در مشاوره داخلی تشخیص داد ند در نوار قلبم یه ایراد در موج p پیدا شده توصیه کردند اول اکو قلب شوم . بعد نظر میدن میشه بیهوشی دریافت کنم یا نه. فعلا بدون هیچ هراس شاید هم کمی تا قسمتی خوشحال از اینکه برداشتن بیوپسی با تاخیر انجام میشه مشغول مراوده با خدا و خلوت کردن با خود...
-
یه خبر خوب
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 09:35
امروز در جشن تولد دو تا داداش هام باید کادو ببرم جالبه که یکی سال چهل و یک و دومی پنجاه در همین روز متولد شده اند.چقدر دوست شان دارم این پسرای خانواده را امروز نوبت بیوپسی دارم از نوع بیوپسی از راه هدایت سونوگرافی تعریف بیوپسی Biopsy: با نمونه برداری از بافت و آزمایش میکروسکوپی بافت به وجود تومور و نوع آن پی می برند....
-
خدا را شکر روحیه عالیه
جمعه 16 شهریورماه سال 1386 07:38
اگر شوکه نمی شدم اینجوری نمی نوشتم.شنبه سوم شهریور تب داشتم تا دوشنبه با استامینوفن خود درمانی کردم تب قطع نمی شد به شوخی میگفتم این درد و سنگینی و تورم یه خبر نسبتا بده ولیکن وقتی عصر روز دو شنبه پنجم شهریور خانم دکتر به فوریت سه تا آزمایشم را یه جا نوشت شوکه شدم.الان ۱۳ روز است به خودم مشغولم و تصور روزی را میکنم که...
-
توده ای مشکوک به .....در ....
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 12:28
اشک ها و آه های من همچنان ادامه داره. من از رویارو یی با خدای خودم نگران نیستم من نگرانم بمانم و خوار و خفیف شوم.بمانم و افسرده شوم و دیوانگی کرده دست به خودکشی زنم.این روزها فقط و فقط مقالاتی را میخونم که در مورد بیماریم آگاه بشم . گویند اشتیاق مومن به مرگ همانند اشتیاق کودک است به سینه مادرش. خب تکلیف من غیر مومن که...
-
هدیه روز تولد حضرت مهدی(یه دل شکسته)
شنبه 10 شهریورماه سال 1386 09:52
روز مبعث رسول اکرم(ص) یه خواهش کردم که در روز تولد حضرت مهدی(ع)یه عیدی دریافت کنم.ولی محو تو نعمت های دیگه نباشه که من نتونم تشخیصش دهم.یکی بگه تو که گوهر شناس نه ای و کودک گوهر ندیده ای و اگر بدستت رسد قادر به شناسایی اش نیستی چرا طلب می کنی؟
-
مرثیه برای خود
جمعه 9 شهریورماه سال 1386 06:19
روز تولد امام زمان بر منتظران مهدی تبریک.چقدر دوست داشتم در این روز به شما تبریک بگویم ولی حیف که انکار باعث شد فقط گریه کنم. گفتم انکار .آهان درست روز قبل از تولد حضرت خبر دار شدم کمی تا قسمتی دیر متوجه شده ام که بیماری دارم و ممکنه عواقبش را بدتر کنه.من هم که خود شیفته ،اشک ها را ریختم که اگر قریب الوقوع مرگ را...
-
اعتیاد به...
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 08:18
به باور جامعه شناسان، افراد در صورت استفاده بیش ازحد از اینترنت، نوع تفکرشان با اکثریت افراد جامعه متفاوت میشود. آنها فکر میکنند که اینترنت تنها دوست و همدم آنها است. همچنین این افراد معمولا اظهار میکنند، اینترنت تنها جایی است که آنها در آن، احساس خوبی نسبت به خودشان و جهان پیرامونشان دارند. شما چقدر معتادید؟ تست...
-
وسواس
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 13:10
تو مبتلا به وسواس هستی؟ با اطمینان بگو.از نفست حمایت نکن.نفس و شیطان هر دو یک تن بوده اند در دو صورت خویش را بنموده اند.آره نفس اماره است اگر لوامه شد حال مون بهتر میشه. بعضی وقتها ملامت کن خودت را. با اطمینان نگو نه،مطمئنم که عیب و ایرادی ندارم. اگر خدا ناکرده مبتلا به وسواس شده باشی غیر قابل انعطافی.بخشش تو وجوت...
-
یه روز خوب آخر ماه
چهارشنبه 31 مردادماه سال 1386 07:50
امروز با پای پیاده ،قدم زنان اومدم محل کارم.هوای تمیز و خوبی بود.اگر هر روز اینجوری مصمم می شدم و پیاده می آمدم فواید بسیاری داشت.خوبی روزهایی که مصمم میشم اینه که یه مروری به زندگی و افکارم می کنم.و به مسائل جالبی پی می برم . دیروز عصر راجع به اینکه کار من درست است یا غلط با همسرم حرفایی رد و بدل کردیم.او معتقد است...
-
ناکامی
دوشنبه 29 مردادماه سال 1386 09:11
اینو ببین تو فکر می کنی او را چه شده؟هیچ اتفاق افتاده این حالت عارض تو بشه؟ این یکی را ببین و این حالا این یکی را و اما عکس العمل ها بله بحث بر سر نبود قاعده و نظم است که منجر به ناکامی افراد میشه .پیش بینی های تو غلط از آب در میاد چرا؟چون نظم همواره تغییر میکنه و ثابت نمی مونه .تو پیش بینی نکرده بودی تا خودت را با...
-
توهم شنوایی
شنبه 27 مردادماه سال 1386 10:22
نوعی از ادراکات مختل توهم نام دارد . در حس های پنجگانه توهمات شنوایی بینایی لامسه بویایی چشایی این اخلال ایجاد می شود به این تصویر نگاه کنید در وهله اول چه می بینید؟ ب زنی جوان با موهای رنگ روشن و لباسی با پالتو پوست؟و کلاه پر؟یا پیر زنی با دماغ گوژ و موهای قرمزو روسری زرد؟ حال به تصویر زیر نگاه کنید با وجودیکه هر دو...
-
به بهانه تولد حضرت امام حسین(ع)
جمعه 26 مردادماه سال 1386 14:38
هیچوقت تو تصورم نمی آمد با مردی ازدواج کنم که هم نام پدرم(حسین)باشد و بعد بشنوم پیشنهادی را که اسم پسرت را حسین بگذار.با وجودیکه عاشق امام خود بودم ولیکن برایم آسان نبود همسرم را با نام کوچیک صدا بزنم و وقتی پس از سالها همچنان با نام فامیل صداش زدم یک روز به من گفت اگر مادرم اسمم را کامبیز گذاشته بود مطمئنا صمیمی تر...
-
تحصیل در اوکراین ،آری یا خیر؟
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 20:18
دیشب زنگ زد که بنا بر تو صیه اون روان شناس که معرفی کرده بودید ساناز به اوکراین باز نمی گردد. ساناز سه هفته پیش با همین دوستش آمد پیش من که خانوم من نمی خوام برگردم اوکراین پزشکی بخونم اونجا سطح علمی پایینی داره و تازه وقتی به ایران بازگردم کار مفیدی نمی تونم انجام دهم و فقط وقتم تلف شده.می گفت شوهر دوم مادرم میگه...
-
انشا الله
چهارشنبه 24 مردادماه سال 1386 11:59
فردا احتمالا عازم کرمانشاه هستیم من و برادر و همسرش و دخترش.مطمنم خوش میگذره.مسافرت ها کم نشده علیرغم سوخت سهمیه بندی.جاده ها شلوغ شهرها شلوغ و تقریبا همه اعضا فامیل ما مسافرت رفته اند
-
سفر کوتاه ولی شیرین به تبریز
سهشنبه 23 مردادماه سال 1386 09:36
چون این پسر را ملزم کردند با برادرش بره مسابقات تبریز من نتوانستم قبول کنم و همراه هردو رفتم.شهر تبریز را تو این دو سه روز گشتیم مسابقات روبات ها هم شرکت کردیم و با یکی از تیم های بازنده به شهر خود مراجعت کردیم.دانشگاه آزاد تبریز برای سرگرم کردن از نظر من و مشغول کردن و یا کشف استعداد های نوجوانان و جوانان ترتیب...
-
شرح سربسته یه مشکل
جمعه 19 مردادماه سال 1386 07:51
هر چه اصرار می کنه پیغام می فرسته با کنایه میگه گلایه میکنه که خونه ام بیا خود داری میکنم.می رنجد گریه میکنه قهر میکنه شکایت میکنه دردسر برام درست میکنه بچه هامو علیه ام می شورانه نفرین میکنه آرزو های بد بد برای آینده هام میکنه بازم نمی رم. از سیستم ارزش هاش بدم میاد.از خودشیفتگی هاش از قدرت طلبی هاش از اعتماد به نفس...